• Home
  • >
  • مقالات مجله - می ۲۰۲۳
  • >
  • برگهایی از تاریخ – به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه؛ از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت بیست و پنجم

برگهایی از تاریخ – به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه؛ از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت بیست و پنجم

گردآورنده: شهرداد خبیر

برگرفته ازکتاب “از کودتا تا سقوط”

تاج شاهی

ظهور رضاخان و تلاش وی برای ایجاد امنیت، حاکی از روزگاری نو در عرصۀ ایران بود. تلاش سردار سپه برای قلع و قمع قدرت های نافرمان و خارج از حاکمیت مرکزی، تجار آرزومند امنیت را به دولت او امیدوار ساخت. دولت مرکزی تحت حاکمیت رضاخان فشار مالیاتی را به تجار اعمالی نمیکرد، بلکه این خوانین و زمین دارانی هم چون سپهسالار تنکابنی و خزعل بودند که همچون گذشته نمی توانستند از پرداخت مالیات طفره روند. میلسپو به کمک ارتش توانست مالیات های معوقه بخش نامه ای ابلاغ کرد و از آنها خواست که « در منطقۀ خود با جدیت به دنبال وصول مالیاتهای معوقه باشند و مخصوصاَ توجه کنند که اخذ مالیاتهای عقب افتاده حتماَ با زیان دیرکرد آنها توأم گردد». مستشار مالی این امر را در نتیجۀ تحکیم نفوذ ارتش می دانست:

پس از تحکیم نفوذ ارتش و مطیع نمودن قبایل و رؤسای قدرتمند آنها،  حالا دیگر می توانستیم قدمهای مهمی در راه اخذ مالیاتهای معوقۀ قبایل برداریم… .

تمایز دولت سردار سپه با دولت هایی که در طول تاریخ بر ایران فرمان رانده بودند، خاستگاه غیرایلی آن بود. ایلات با الزامات زندگی شهری بیگانه بودند و در دوران حاکمیت آنان اصلاحات مادی لازم می دانست: 

[وقتی] امور ایران سروصورتی گرفت،  مملکت دارای راه و کارخانه و سرمایه شد،  استقلال ما دیگر حرف و تعارف و شعر نبود،  آنوقت نزاع را تجدید کنید،  حزب کارگر و فرقۀ سرمایه دار بسازید. 

داور برخلاف دوستانش در حزب تجدد با جمهوری موافقت نشان نداد، زیرا او اساساَ به مردم اعتقادی نداشت. از نگاه داور، « … مردمی که هنوز بار شتر می کنند و با کجاوه سفر می کنند، مشاورشانن رمال است و طبیبشان جن گیر، احیای اقتصادیشان را از فکرهایی عامیانه توقع دارند و استقلالشان را با حرف می خواهند جان بدهند. از یک چنین فلک زده مردمی چه دستور می توان انتظار داشت ؟ هیچ ». 

  بهار سرخ - شعر سعید عرفان

برهمین اساس، او با حرکت جمهوری خواهی همراهی نکرد و تنها راه نجات ایران را آن دانست که « … ادارۀ محکمی ادارۀ امور ایران را به دست گیرد و اختلافات امروزه را با حکم می کنم از بین بردارد ». لذا داورۀ رضاخان را در تغییر سلطنت از همراهی و مشاورت خود بی نصیب نگذاست.

در نظر برخی از روشنفکران بهترین نوع حکومت در آن برهه از تاریخ ایران، نوع حکومت موسولینی در ایتالیا بود و شاید در اذهان شان برای رضاخان، شباهت هایی با موسولینی جست و جو می کردند. از آن سو، روزنامۀ شفق سرخ برای حل مشکلات ایران مسابقه ترتیب می داد و از اندیشمندان در این مورد استمداد می طلبید. پاسخ ها اکثراَ بر حول این محور می چرخید که ملت ایران « اتکالی » است و سعادت او با پادشاهی قدرتمند تأمین می شود و یا برای اصلاح اجتماعی، قساوت و بی رحم لازم است. حتی بهار که روزگاری در روزنامۀ نوبهار وجود دیکتاتور را برای حل مشکلات ایران چاره ساز نمی دید، در پاسخ به این سؤال روزنامۀ شفق سرخ با توجه به خصایص ملت ایران، انجام اصلاحات از طریق دموکراسی را ناممکن دانست.

می توان گفت اجماع عمومی بر سلطنت رضاخان قرار گرفته بود. افکار عمومی هم از رضاخان حمایت می کرد. 

ویکتور مالت در گزارشی در مورد افکار عمومی در ایران و حمایت آن از رضاخان می نویسد:

کلماتی چون افکار عمومی، میهن پرستی، صداقت و آرمان خواهی در ایران قطعا معانی نسبی دارند، لیکن نیروهای معروف به ملی یا دموکرات در ایران منعکس کنندۀ آن چیزی اند که افکار عمومی به قدر کافی به معنایشان خو گرفته اند … اینکه الفاظ ملی و دموکرات تقریبأ مترادف شده اند، شاید برای کسانی که در هیجانهای ملی گرایانه شخصی مانند موسولینی نقض دموکراسی را می بینند، عحیب بنماید، اما در ایران این دو لفظ نافی یکدیگر نیستند. 

  سرطان مری - بخش اول

سردار سپه از همان لحظات آغازین لشکرکشی جنوب، پادشاهی آینده را برای خود متصور بود. لذا از همان آغاز، نمایش قدرت و محبوبیت را شروع کرد. پس از بازگشت از خوزستان، سفر به آذربایجان در برنامۀ کاری سردار سپه قرار گرفت. هرچند علت سفر، در ظاهر آوردن عبدالله امیر طهماسبی بود، اما به نظر می رسد در باطن علت سفر خودنمایی در خطه و مهد آزادی و مشروطیت در برابر مخالفان بوده است. آمدن امیرطهماسبی به تهران هم برای فراهم کردن مقدمات سلطنت مؤثر بود، زیرا این امیرلشکر با توجه به نفوذ و محبوبیتش در آذربایجان، در جلب حمایت آذری های مقیم تهران از توانایی خاصی برخوردار بود. 

در این میان، احمدشاه در پاریس رحل اقامت افکنده بود. گویا اندیشۀ بازگش هرگز به ذهنش خطور نمیکرد. سیدحسن مدرس که قبلأ از طریق رحیم زاده صفوی سعی کرده بود شاه را برای بازگشت به وطن ترغیب کند، دیگر از وی قطع امید کرد و به گفتۀ یک ناظر، با وعدۀ سلطنت به محمد حسن میرزای ولیعهد، به او رو نهاد.

درحالیکه که تابستان ۱۳۰۴ به آرامی و با همکاری دولت و مجلس رو به پایان بود، بلوای نان پایتخت را متشنج کرد. با کمبود نان و خواربار فرصتی پیش آمد تا مردم بازار را بسته و در مسجد شاه اجتماع کنند. اجتماع مردم از مسجد شاه به هجوم به مجلس منجر شد. هجوم به مجلس باعث دخالت نظمیه و دستگیری عده ای شد. درحالیکه در بلوای نان فریاد مردم برای شاه خواهی بلند بود،  رضاخان با دستگیری عده ای از درباریان از سویی، و دستگیری افرادی از گروهای چپ از سوی دیگر، به هر دو سوی جبهۀ خطرناک برای سلطنت خود ضربه زد. دولت شوروی اما بر اعتقاد خود مبنی بر حمایت از رضاخان همچنان پابرجا بود. 

  چشم های گریان (آخر)

خبرگزاری مسکو در مهرماه همان سال در واکنش به اخبار جراید و اروپا مبنی بر حمایت شوروی از شاه بر موضع قبلی خود پافشاری کرد و اعلام نمود:

دولت شوروی کمافی السابق اصل عدم مداخلۀ کامل به امور داخلی ایران را رعایت کرده و با حکومت ملی ایران که رضاخان رئیس الوزرا در رأس آن قرار گرفته روابط کاملأ دوستانه دارد.

درگیرودار دودلی های شاه در مراجعت به ایران، آذربایجان مرکز ضد قاجار شد. حاج رحیم تاجر قزوینی که در تبریز سلسله جنبان این اجتماع بود، در تهران با عده ای از یارانش در مدرسۀ نظام گرد هم آمدند و با برپایی چادر، مرکزی به نام «کمیسیون مختلط نهضت ملی آذربایجان» ایجاد کردند. آنان به مخالفت با قاجاریه فریاد بلند کردند. آذربایجان بهترین مرکز و خطه برای حمایت از سلطنت رضاخان بود. آذربایجان به عنوان مهد مشروطه در افکار عمومی شناخته می شد. از سویی، در تمام سالهای مشروطه زحمات و مصائب بیشماری را متحمل شده بود. آذربایجان هنوز سنگینی چکمه های قزاق های روس و تاخت تو تاز ایلات و عشایر غارتگر را بر گردۀ خود احساس می کرد. ورود رضاخان به عرصۀ سیاسی ایران مهر پایانی بر این نابسامانی و رنج ها بود. لذا حمایت آذربایجان از رضاخان، وجهه و اعتبار خاصی در میان همگان داشت.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان