آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت ۴۱

ای وطن ای مادر تاریخ ساز              ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای  کویر تو بهشت جان من               عشق  جاویدان من، ایران من

نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی

فصل هفتم سلسله مقالات ايران باستان (جشن های باستانی)

به نام خداوند رنگین کمان 

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است 

ادامه موسيقی در ايران باستان:

نظامی گنجوی در مورد نغمه نوروز گوید:

چو در پرده کشیدی ناز/ساز نوروز

به نوروزی نشستی دولت آن روز

بعدها نوروز بزرگ و کوچک از میان رفته اند و نوروز صبا جایش را گرفته و عجیب تر این است که در کتاب های دوران بعد نوروز عجم و نوروز عرب هم مذکور است. در ردیفی که هم اکنون از موسیقی ایران در دست ماست سه نغمه به نام نوروز موجود می باشد:

۱. نوروز صبا که در پرده ی چکاوک است و از پرده ی بیداد شروع می شود.

۲. نوروز عرب که در پرده ی چکاوک توقف می کند.

۳. نوروز خارا که به پرده ی چکاوک فرود می آید. در واقع، این سه نغمه از فروع چکاوک و بیداد محسوب می شوند. دیگر آهنگ خسروانی است که از الحان بسیار قدیمی است و هم اکنون این گوشه در دستگاه ماهور نواخته می شود. حافظ در ساقی نامه مغنی نامه از سرود خسروانی یاد کرده است:

مغنی کجایی؟ بـه گلبانگ رود

به یاد آور آن خسروانی سرود

که تا وجد را کار سازی کنم

به رقـص آيم و خرقه بازی کنم

در فرهنگ برهان قاطع چنین آمده است: “خسروانی نام نوعی از لحن اسـت. گویند باربد جهرمی که در بربت نوازی استاد بوده، بنای لحون و اغانی خود را در مجلس خسروپرویز بر نثر نهاده بود. یعنی نظم نمی نواخت و آن نثر مسجع بود مبتنی بر مدح و آفرین خسرو، و اين قِسم لحن ها و غِناها را، خسروانی هم می نامند چه خسرو ر پسند خاطر شده، به این نام موسوم ساخت و نوای خسروانی هم گفته اند.

  Cardiomyopathy (2)

در فرهنگ انجمن آرای ناصری چنین آمده: “راه خسرواني يعنی آهنگ و نغمه خاص كه به خسروانی معروف است”

امیرخسرو دهلوی گوید:

نوا چون گفته شد بگشاد جوجو

ز راه خسروانی عشـق خسرو

مؤلف انجمن آرای ناصری جای دیگر، در ذیل لغت خسروانی، چنین می نویسد:

خسروانی، بر وزن مژه، نام نوعی از سرود مسجع است که باربد جهرمی در مجلس خسروپرویز گفتی، و هرچه منسوب به خسرو باشد خاصه زری مسکوک و سیمی سپید خالص.

صاحب فرهنگ جهانگیری چون راه خسروانی را در کلام اکابر دیده، گمان برده که راه جزو کلمه است ولی چنین نیست. به هر حال، چنین تصور می رود که خسروانی یک نوع [شعر] هجایی بوده که تعداد هجاها با سیلاب های هر مصراع از آهنگ پیروی می کرده و از جهت سجع و قافیه که بی شباهت به ترانه های امروزی نبوده است زیرا که ترانه ها و سرودهای کنونی هم اگر بدون آهنگ خوانده شوند اغلب به شکل نثری مسجع جلوه می کنند؛ در صورتی که شاعر در رعایت تمام نکات شعری، مانند وزن و قافیه و مطلب، نهایت اهتمام را مبذول می دارد. باری، در دوره ی ساسانی موسیقی رونق و اعتبار بسیار داشته است به خصوص بعضی از شاهان این سلسله، مانند بهرام گور و خسروپرویز، مردمی عشرت دوست و عيش طلب و خوش گذران بوده اند.

دلیل دیگر بر اهمیت موسیقی این دوره این است که عرب ها پس از فتح ایران موسیقی ایرانی را عینا اختیار کردند و در میان آنها ـ که قبلا از این هنر عاری بودند ـ نوازندگان و خوانندگانی پیدا شدند و موسیقی دان های ایرانی، خاصه در دورهی خلفای عباسی، قدر و اعتباری بسزا یافتند و زیب مجلس آنها شدند؛ چنان که در جای خود اشاره خواهد شد. اشاره به این نکته نیز مهم است که به عقیده ی مزدک ـ که در زمان قباد اول، پادشاه ساسانی مذهبی آورد ـ خداوند آسمان ها مانند پادشاهی بر تخت نشسته و چهار قوه، یعنی شعور و عقل و حافظه و شادی، در پیش او ایستاده اند و این چهار قوه به دستیاری شـش وزیر امور عالم را اداره می کنند و وزیرها در میان دوازده روح در حرکت اند که یکی از این ارواح خواننده است. (تاریخ ایران باستان، نوشته ی حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، ص ۲۵۳۴.)

  برگزاری برنامه دختر شایسته 2582 بعد از 46 سال

قوه ی شادی که نماینده ی موسیقی است در نظر مزدک مانند سه قوه ی دیگر اهمیت داشته است و این عقیده شاید از اوضاع زمان ساسانی در روح مذهب مزدک نفوذ کرده باشـد زیرا همان طور که ساسانیان، مخصوصا بعضی از شاهان این سلسله، برای طبقه ی نوازندگان و پسرایندگان مرتبه ی خاصی تشکیل داده بودند و آنها را احترام می کردند مزدک هم یکی از قوا را که در نزد خدا محترم بوده، قوه ی شادی و موسیقی تصور کرده است.

از میان سازهایی که در دوره ی ساسانی معمول بوده- به طوری که از مضمون حکایات، قصه ها، افسانه ها، اشعار و مطالبی که در این باره نوشته شده برمی آید – نای، غژک، بربت، رباب و چنگ را می توان نام برد. در بلوچستان ایران سازی به نام غیچک یا قیچک از نوع کمانچه متداول است.

در ازبکستان کمانچه را غجک می گویند. کلمه ی غژک هم به کار رفته است. بربت (بربط) از سازهای قدیم ایران است که در دوره ی اسلامی عود نامیده شده و پس از اینکه به اروپا رفته، لوت ( Lute ) نام گرفته است.

آقای سعید نفیسی عقیده دارند که نام لوت از کلمه ی رود گرفته شده و البته رود هم نام سازی بوده است. درباره ی رباب در برهان قاطع چنین آمده:

رباب، به ضم اول، نام ساز است که آن تنبور مانندی بود بزرگ شکم و کوتاه دسته و بر روی آن به جای تخته پوست آهو باشد [نقل به معنا]. نام رباب و چنگ در اشعار قدیمی زیاد آمده است. حضرت فردوسی ميفرمايند:

نیامد سر مرغ و ماهی به خواب

از آن بزم و آواز چنگ و رباب

  فردوسی، حکیم طوس، طبیب زبان پارسی - قسمت 14

يا عطار نيشابوری ميفرمايند:

بنواز مرا که بی تو برخاسـت

چون چنگ ز هر رگم فغانی

نی نی چـو ربابـم از غم تو

یعنـی که رگی و استخوانی

ناصر خسرو قباديانی می فرمايد:

ز چشمت خواب بگریزد چو گوشِت زی ز باب آید

به خواب اندر شوی آنگه که بر خواند کسی فرقان

يا رند مست، حافظ شيراز می فرمايند:

زباب و چنگ به بانگ بلند می گویند

که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید

از این سازها نمونه ی چنگ در نقش برجسته ی تاق بستان کرمانشاه دیده می شود به این ترتیب که چند زن نوازنده در قایقی نشسته، مشغول نواختن چنگ هستند. نقش برجسته منظره ای از شکار خسروپرویز پادشاه ساسانی را نشان می دهد که رامشگران نیز همراه او بوده اند. چنین برمی آید که شاه و همراهانش در مردابی مشغول شکارند و زن های چنگ نواز در قایقی نشسته، با نغمه های موسیقی، خوشی آنها را فراهم می آورند. در این قایق خواننده ای دیده نمی شود و معلوم نیست که نوازندگان همراه ساز خود می خوانده اند یا فقط به نوازندگی می پرداخته اند.

جای بسی تعجب! ساز چنگ، که از قدیمی ترین آلات موسیقی است و قبل از ایرانی ها ملل دیگر، مانند مصری ها و سومری ها و ایلامی ها و آشوری ها، هم با آن آشنایی داشته اند و در یونان قديم لير ( lyre ) نامیده می شده و در دورۀ  ساسانی هم معمول بوده اسـت کم کم در ایران از میان رفته و در هیچ نقطه از کشور ما یافت نمی شود، در حالی که در اشعار قدما زیاد دیده می شود. چنگ بعدها در اروپا تکمیل شده و اکنون هم به کار می رود.  ادامه دارد…

و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.                             

بگویید آهسته در گوش باد

چو ایران نباشد تن من، مباد

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter Payam Javan

همراهان پیام جوان