سرمقاله مارچ ۲۰۲۴ – وکـالت به شاهـزاده رضا پهلوی (۱۳) – مصدق دمکرات مستبد!؟

نویسنده: شهرداد خبیر

شهرداد خبیر

زکوی یار می‏آید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

سخن در پرده می‏گویم زخود چون غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روزی نیست‏ حکم میر نوروزی

نوروزتان فرخنده باد!

با عرض احترام و سپاس از نویسندگان و همکاران فریتای (عزیز) پیام جوان که ۱۵ سال در راستای خدمت و اطلاعات رسانی به جامعه ایرانیان شمال کالیفرنیا زحمت کشیده اند و با عشق به ایران در فرهنگ سازی همواره در تلاشند، در آستانه نوروز باستانی و سال نو، تبریک پایمردانه خود و همکارانم به شما هم میهنانم تقدیم می کنم. در جایی در مورد نوروز چنین خواندم:

نوروز پرتوی دلربا و چهره ‏ای زیبا از آفرینش است که پیش‏ از حضور خود انبوه انسانها را به تلاش و کوشش فرا می‏خواند. جشنی است که همراه خود شادی دلها و شادمانیها را آورده، غنچه ‏لبخند بر لبان افراد نشانده و افزون بر ظاهر آراسته، باطن ‏پیراسته ‏ای برای بسیاری از انسانهای سبز سیرت به ارمغان‏ می‏آورد. آنان که سرای دل و دیده را با آینه‏ های معرفت و طاعت، آذین بسته ‏اند و در ایام خجسته نوروز، صحیفه وجود خود را ازهرگونه غبار گناه و نافرمانی پاک و پیراسته نگاه می‏دارند.

دکتر مصدق: بیانیه دولت آمریکا به سفارت خود در تهران-

دولت ایالات متحده به شما دستور می دهد که نزد زمامداران و اشخاص علاقه مند ایران رفته و اینکه دولت ما از مساعدت به ایران امتناع ورزیده را تکذیب نمائید. آمریکا همواره به انحا مختلف علاقه خود را نسبت به سعادت مردم ایران ابراز داشته. نمایندگان ما در کنفرانس صلح پاریس (۱۹۲۰) مکرراً کوشیده اند تا سخنان نمایندگان ایران در آنجا مورد استماع قرار گیرد. اکنون معلوم می شود که بعلت قرارداد ۱۹۱۹ (وثوق الدوله) دولت ایران به افراد خود در این کنفرانس مساعدت نکرد. دولت آمریکا به معاهده جدید ایران و انگلیس (۱۹۱۹) با تعجب تلقی می نماید.

من (مصدق) از آقا (سید ضیاء) سوال می کنم اگر آقا قبل از الغاء با نمایندگان انگلیس داخل در مذاکره بودند و الغاء کردند پس در کلیاتی مذاکرده کردند که کودتا هم جزء آن بوده و اگر مذاکره نکردید به چه ترتیب قرارداد را ملغی کردید؟ قرارداد یک عقد دو طرفه است. عقد محتاج ایجاب و قبول است یعنی اگر یکی از طرفین موافقت نکند فسخ قرارداد ممکن نیست. تعجب می کنم که آقا می گوید بدون مذاکره قرارداد را لغو نموده است یعنی چگونه تصور فرمودند که دولت انگلستان آنچنان ضعف پیدا کرده باشد که بتوان بدون رضایت او آنرا یکطرفه فسخ نمود. حالا ببینیم موضوع قرارداد چیست؟

  زبان‌شناسی؛ ادبیات اوستایی - ۲۹

ماده اولش می نویسد: دولت انگلستان با قاطعیت هر چه تمامتر مانند گذشته تعهداتی را که برای احترام مطلق به استقلال و تمامیت (ارضی) ایران نموده تکرار می کند.

ماده دوم: دولت انگلستان خدمات مستشاران متخصصی را که استخدام آنها در ادارات مختلف مورد نیاز دولت ایران باشد و مورد موافقت دو دولت قرار گیرد به خرج حکومت ایران تهیه خواهد کرد. این مستشاران بصورت کنترات اجیر و اختیارات متناسب با توافق دو کشور به آنها داده خواهد شد.

ماده سوم: دولت انگلیس به خرج دولت ایران که قصد ایجاد سیستم متحدالشکل و متمرکز (نظامی) را دارد نسبت به تأمین صاحب منصبان و ذخایر و مهمات مدرن اقدام خواهد کرد. عده صاحب منصبان و مقدار تسلیحات و مهمات مزبور توسط کمیسیونی مشترک از کارشناسان دو طرف تعیین خواهد شد.

مصدق: در واقع دو ماده مهم در این قرارداد هست؛ یکی راجع به مستشاران (اداری و غیر نظامی) و دیگری راجع به قشون. آقا اگر قرارداد را لغو کرده اند چرا بعد از اینکه رئیس الوزرا شدند قشون جنوب را به رسمیت شناخته (تأکید ماده سوم) و چرا مستشار مالیه را که مرحوم مشیرالدوله (جانشین وثوق الدوله) رئیس الوزرا برای تفتیش نفت در کمیسیون مشترک ایران – انگلیس به لندن فرستاده بود به ایران باز گرداندند (بخاطر منافع انگلیس). همان قشون که طبق تأئید خودشان تحت الامر ایشان بوده اند آقا را از این مملکت بیرون کردند. اگر به پول نیاز نداشتند آقا بفرمائید چرا از مالیه ایران پول گرفتند و اگر محتاج بودند آقا بفرمایند در این ۲۲ سال (که در خارج از ایران بودند) با چه سرمایه تحصیل علوم کردند و با چه سرمایه املاکی جمع آوری کردند. اهالی یزد که کاغذ و تلگراف به آنجا چند روز طول می کشد چگونه آقا را که ۲۲ سال فراموش شده بودند به نمایندگی مجلس این دوره انتخاب کردند؟ فقط یزدی بودن که کافی نیست و من که آشتیانی هستم یک رای هم از آشتیان ندارم. از نزدیکان ایشان شنیدم که اهالی یزد ۲ میلیون تومان برای تشکیلات حزبی آقا پرداخته اند! این همه پول را یزدی ها از کجا آورده اند و این سخاوت محیرالعقول را برای چه کرده اند؟! ملت ایران بیدار است و فریب نمی خورد و حاضر نیست رؤسای خودش را عزل و رؤسای خارجی را جای آنها بگمارد!

  آبدیدگی، دورۀ دیگری از رشد (4)

از دورۀ هفتم تقنیه (قانونگذاری) که من از سیاست (و مجلس) دور شدم قریب ۱۶ سال می گذرد و اغلب در روستای احمدآباد درساو جبلاغ به کشاورزی مشغول و از آتیه خود بینهایت ناراحت بودم و می خواستم (از شدت نگرانی!!) به زندان قصر بروم تا اینکه در ۵ تیرماه ۱۳۱۹ بدون دلیل مرا دستگیر و چند روز بعد به زندان بیرجند انتقال دادند. در راه و در زندان (با خوردن تریاک) اقدام به خودکشی نموده و پس از ۶ ماه تحمل مشقت و سختی تحت الحفظ دوباره به احمدآباد آورده و تحت نظر مأمور شهربانی قرار داده شدم تا شهریور ۱۳۲۰ که تمام مقصرین سیاسی و من جمله من خلاصی یافتیم. اما من تصمیم گرفتم در همانجا بمانم و در سیاست مداخله نکنم. انتخابات این دوره که شروع شد به من نوشتند که دوری از اوضاع (جاری کشور) صلاح نیست. می گویند مردم تهران که علیرغم میل باطنی خود در هفت دوره اخیر مجلس نتوانستند به من رأی دهند ولی این دوره که می گویند انتخابات آزاد است می توانند اعتماد خود را به من ابراز نمایند و بنابراین برای خدمت به کشور و ملت باید از کنج عزلت و انزوا بدرآیی. در برابر این منطق بناچار قبول کردم ولی الان با این اوضاع نمی دانم چه خدمتی می توانم بکنم. اگر حرف حساب در این مجلس اثر نکند و اگر ما در سیاست عالیه مملکت آزاد نباشیم عرض (آبروی) خود را برده ام و زحمت آقایان را فراهم کرده ام. وکیل مجلس زمانی که مصالح عمومی در پیش است از هیچ چیز خود نباید ملاحظه کند و باید همه آنرا برای خیر و صلاح عموم و وطن بخواهد. اگر وطن پرستی بد است چرا دول بزرگ هر چه خوبست برای وطن خود می خواهند و اگر دموکراسی خوب نیست چرا این شیوه را به تمام معنا در ممالک خود اجرا می نمایند؟!

  شعر سعید عرفان - زمان خلقت آدم

اگر آزادی جراید مضر است چرا در آن کشورها متعرض جراید نمی شوند؟ مردم با اخلاق کسانی نیستند که بر خلاف مصالح جامعه قیام می کنند. آنها کسانی نیستند که نیک و بد را با هم بسوزانند و از حیثیات هموطنان خود بکاهند. ما نمایندگان دورۀ ۱۴ مجلس باید به نفع جامعه سخن بگوئیم و باید ثابت کنیم که استقلال ملت ایران در پیش است و خارجی باید از این مملکت برود و در امور ما مداخله نکند و استقلال ما را در حرف و عمل محترم بشمارد. در اینجا دکتر مصدق به وقایع زمان کودتا (سوم اسفند ۱۲۹۹) که او والی فارس بود می پردازد و به فرامین تلگرافی حکومت کودتا و جوابیه های خود و دلایل عدم تمکین خود از این فرامین می پردازد که پیش از به اختصار به آنها اشاره کردم. آنچه که از نظر تاریخی بسیار اهمیت دارد تلگراف سید ضیاء در پی نافرمانی مصدق و تحریکات او (مصدق) در ایجاد نآرامی در استان فارس و به ویژه در شیراز است که باید بدقت آنرا بررسی کرد تا شرایط سیاسی و اجتماعی ایران را در آن برهۀ حساس تاریخی درک نمود. در سر مقاله ماه بعد به آن خواهم پرداخت.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان