برگ‌هایی از تاریخ به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه: از رضا خان به رضا شاه – از احمد شاه به احمد خان – قسمت پنجم

گردآورنده: شهرداد خبیر

برگرفته از نوشته های دکتر حسین زرین کوب

تاج شاهی

احمدشاه در تلگرافی به حکّام ایالات و ولایات در توضیح واگذاری پست رئیس الوزرایی به سید ضیاء نوشت:

در نتیجه غفلت کاری و لاقیدی زمامداران دوره های گذشته که بی تکلیفی عمومی و تزلزل امنیت و آسایش را در مملکت فراهم نموده، ما و تمام اهالی را از فقدان یک دولت متأثر ساخته بود، مصمم شدیم.

که به تعیین شخص لايق و خدمتگزاری که موجب سعادت مملکت را فراهم نماید، به بحران های متوالی خاتمه دهیم. بنابراین به اقتضای استعداد و لیاقتی که در جناب میرزا سید ضیا الدین سراغ داشتیم، اعتماد خاطر خود را متوجه به معزی الیه دیده، ایشان را به مقام ریاست وزرا انتخاب و اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرایی به معزی الیه مرحمت فرمودیم.

تلگراف فوق بایگاه طبقاتی شاه را که اعیان و اشراف بودند، دچار شکاف ساخت و وفاداری آنان به نهاد سلطنت را دچار خلل نمود. شاه فردی را برای رئيس الوزرایی برگزید که رجال متنفذ را به بند کشیده بود. هم چنین شاه به رئيس الوزرایی که از طریق غیرقانونی، یعنی کودتا به قدرت رسیده بود، تنفيذ اختیارات کرد و این معنایی جز پشت پا زدن به قانون اساسی مشروطه نداشت. دولت آبادی در انتقاد از این اقدام شاه می نویسد:

در حکومت مشروطۀ ملی پادشاهی که خودش دارای اختیارات تام نیست، چگونه می تواند در غیاب مجلس به رئیس دولتی اختیارات تام بدهد؟ از اینجا می توان استنباط کرد که برای مشروطه و قانون اساسی در این وقت در دربار و در دیده دولت تشکیل دهندگان چه اعتبار و احترامی باقی مانده است؟

سید ضیاء از لحاظ سیاست خارجی هم مورد حمایت نورمن قرار داشت، در حالی که کرزن در برابر حوادث ایران حیرت زده بود و ترجیح می داد «ناظر وقایع» باشد، نورمن از اقدامات سید ضیاء از جمله الغای قرارداد حمایت می کرد:

نخست وزیر جدید نخستین کسی است که به طور جدی به خاطر کمک به ایران دست به اصلاحات زده است و من اطمینان دارم حکومت اعلی حضرت از اینکه با روشی جدی به قدرت رسیده است، نسبت به او احساس پیش داوری ندارد. از مردانی فاسد، نالایق یا فاسدان نالایقی که تاکنون قدرت را در این مملکت قبضه کرده بودند و کشور را به سوی ویرانی می کشیدند، به جز این طریق، به طریق دیگری نمی شد سلب قدرت کرد. و زندان و تبعید تنها روشی است که می تواند آن ها را از دستیابی مجدد به قدرت و ادامۀ کارهای شیطانی شان بازدارد. حتی بعضی از افراد همان طبقۀ حاکمۀ فاسد گذشته از کودتا و نتایج آن به عنوان آخرین امید برای نجات از چنگال بلشویک ها استقبال کردند. انگلیسیان مقیم تهران از موقعیت جدید بسیار رضایت دارند و آن را بهترین پیشامد در جهت منافع بریتانیا می دانند. من از آن جناب می خواهم در راه الغای معاهده عَلَم مخالفت برندارید، چرا که منافع فوق الذکر و هم چنین ملاحظات سیاست داخلی ایجاب می کند که حکومت اعلی حضرت از تنها کمکی که می تواند در شرایط فعلی به حکومت جدید بکند، دریغ نورزد.

وینستون چرچيل، وزیر مستعمرات بریتانیا، نیز حمایت بی دریغ از سید ضیاء به وسیلۀ اسلحه، مهمات و … را توصیه می کرد.

سید روزنامه نگار که دیگر نامش در شمار رئيس الوزراهای ایران بود، در بیانیه ای که به تاریخ هفتم اسفند صادر کرد، اشراف را به سختی مورد حمله قرار داد و آنان را عامل بدبختی های مملکت شمرد:

  سرمقاله نوامبر ۲۰۲۲ - طولانی ترین انقلاب دنیا

چند صد نفر اشراف و اعیان که زمام مهام مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجۀ وی را بلند می ساختند و حیات سیاسی و اجتماعی وطن ما را به درجه ای فاسد و تباه نمودند که حتی وطن پرست ترین عناصر، معتقدترین اشخاص، به زنده و روح ملک و ملت، امید خود را از دست داده، کشور ایران را در میان خاک و خاکستر سرنگون می دیدند… .

رئيس الوزرای کودتا اصلاحاتی را که همواره نخبگان جامعه از آغاز مشروطه در پی آن بودند، مورد تأکید قرار داد و اصلاحات در عدلیه و دیگر تشکیلات اداری را مدّ نظر داشت. سید ضیاء هم چنین کارگران و دهقانان را مورد توجه قرار داده و برای بهبود حال آنان، بیانیۀ خود وعده و وعیدهایی داده بود:

لازم است قیمت زحمت و مشقت کارگران و دهقانان سنجیده گشته و دورۀ فعالیت و بدبختی آنان خاتمه یابد. برای حصول این مقصود، اولین اقدامی که باید به عمل آید، تقسیم خالصجات و اراضی دولتی مابین دهقانان و همین طور وضع قوانین که زارع را از املاک اربابی بیش تر بهره مند سازد و در معاملات ارباب با دهقان تعدیلی شود و موجبات صحّی و زندگی آنان را تأمین کند.

ايجاد مدارس و استفادۀ همگان از «نعمت تعلیم و تربیت»، پایان دادن به «وضعیت هرج و مرج کنونی مالی»، تشویق تجارت و صناعت و توجه به امنیت در پرتو قشون و قوای تأمینه»، از مواردی بود که در بیانیۀ سید ضیاء به چشم می خورد.

بیانیۀ سید ضیاء را می توان یک بیانیه تمام عیار دانست. در این بیانیه هم آمال و آرزوهای روشنفکران، از صدر مشروطه تا کودتا در لزوم اصلاحات فراگیر از نظر دور نمانده وهم تحت تأثير انقلاب بلشویکی روسیه و فعالیت نیروهای چپ در شمال ایران، توجه به کارگران و دهقانان از یاد نرفته بود. به گفتۀ میلکف:

در تهران سال های ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ جنبش کارگری ویژگی سازمانی به خود گرفت تهیدست ترین قشر کشاورزان، چشمۀ اصلی تقویت گروه های مسلح گیلان و پارتیزان ها بودند. ایجاد قشون قوی برای حفظ امنیت، آرزو و آرمانی که پس از جنگ جهانگیر اول برای همگان محسوس تر و ملموس تر شد، از نکات قابل توجه بیانیه بود. قشون متحد الشکل و قوی هم نظر قرارداد۱۹۱۹ را برای مقابله با بلشویسم تأمین می کرد و هم از جنبۀ ناسیونالیسم خواست افکار عمومی و به خصوص نخبگان جامعه بود.

سید ضیاء تنها به لفّاظی نپرداخت، بلکه در عمل پایبندی خود به گفته هایش را به اثبات رساند . سید وزرای کابینۀ خود را «از اشخاص درجه سوم حتی چهارم ادارات»انتخاب کرد. هم چنین دستخطی را به تصویب شاه رسانید که من بعد قضات دادگستری منحصراً از دیپلمه های مدرسۀ حقوق خواهند بود». در هر دو اقدام، توجه سید ضیاء الدین طباطبایی به طبقۀ دوم ملاحظه می شود. او در صدد بود در تشکیلات دولتی با جایگزین کردن افراد طبقۀ جدید، روابط طبقاتی گذشته را از بین ببرد. کودتا برای مالکین، تجّار و طبقۀ دوم نوید وضعی جدید بود. ملّاکین در وضع فعلی از خطر بلشویسم رهایی یافته بودند. تجّار با ایجاد حکومت مرکزی قوی در سایۀ امنیتی که همواره مورد تاکید رهبران سیاسی و نظامی کودتا بود، آینده ای روشن را برای خود متصور بودند. طبقۀ دوم هم رئيس الوزرایی از طبقۀ خود را در رأس امور می دید که کینه و بدبینی شدیدی نسبت به اشراف داشت. دولت سیدضیاء اما مخالفان قوی و با پشتوانه ای داشت. سید با زندانی کردن اشراف و رجال مهمی همچون عبدالحسین میرزا فرمانفرما و سیدحسن مدرس گروه های مختلفی از مردم را به ضدیت با خود واداشت. مطالبۀ پول هنگفت در ازای آزادی، به وجهۀ او لطمه شدیدی زد، زیرا اگر این افراد گنهکار و مجرم بودند، آزاد کردن شان دیگر چه معنایی داشت؟! عدم تمکين والیان سرشناسِ دو ایالت فارس و خراسان به دولت کودتا برای سید ضیاء پذیرفتنی نبود. بنابراین با واکنش تند او مواجه شد. قوام السلطنه، والى خراسان، به دیگر رجال زندانی پیوست و مصدق السلطنه با فرار به بختیاری، از سرنوشت مشابه رهایی یافت. سیدضیاء علاوه بر مخالفت رجال قدیمی و وابستگان آنها، با همکار کودتاگر خود نیز دچار اختلاف شد؛ رضاخان به مرور توانست جایگاه خود را در کابینه مستحکم کند و با کنار گذاشتنِ مسعودخان کیهان از وزارت جنگ جانشین وی شود. وزیر جنگ در حکومت نظامی از اعتبار خاصی برخوردار بود. او طبق مقررات حکومت نظامی قدرت بازداشت رئيس الوزرا را دارا بود. سید و رضاخان در مورد سرنوشت ژاندارمری و نظارت وزارت داخله بر قوای نظامی و جایگاه مشاوران نظامی انگلیسی اشتراک نظر نداشتند. رضاخان خواستار متحدکردن نیروهای مسلح و اخراج انگلیسی ها بود که این امر مورد قبول سید نبود. سیدضیاء که قبلاً به علت لغو قرار داد و توقيف رجال مورد حمایت بریتانیا موجب رنجش کرزن شده بود، با اقدامات رضاخان در روابط خود با بریتانیا دچار محذور شدیدی شد.
شاه نیز از سید ضیاء احساس ایمنی نمی کرد و از همکاری رئیس الوزرا با ولیعهد در برکناریِ خود در هراس بود. در گزارش نورمن به کرزن، از تلاش ولیعهد برای جلب دوستی و هم چنین تبانی ولیعهد با سیدضیاء صحبت شده است. سردار اسعد نیز از اختلاف سید و رضاخان و طرفداری شاه از سردار سپه می گوید.

  برگهایی از تاریخ – به مناسبت 100 سالگی کودتای رضاشاه؛ از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت بیست و نهم

سید ضیاء الدین طباطبایی از همان نخستین روز رئيس الوزرای خود ثابت کرد در دشمن تراشی یدِ طولانی دارد. وی که زمامداری خود را با حمله به اشراف آغاز کرد،دنتوانست حمایت شاه و گروه های مختلف اجتماعی را برای خود حفظ کند. گذشتۀ سیاه وی در ارتباطش با دولت بریتانیا نیز هم چون سایه ای بر سر او سنگینی می کرد و اعتقاد و اعتماد در مورد او را متزلزل می ساخت. از این رو سید ضیاء فرد مناسبی برای ایجاد اصلاحات در ایران نبود. سیاستمداران سابق بار دیگر به عرصه بازگشتند. زمان لازم بود تا فرد مورد نظر هیاهوها به آرامی سر برآورد.

نخست وزیری قوام السلطنه

سید ضیاء که با هیاهو آمده بود، بدون سر و صدا از قدرت کنار رفت و حتی اجازۀ اقامت در ایران را به او ندادند. طنز روزگار این که محبوس سابق او، یعنی قوام السلطنه بر مسند ریاست وزرایی تکیه زد. به نظر می رسد انتخاب قوام از سوی شاه برای دلجویی از اعیان و اشراف محبوس در بند دولت کودتا بوده است. هم چنین سیاست قوام در نزدیکی به آمریکا، در فضای سیاسی آن زمان برای جایگزینی آمریکا به جای روس ها در این انتخاب مؤثر بود. قوام در بیانیه ای برنامۀ دولت خود را ترسیم کرد. در این بیانیه، مواردی هم چون «توجه به رفاه طبقۀ سوم و رفع بیکاری و اصلاح حال زراع و توجه به بهبود امر فلاحت»، تأسیس بانک داخلی، توجه به قوای نظامی و «اصلاح عدلیه و نسخ کاپیتولاسیون» به چشم می خورد.

به گفته یک ناظر، از بيانيه او می توان «بوی سید ضیاء» را استشمام کرد. البته بيانيه سید ضیاء نیز تا حدّ زیادی تحت تأثیرِ انقلاب روسیه بود و بایستی در برابر وعده های رهبران انقلاب – که ستمدیدگان شرق را نوید رفاه و آسایش می دادند اقداماتی صورت می گرفت. همچنین این بیانیه تدبیری در برابر دولت جمهوری موقت ایران در گیلان بود.

  طرز تهیه کوکی زنجبیلی کریسمس

شروع رئيس الوزرایی قوام السلطنه با طغیانِ کلنل محمد تقی خان پسیان مصادف شد. کلنل محمد تقی خان ریاست ژاندارمری را بر عهده داشت و با دستگیری و اعزامِ قوام به تهران، وفاداری خود را به دولت سیدضیاء ابراز کرده بود. مخالفت کلنل را می توان از نوع مخالفت طبقۀ دوم با طبقۀ اشراف دانست که در عزل سید ضیاء دچارِ سرخوردگی شده بود. پسیان به حکومت قوام تمکین نکرد و انتصابات او در خراسان را نپذيرفت. او حتی به انتصاب صمصام السلملنۀ بختیاری گردن ننهاد. مذاکرات مقامات مرکز نشین با کلنل نتیجۀ مطلوبی به بار نیاورد. قوام در مقابله با کلنل، از مساعدتِ سردار سپه برخوردار بود. موفقیت کلنل به معنای خارج شدن رضاخان از صفحۀ شطرنج سیاست ایران بود، زیراکلنل علاوه بر نظامی بودن، از امتیازاتی برخوردار بود که رضاخان فاقدِ آن بود. از آن جمله همراهی کلنل با ملیّون در جنگ جهانی و وجهۀ ملی او بود. این امتیازات سبب می شد طبقه دوم به کلنل راغب تر و مایل تر باشد. سرانجام کلنل محمد تقی خان در نبردی با قبایل خراسان جان خود را از دست داد. با مرگ او رضاخان از وجود رقیبی خطرناک خلاصی یافت. همکاری قوام و رضاخان به تهدید طولانیِ کوچک جنگلی نیز پایان داد، هرچند شیپور خاتمۀ ماجرای جنگلی ها پیش از این نواخته شده بود. دولت شوروی که قبل از کودتا برای انعقاد پیمان دوستی با دولت ایران وارد مذاکره شده بود، در دولت سید ضیاء به این مهم دست یافت. طبق این پیمان، روس ها ملزم به خروج از خاک ایران بودند. عدم خروج روس ها از ایران ممکن بود به تجزیۀ بخشی از خاک ایران منجر شود، اما این امر نفع و سود حکومت بلشویک ها را در بر نداشت، زیرا حکومت شوروی به مثابۀ امپریالیستی با چهره جدید معرفی می شد. بنابراین روسیه مجبور بود که یکی از دو طریق را برگزیند؛یا روابط دوستانۀ خود را با دولت مرکزی ایران بسط دهد و در عین حال از راه سفارت شوروی در تهران دست به تبلیغات کمونیستی بزند و تدريجاً در ایران رخنه کند، و یا مستقیماً وارد عمل شود و به دست عناصر ناراضی در ایران برای تجزیه«شوروی کردنِ» بعضی شهرستان ها و الحاق آن ها به روسیه کوشش نماید. روس ها با انتخاب راه حل اول، کوچک جنگلی را از حمایت خود محروم کردند. شکست پسیان و جنگلی در مقابل دولت مرکزی را می توان در کردن «ملّيون طبقه متوسط و بالای اجتماعی از ترس نتایج افراطی» این حرکت ها نیز جست و جو کرد.

بعدها مدرس در دفاع از اعتبارنامۀ مخبرالسلطنه در مجلس چهارم، ضمن اعتراف به صداقت خیابانی، پسیان و جنگلی، اظهار داشت: « … بایستی برای کارها حدودی معیّن شود…» از فحوای کلام مدرس چنین بر می آید که این نهضت ها حدود اقدامات آزادی خواهانه را که همانا وحدت و تمامیت ارضی کشور است، از نظر دور داشته بودند.

ادامه دارد…..

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان