آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت ۳۷

ای وطن ای مادر تاریخ ساز              ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای  کویر تو بهشت جان من               عشق  جاویدان من، ایران من

نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی

فصل هفتم سلسله مقالات ايران باستان (جشن های باستانی)

به نام خداوند رنگین کمان 

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است 

ادامه جشن چهارشنبه سوری

بارها در شرح همه جشن ها، به ویژه جشن های آتش، اشاره شده که حضور آتش و نور و شعله های آتش، در واقع حضور یزدان و خداوند است و تاریکی نشـان و حضور دیوان، اهریمن و بلایا و آسیب هاست. پس عملا افروختن آتش، مبارزه و پیکار با دیو، بدی و بیماری و شر است. پس آن آتش را می گذارند تا آخر بسوزد، زیرا خاموش کردن آتش و دمیدن به آن را بد و گناه می دانستند و وقتی آتش تا آخر سوخت و خاکستر شد، یکی از اعضای خانواده خاکستر را بر می داشت می برد سر چهار راه می ریخت تا باد ببرد. اما رسمی دیگر است که این خاکستر را دختری نابالغ باید جمع کرده و به سر چهار راهی برده و بریزد و سپس به خانه برگشته در بزند.

اهل خانه می پرسند کیست؟ جواب می دهد: منم. می پرسند: از کجا می آیی؟ می گوید: از عروسی. می پرسند: چه آورده ای؟ پاسخ می دهد: تندرستی.

و به این طریق عقیده دارند که پلیدی ها را دور کرده و در عوض شادی و تندرستی برای خود فراهم کرده اند. کوزه شکنی پس از مراســـم آتـــش افروزی، برای دفع قضا و بلا، مقداری ذغال (که نشانه سیاه بختی است) و اندکی نمک (که نشانه شورچشمی است) و یک سکه کم بها در کوزه سفالینی که پیش از آن برای این کار تهیه کرده اند انداخته و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخری آن کوزه را به بالای بام می برد و از آنجا به میان کوچه پرتاب کرده می گوید:

  سلسله مقالات “مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی” (6)

درد و بلای خونه زه رختم به توی کوچه (درد و بلای خانه را ریختم بیرون) و بـه ایـن طـریق سیاه بختی و شورچشمی و تنگدستی را از خانه خود دور می سازند. گزارشی تاریخی درباره چهارشنبه سوری و کوزه شکنی و آب پاشی نوشته ی ادام الیارنیوس که سفرنامه خود را به سال ۱۶۵۴ میلادی (۱۰۷۴ هجری قمری) در دوران شـاه صـفی از شاهان صفویه نوشته است. مشاهدات و نقل وی درباره جشن چهارشنبه سوری به ویژه آب پاشی به یکدیگر و شکستن کوزه در این جشن شایان توجه است با توجه به این که از قدمتی نسبی برخوردار می باشد:

سوم مارس (۱۲ اسفندماه)، ایرانی ها روزی را آغاز می کنند که آن را چهارشنبه سوری، یعنی چهارمین شنبه عـزا می نامند و همواره آخرین چهارشنبه قبل از برابر شدن مدت روز با شب. یعنی سال نو آنهاست. ایرانی ها این روز را بدترین و نحس ترین روزهای تمام سال می دانند. آنها می گویند نه تنها از اخبار گذشتگان خود، بلکه از تجارب شخصی آموخته اند که این روز معمولا بر ایرانیان میمون و مبارک نیست. از اینرو کار روزانه را رها و از انجام معاملات خودداری می کنند. از خانه نیز کمتر خارج می شوند. کمتر حرف می زنند. از نفرین کردن و سوگند یادکردن و نیز نوشیدن و پرداخت پول به یکدیگر دوری می جویند و باور دارند آن چه را که در این روز انجام می دهند، بایستی تمام سال مجبور به انجام هـمـان کـار باشند. به همین جهت تعدادی از ثروتمندان در خانه می نشینند و پول های خود را می شمارند. دیگران با کوزه ای در دست به سوی نهر نزدیک شهر روان می شوند.

آرام بی آنکه به این طرف و آن طرف نگاه کنند کوزه را از آب نهر پر میکنند و باز می گردند و به خانه و اطاق های خود از این آب می پاشند و می گویند چون آب تمیز و زلال است، بنابراین شوربختی و ناکامی را تا اندازهای زیاد شسته و می زدایند. چنانچه در راه به دوست خوبی برخورند از این آب به او نیز می پاشند و یا حتی تمام کوزه را به سر و صورت او خالی میکنند. اگر این جریان به طور ناگهانی اتفاق افتد، برای کسی که خیس شده شگون دارد و از این رو از طرف مقابل تشکر میکنند. پسربچه ها و نوجوانانی که خانواده ای از خود ندارند، اعمال و سرگرمی های مخصوص به خود دارند. گروهی از اینان با طبلی که آن را تنبک می نامند به سوی کوچه های شهر و نهر روان می شوند. تنبک از سفال ساخته شده است و دنباله آن لوله بلندی است که انتهایش باز است. تنبک را زیر بغل میگیرند و با دست به آن می زنند. بعضی از این جوانان، چوب دستی کلفتی همراه دارند، در آب فرو می روند، تا جایی که آب به زانو و بالاتر از آن برسد. وقتی که آب کافی با سهولت در دسترسشان قرار گرفت، به یکدیگر می پاشند، یا این که با لباس های خیس شده به یکدیگر آویزان می شوند و تمام بدن همبازی خود را به زیر آب میکشند و کوزه را با ضربه ای می شکنند. اینها گویا مفهومی و تمثیلی هستند. اکنون اگر فردی از آنان بدون مسخرگی و با مهارت کوزه را از آب پر کرد و به خانه رساند، در آن سال با بدبختی و ناکامی روبه رو نمی شود. به همین جهت اکثر ایرانی ها پیش از بر آمدن خورشید برای پرکردن کوزه به سوی نهر روان می شوند و یا اگر بپندارند که ممکن است با دشواری ویژه ای روبه رو شوند، کوزه را زیر لباس خود پنهان می کنند. این مضحکه ها پیش از ظهر انجام می گیرد، سپس وقتی که آفتاب از خط روز گذشت، پیاده یا سواره به گردش می روند.

  سرطان خون – بخش آخر

ولی پیش از ظهر هیچکس سوار بر اسب نمی شد آجیل مخصوص پس از مراسم کوزه شکنی، اهل خانه گرد هم آمده و شادی می کنند و شیرینی و تنقلات می خورند. آجیل شیرین، ویژه مراسم چهارشنبه سوری است که عبارت است از: انجیر، کشمش، خرما، توت خشک، فندق، پسته، بادام خام و امثال آنها و معتقدند که خوردن آجیل شیرین و بی نمک، موجب شگون است. مراسم کوزه شکنی عمومی، از مراسم سنتی این جشن است که درباره اش شرحی با تفصیل هست. مردم و خانواده ها آنچه کوزه کهنه در خانه دارند می شکنند و به جای آن کوزه نو می خرند. شام شب و سفره خانه ها با انواع پلوهایی چون: رشته پلو، عدس پلو، زرشک پلو، ماش پلو رنگین است و اغلب مقداری برای نزدیکان خود چون دختر، عروس یا نوه شان که در خانه ای دیگر مسکن دارند می فرستند.

آش نذری پاره ای از مراسم خصوصی، ویژه زنان است که برای ادای حاجات و بخت گشایی و دفع بلاها انجام می شود. اگر در خانواده ای بیماری باشد، یکی از زنان خانواده در آغاز شب چادر به سر کرده و به شکلی که شناخته نشود، به نیت شفای بیمار، ملاقه (ملعقه، قاشق) ای به دست گرفته و به در خانه همسایگان می رود. بدون آن که آشنایی دهد، بـا مـلاقه چـهـار بـار بـه در می کوبد. صاحب خانه که به این رسوم آشناست ظرف وی را گرفته و مقداری خوراکی در آن می ریزد. اعتقاد بر آن است که خوردن چنین خوراک هایی، موجب شفای بیمار می شود. بعضی خانواده ها، مقداری حبوبات و برنج خام می دهند که از آنها نیز خوراکی برای بیمار می پزند. اما هرگاه به خانه ای که رجوع شده، مسافر یا مریض داشته باشند، از دادن خوراکی امتناع می شود، چـون معتقدند که این هدایا شگونی ندارد.

  شجریان: سروش مردم، فردوسی موسیقی ایران - قسمت یازدهم

ادامه دارد…

و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.                             

بگویید آهسته در گوش باد

چو ایران نباشد تن من، مباد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان