زبان شناسی؛ ادبیات اوستایی – بخش سی‌ام

نویسنده و گردآورنده: شهرام خبیر

هیربدستان و نیرنگستان — هیربدستان  را معمولا جزء نیرنگستان به شمار آورده اند، زیرا در نسخه های خطی، هیربدستان مقدم بر نیرنگستان می آید و نیز از این جهت که هر دو متن از نظر سبک نگارش هماننداند. هیربدستان مربوط به تحصیلات و مطالعات هیربدی و وظائف و تکالیف هیربدان است. این متن خصوصاً از جهت در برداشتن مطالبی در مورد تحصیلات دینی زنان درخور توجه است. نیرنگستان  شرح قوانین آیینهای دینی است و در آن از هوم، درون( نان دعا خوانده)، برسم (شاخه های مقدس که در هنگام مراسم دینی در دست میگرفتند)، نثارها و چگونگی فراهم آوردن و آماده کردن آنها، قربانیها، موارد برگزاری آیینهای دینی و دعاهای مخصوص آنها به تفصیل سخن رفته است.

هادخت نسک –سه قطعه از هادخت نَسک اوستایی که ششمین نسک از نسک های اوستای عهد ساسانی بوده در دست است. قطعه نخست مربوط به اهمیت و اعتبار دعای «آشم وهو »است. قطعه دوم و سوم درباره سرنوشت روان، پس از مرگ است که شباهت فراوانی به فرگرد نوزدهم وندیداد (بندهای ۲۷ تا ۳۲) دارد.

أَوْگمدیچا — تنها قطعاتی از آن در دست است و به نام اولین کلمه متن، آن را چنین نام نهاده اند. این متن احتمالا در اصل بخشی از هادخت نسک اوستایی بوده و در آن جملات اوستایی همراه با ترجمه به سنسکریت و برگردان پازند و ترجمه پهلوی و تفسیر ان آمده است. متن شامل ۲۹ جمله اوستایی است که ۵ تای آنها در جای دیگر اوستا نیز آمده است. موضوع اصلی آن «مرگ» است. احتمالا او گمدیچا، آفرین یا دعایی بوده که پس از آفرینگان، پیش از سحرگاه چهارمین روز پس از مرگ، به یاد شخص درگذشته می خوانده اند. متن پهلوی آن از روی پازند در زمان متأخرتری  برگردانیده شده است.

ویثا نسک — مجموعه کوچکی از قطعات اوستایی است که اتفاقی و گاه بی نظم و ترتیب، بیشتر از وندیداد(یا قطعات اوستایی منقول در خلال ترجمه پهلوی این کتاب)یا از« فرهنگ اویم » و منابع دیگر همراه با ترجمه پهلوی آنها انتخاب شده است. در مواردی جملات پهلوی به فارسی نیز ترجمه شده است. عبارات منقول غالباً دچار تصحیف شده است. بخش عمده ای از این رساله به بحث درباره ارتباط یا ازدواج نامشروع یک مرد زردشتی با زن غیر زردشتی و فرزندی که از این ارتباط به وجود می آید و نیز مسئله ارث چنین مردی اختصاص دارد. اشاراتی نیز به بعضی آیینهای دینی در این کتاب شده است. تألیف و تدوین این رساله در زمانهای اخیر انجام گرفته است و نسخه های خطی متعدّد جدیدی از آن در دست است.  در بعضی از نسخه های خرده اوستا قطعاتی به زبان اوستایی وجود دارد که از میان آن ها دو متن درخور ذکر است:

  آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان - قسمت 29

آفرین پیغامبر زردشت— متن کوتاهی است که در آن از زبان زردشت به گشتاسب دعا شده و در ضمن آن، خصوصیات و صفات شاهان و قهرمانان باستانی و ایزدان ذکر گردیده است.

وشتاسپ (كُشتاسب) يَشت— متنی است مشتمل بر هشت فرگرد و ۶۵ بند. در این متن زردشت چکیده ای از اصول دین خود را به گشتاسب می آموزد، به همان شیوه ای که اهوره مزدا در فرگرد نوزدهم وندیداد چنین اصولی را برای زردشت بیان می دارد. در این یشت قطعاتی از وندیداد، که غالباً از جهت دستوری پُر غلط است، نقل گردیده است. در آغاز دعای زردشت به گشتاسب ( که تقلیدی از آفرین پیغامبر زردشت است) آمده است. سپس به وظائف شاه نسبت به روحانیان و حمایت او از دین و رعایا اشاره رفته است. آنگاه به اهمیت بعضی آیینهای دینی اشاره شده و سرانجام شرحی از سرنوشت روان پس از مرگ ذکر گردیده است. وشتاسپ یشت، همانند آفرین پیغامبر زردشت، احتمالا در اصل متعلق به نسک دوم از ۲۱ نَسک دوره ساسانی به نام «وشتاسپ ساست »بوده است. ترجمه پهلوی متأخری از این هر دو متن در دست است. لغات و جملات اوستایی همچنین در فرهنگ اویم، شایست نشایست، پرسشنیها، وچرکرد دینی، روایات فرنبغ سروش و غیره  آمده است. 

سرگذشت کتاب اوستا و نقل آن به خط اوستایی

بنا به روایتی که در بعضی از کتابهای پهلوی آمده است، زردشت به فرمان گشتاسب کتاب اوستا را همراه با تفسیر آن (=زند) بر روی پوست گاو  یا بر الواح زرین نوشت و آن را در گنج شاهی یا خزانه آتشکده سمرقند نهاد. روایت دیگری که احتمالا بازتاب نظر روحانیان زردشتی جنوب ایران است،در کتاب چهارم دینکرد آمده است و بر طبق آن دارا پسر پسردارا (یعنی داریوش سوم : ۳۳۶تا۳۳۰ ق.م)دستور داد که همه  اوستا و زند را در دو نسخه، یکی در خزانه شاهی و دیگری در دژ نبشت،نگاه دارند .در روایتی دیگر از دینکرد آمده است که به دستور گشتاسب تعلیمات زردشت به کتابت درآمد و نسخه اصلی آن را در گنج شاهی نهادند و رونویسهایی از آن پخش گردید. پس از آن، نسخه ای را نیز به دژ نبشت فرستادند .با آمدن اسکندر نسخه ای که در دژ نبشت بود، به دست رومیان افتاد و آن را به زبان یونانی ترجمه کردند .بلاش اشکانی (احتمالا بلاش اول: از حدود ۵۱ تا حدود ٨٠-٧٦م. )به نواحی گوناگون فرمانی فرستاد که آنچه از اوستا و زند به صورت مکتوب یا شفاهی از گزند در امان مانده بود ،نگاه دارند .بعدها اردشیر بابکان (۲۲۶ تا ۲۴۱ م.) به راهنمایی توسر (مشهور به تنسر) همه آن تعلیمات پراکنده را به دربار خواست. آنچه معتبر بود، پذیرفت و بقیه را به کنار گذاشت. در مرحله بعد شاپور پسر اردشیر (شاپور اول: ۲۴۱ تا ۲۷۲ م.) کتاب هایی را ،که در اصل منشعب از دین( یعنی کتاب اوستا) بودند، یعنی کتاب های مربوط به پزشکی، ستاره شناسی،حرکت ،زمان ،مکان، جوهر، آفرینش، كون، فساد، تغيير عرض، منطق و دیگر صنایع و فنون، که در هندوستان و روم و دیگر سرزمین ها پراگنده بودند، باز گردآوری کرد و آنها را با دین (= مطالب کتاب اوستا) تطبیق داد و، به دستور او، نسخه ای از هر چه درست بود به گنج شاهی سپرده شد.

  برگهایی از تاریخ - به مناسبت 100 سالگی کودتای رضاشاه؛ از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان - قسمت بیست و پنجم

بعدها، شاپور پسر هرمز (شاپور دوم: ۳۰۹ تا ۳۷۹م.) دستور داد که برای اطمینان و ایمان مردم به دین، در مورد اقوال و افکار تحقیق شود و از همین رو، آذر باد مهر سپندان، رئیس موبدان زمان، متحمل آزمایش دینی شد و بر طبق روایات بر سینه او روی گداخته ریختند و از آزمایش پیروز به درآمد. وی اهل فرق و نحل گوناگون و نیز کسانی را که به تحقیق در نسکهای اوستا می پرداختند، از بد دینی و انحراف بر حذر داشت. خسرو پسر قباد (انوشیروان: ۵۳۱ تا ۵۷۹ م.) آگاهی و تفکر درباره هرگونه بدعت در میان چهار طبقه اجتماعی را افزایش داد. وی بر آن بود که زبان اوستایی از طریق سنت شفاهی و کتاب ها و رساله ها حاوی مطالب فراوانی است، و از همه روحانیان خواست که به تفکر درباره اوستا و زند بپردازند و از یافته های خود بر دانش مردم جهان بیفزایند. در روایت دیگری،به ارتباط انوشیروان با سرگذشت کتاب اوستا اشاره شده است: مجمعی از موبدان زردشتی به ریاست وه شاپور موبدان موبد زمان خسروانوشیروان، بیست و یک تسک اوستا را تعیین کرد و به اتفاق نظر بر رأی خود مهر نهاد.  از روایات مذکور چنین مستفاد می شود که در نظر مؤلفان کتابهای پهلوی، که در قرن سوم هجری می زیستند ولی روایات دوران ساسانی را منعکس می کردند،صورت مکتوب اوستا و زند و خط آن به خود زردشت باز میگردد که پس از پراکنده شدن اوستا بر اثر حمله اسکندر، چندین شاه ایرانی در زمانهای گوناگون در صدد جمع آوری و تدوین مجدد آن برآمدند. همین نظر را در کتاب های عربی و فارسی قرون اولیه  اسلامی ،که مطالبشان مبتنی بر گفته ها و نوشته های زردشتیان است، نیز می یابیم. در نامه تنسر آمده است که اسکندر کتاب دین( = اوستا) را که بر دوازده هزار پوست نوشته شده بود ،در استخر (فارس) سوزانید و یک سوم آن در دلها ماند. طبری  می نویسد که زردشت کتابی را برگشتاسب عرضه داشت که ادعا می کرد خدا بر او وحی کرده است. آن را بر دوازده هزار پوست گاو نوشتند به صورتی که نوشته ها بر پوستها کنده و با زر منقش شده بود. گشتاسب آن را در محلی در اصطخر به نام  دژنبشت نهاد و هیربدان را بر آن گماشت و عموم مردم را از فراگیری آن منع کرد. ثعالبی ،مسعودی، مقدسی ، ابن مسکویه و ابن بلخی نیز روایتی نظیر آن را آورده اند.

  سرمقاله سپتامبر ۲۰۲۳ - وکـالت به شاهـزاده رضا پهلوی (7)

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان