زبان‌شناسی؛ ادبیات اوستایی – ۲۹

نویسنده و گردآورنده : شهرام خبیر

زامیاد یشت (۱۹) دارای ۱۵ کرده و ٩٦ بند است و به دو بخش اصلی تقسیم می شود؛ بندهای ۱ تا ۸ فهرستی از کوههای سرزمین ایران است و بندهای ۹ تا ۹۶ ستایش فره (در اوستا خورنه) است. بنابراین، مطالب این یشت بیش از آن که مربوط به زمین (در اوستا زم) باشد مربوط به فره است. در بندهای ۹ تا ۱۳ فرۀ اهوره مزدا ستوده شده که به کمک آن آفریدگان خوب را آفریده است و تا پایان جهان آنها را نگاه می دارد. در بندهای ۱۴ تا ۲۰ فرّه امشاسپندان ستوده شده است. بندهای ۲۱ تا ۲۴ به ستایش فره ایزدان و منجیان بشر اختصاص دارد. بندهای ۲۵ تا ۷۷ اختصاص به فره شاهان و قهرمانان اساطیری و اعمال آنان دارد. در این قسمت از هوشنگ (پادشاهی او بر هفت کشور جهان و برانداختن دو ثلث از دیوان)، تهمورث (چیرگی او بر دیوان و مردمان و جادوگران و پریان، در آوردن اهریمن به پیکر اسب و سوار شدن بر او به مدت سی سال) سخن رفته است.

در مورد جمشید، به تفصیل بیشتری سخن رفته است: او بر هفت کشور زمین فرمانروا بود، هم نیکبختی و هم شهرت، هم گله و هم رمه و هم خشنودی و هم حرمت را از دیوان برگرفت، در دوران پادشاهی او خوردنی ها کاهش نمی یافت، چارپایان و مردمان نمی مردند و گیاهان خشک نمی شدند، در آن هنگام سرما و گرما و پیری و مرگ و رشک وجود نداشت، و این پیش از آن بود که او دروغ بگوید. پس از آن، فره به صورت مرغی از پیش او به بیرون شتافت (بندهای ۳۰ تا ۳۴ ) به دنبال آن آمده است که فره سه بار به صورت مرغ وارغنه درآمد. بار نخست ایزد مهر و بار دوم فریدون، شکست دهنده ضحاک، آن را به دست آورد. بار سوم آن را گرشاسب تصاحب کرد.

از قهرمانی های گرشاسب و اژدهاهایی که کشته، به تفصیل بیشتری سخن رفته است و متن خصوصیت حماسی دارد (۳۵ تا ۴۴). آنگاه شرح ستیز سپند مینو و اهریمن بر سر به دست آوردن فره آمده است. هر یک از این دو، پیکهای خویش را فرستادند؛ سپند مینو بهمن و اردیبهشت (دوتن از امشاسپندان) و آتش را فرستاد و اهریمن آکومن و خشم و ضحاک و سپیتور، ارّه کننده جمشید، را روانه کرد. سرانجام، آتش توانست ضحاک را به پس راند و فره از مهلکه گریخت و به دریای فراخکرد جست و آپام نبات، ایزد آبها، توانست آن را به دست آورد (۴۵ تا ۵۱). بندهای ۵۲ و ۵۳ در ستایش این ایزد است. در بندهای ۵۲ تا ۵۴ از موهبت هایی سخن رفته است که کسی که فره با او باشد، به دست می آورد. بندهای ۵۵ تا ۶۴ شرح کوشش افراسیاب برای به دست آوردن فره است. بدین منظور او سه بار برهنه شد و به دریای فراخکرد رفت ولی هر سه بار ناموفق بود و ناسزاگویان از آن دریا بیرون آمد. در بندهای ۶۵ تا ۶۹ ظاهراً از فره رودخانه هیرمند (یا به تعبیری فره سوشیانس) سخن رفته است. در این بخش، نام چند کوه و رود و دریاچه ناحیه سیستان ذکر شده است و در بندهای ۷۰ تا ۷۷ از فره کیقباد و کی اپیوه و کیکاووس و کی پشین و کی بیارش و سیاوش و کیخسرو یاد شده است. در بندهای ۷۸ تا ۸۲ از فره زردشت و در بندهای ۸۳ تا ۸۷ از فره گشتاسب و در بندهای ۸۸ تا ۹۰ از فره سوشیانس سخن در میان است و در دو بند اخیر توصیفی از پایان جهان و فرشگرد ( = اکمال جهان در پایان آن) شده است. بندهای ۹۱ تا ۹۶ به استوت ارته، که همان سوشیانس یا آخرین منجی است و ظهور او از دریای کانسه در سیستان و پیروزی نیروهای خیر بر شر اختصاص دارد.

  سفری به قلب قرن نوزدهم، جنبش هنر رمانتیک

زامیادیشت از زمره یشت های بزرگ قدیمی است که در جای آن زبان شاعرانه و حماسی ملاحظه می شود، گرچه در متن آن تصحیفات بسیار راه یافته و گاه دریافت متن را دشوار کرده است. این یشت با سیستان ارتباط بسیار دارد. ذکر قهرمانی های گرشاسب به تفصیل، بر شمردن رودها و دریاچه ها و کوه های این ناحیه و ظهور سوشیانس از آنجا، دال بر صحت این نظر است. احتمالاً تدوین نهایی این یشت در سیستان بوده است.

هوم یشت (۲۰) دارای ۲ بند در ستایش هوم است یسن نهم را نیز در حقیقت می توان یشت خاص هوم به شمار آورد.

وَنند یشت (۲۱) دارای ۱ بند در ستایش ستاره ونند یا نسر واقع است، که از همکاران تیشتر به شمار میرود.

وزن یشت ها

از آنجا که یشت ها حاصل تلفیق اعتقادات پیش از زردشت و عقاید زردشتی است، برحسب مضمون دوگونه اشعار در آنها قابل تشخیص است. اشعاری که در آنها از اعمال ایزدان و قهرمانان و شاهان اساطیری با زبانی شاعرانه سخن رفته و در آنها صور خیال و تشبیهات شاعرانه به کار گرفته شده است و اشعاری که مشتمل بر دعاها و اذکار دینی است و رنگ زردشتی دارد. در غالب اشعار دسته اول ابیات هشت هجایی است و در اشعار دسته دوم بیشتر به ابیات هفت هجایی و نه هجایی و غیره بر می خوریم. بنابراین می توان احتمال داد که ابیات یشتها اصولاً هشت هجایی بوده و بعدها بر اثر انتقال شفاهی اوستا از سینه به سینه، در طی قرون و اعصار، و سپس به کتابت در آمدنش تغییراتی در تعداد هجاها راه یافته است. علاوه بر این، تدوین کنندگان نهایی یشتها نیز، که در پی تلفیق عقاید زردشتی با مطالب ایرانی قدیم متعلق به پیش از زردشت بوده اند، گاه نتوانسته اند قواعد عروض یشتها را مراعات کنند. احتمال نیز می رود که جملات منثور نیز در میان قطعات موزون راه یافته باشد. از این روست که در بخشهای متأخر یشت های قدیمی نیز به ابیات غیر هشت هجایی برمی خوریم. بررسی و مقایسه دقیق یشت ها و اشعار فارسی میانه و پارتی این نظر را که وزن یشتها براساس تکیه بوده است، تأیید نمیکند و نظریه هجایی بودن این سرودها همچنان به قوت خود باقی است.

  کتاب نادرشاه افشار (39)

وندیداد:

لغت وندیداد که صورت قدیم تر آن ویدیو داد است، اصلا به معنی« کسی است که قانونش جدایی و دوری از دیوان» است. «دیو در اصل به معنی خدا بوده است یعنی آن دسته از خدایان هند و ایرانی که زردشت آنها را مطرود دانسته است و از این رو، در اوستا دیوَیَسْنَه  «دیوپرست» متضاد مزدَیَسنه «مزدا پرست» است و از سوی دیگر، وی دیوداته مترادف با مَرْدَیسنه و زراوشتری «زردشتی، پیرو زردشت» به کار می رود. بعدها در دوره ساسانی، که«دیو» از معنی اصلی خود که «خدا» و سپس« خدای مطرود»است به معنی امروزی یعنی «شیطان، عفریت» درآمد در هنگام تدوین و تقسیم اوستا به نسک ها (نک به بعد) این بخش از این کتاب را که درباره آیین پاکی و طهارت و دوری از پلیدی دیوان است، به این نام خواندند، وندیداد تنها نسک اوستای دوره ساسانی است که به صورت کامل به دست ما رسیده است و نوزدهمین نسک به شمار می رفته است.

وندیداد مجموع قوانین طهارتی و گناهان و جرائم و تاوان آنهاست که به صورت سؤال و جواب تدوین شده و دارای ۲۲ فرگرد یا فصل است. به منظور سندیت بخشیدن به مطالبی که الزاماً عقاید شخص زردشت نیست، سؤالات از زبان وی خطاب به اهوره مزدا مطرح شده و اهوره مزدا به آنها پاسخ گفته است. در ضمن کتاب مطالبی که ارتباطی با طهارت یا جرائم و گناهان ندارد، نیز آمده است. مثلاً فصل اول درباره سرزمینهای گوناگونی است که اهوره مزدا آفریده و آفتهایی که اهریمن در آنها به وجود آورده است و فصل دوم داستان جمشید و طوفانی است که در جهان اتفاق افتاده و قلعه ای که جمشید برای حفظ آفریدگان اورمزد ساخته است. داستانی که در ضمن آن شرح کوشش اهرمن برای فریب زردشت ذکر شده و در فرگرد نوزدهم وندیداد قرار دارد ،نیز هم آهنگی با مطالب اصلی و ندیداد ندارد. از نظر دستور زبان ،متن وندیداد غالباً تحریف شده است و با مقایسه با یشتها صورت های دستوری آن نادرست است. شناسه های اسمی و فعلی غالباً نابجا به کار رفته است. مؤلفین وندیداد به وفور صورتهای دستوری و جملات را از قسمتی از کتاب به قسمت دیگر آن نقل و تکرار کرده اند یا کلمات و عبارات را به تقلید از بخشهای دیگر اوستا ساخته و به متن منتقل کرده اند. مثلا کلمه ای که در جمله ای به حالت فاعلی آمده عیناً در جای دیگر به همان شکل نقل می شود، در حالی که از نظر نحوی آن کلمه بایستی فی المثل حالت مفعولی یا اضافی داشته باشد.

  سرمقاله فوریه ۲۰۲۳ – طولانی ترین انقلاب دنیا – قسمت آخر

تألیف وندیداد را معمولا به دورۀ پس از هخامنشیان نسبت میدهند، اگرچه مطالب آن بسیار کهنه تر از این زمان و حتی کهنه تر از زمان زردشت است. احتمالاً مغان غرب ایران که علاقه مندی خاصی به امور طهارت داشته اند، پس از گرویدن به آیین زردشت، در تدوین این بخش اوستا نقش عمده ای داشته اند.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان