آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت ۳۵

ای وطن ای مادر تاریخ ساز              ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای  کویر تو بهشت جان من               عشق  جاویدان من، ایران من

نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی

فصل ششم سلسله مقالات ايران باستان (جشن های باستانی)

به نام خداوند رنگین کمان 

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است 

پنج گاه شبانه روز:

واژه گاه در فارسی و گاس در پهلوی و گائو در اوستا به معنی وقت و هنگام است. در آئین ایران باستان هر چیز و پدیده نیک و سودرسانی، ایزد، یعنی قابل ستایش و احترام می باشد. به همین جهت اوقات شبانه روز، ماه و سال نیز ایزدان سرپرستی داشته اند. اوقات یک شبانه روز به پنج بخش یا هنگام تقسیم می شدند که در هر هنگام یا بخشی نمازی خوانده می شد. ایام سال که سیصد و شصت و پنج روز است به شش بخش یا گاهنبار تقسیم می شد که در قسمت بعدی شرح داده می شود.

در تقویم و گاه شماری مزدایی، چنانکه در بخش نخست گذشت، در آغاز، سال به دو فصل عمده تقسیم می شد. تابستان بزرگ که از آغاز فروردین شروع و تا پایان مهرماه می انجامید و هفت ماه بود. زمستان بزرگ که از آغاز آبان ماه تا پایان اسفند دوام داشت و شامل پنجه یا آندرگاه نیز می شد. در فصل زمستان بزرگ به موجب کوتاه بودن روزها، هر شبانه روز به جای پنج گاه، به چهارگاه بخش تقسیم می شد و یک گاه، یعنی رپیتوینگاه حذف شده و در هاونگاه جای می گرفت، بدین شیوه که هاونگاه از آغاز سپیده دم یا طلوع خورشید تا عصر هنگام یا سه ساعت پس از نیمروز طول میکشید و از همین جهت در زمستان نماز این هنگام ساقط شده و برگزار نمی شد. چنانکه اشاره شد برای این پنج گاه، با همین نام ها و عناوین در خرده اوستا پنج نماز و سرود آمده که هر یک در هنگام ویژه خودش تلاوت می شود، مضمون این نمازها تصریح و تأکید در ستایش و احترام همه نیکان، عناصر نیک و سودرسان، درخواست برکت و تندرستی و شادمانی و ستایش خداوند و امشاسپندان است. هر گاه یا وقت و هنگام .. واژه اوستایی آن، معنی همان هنگام روز را افاده می کند، هاونی از واژه مشهور هاون است، چون بامدادان موبدان در آتشکده ها گیاه هوم را با تشریفاتی جهت عصاره گرفتن در هاون میکوبیدند و بانگ زنگ هاون ها مردم را آگاه میکرد از هنگام آغاز روز، که بعدها زنگ و نواختن آن در کلیسا از همین رسم ایرانیان اقتباش شد. واژه پیشوا  نیز به معنی ظهر و نیمروز است و چون ظهر گرم ترین هنگام روز است به همین جهت تابستان نیز پیشوا نامیده شده که گرم ترین فصل سال می باشد . اوزیر واژه ای مرکب است از اوز یا اوس یعنی آن سوی و آیز یعنی روز که روشن می باشد، یعنی آن سوی روز، از عصر به بعد، تا غروب خورشید. آئیویشرو تریمه به معنی پنهانی و آهسته فرا رسنده که منظور شب است. واژه اوشه نیز به معنی سپیده دم است. از یک متن سنتی زرتشتی، نام های پنجگاه شبانه روز نقل می شود. این متنی است که توسط موبدان تدوین شده و حدود یک صد و سی سال پیش در هند به چاپ رسیده است:

  داستان‌های مثنوی: مجنون و شترش

۱ ـ اشهین: از سپیده دم بامداد تا بر آمدن آفتاب.

۲ ـ هاون: از طلوع آفتاب تا ظهر.

۳زیتون: از ظهر تا بعدازظهر.

٤ازیرن: از بعداز ظهر تا نمودار شدن ستارگان.

۵عیوه ثریترم؛ از نمودار شدن ستارگان تا سپیده دم

*شرحی درباره ی نام های شش چهره ی گاهنبار:

نقل از یک متن سنتی درباره ی گاهنبارها، تلفظ و معانی آن در خور توجه می تواند باشد. نام های شش چهره ی گاهنبار که اعیاد فصول اند:

۱ ـ میدیوزرم، از روز یازدهم تا پانزدهم ماه دوم.

۲ ـ قیدیوشم، از روز یازدهم تا پانزدهم ماه چهارم.

۳اپنیش هیم، از روز بیست و ششم تا سی ام ماه ششم.

۴ ـ آیاترم، از روز بیست و ششم تا سی ام ماه هشتم.

۵ ـ قیدیاریم، از روز دوازدهم تا شانزدهم ماه دهم.

۶ ـ همس پنمیدیم، در پنجه ی وه که پنج روز پایان سال است.

*معانی اسمای اعیاد فصول:

۱ ـ میدیوزرم، وسط ربیع در نصف گرهی شمالی که شیره در ژستنی پیدا شود.

۲ ـ قیدیوشم، وسط الصیف که هنگام درو باشد.

۳پنیش قهی، هنگام چیدن و دست آمدن میوه و حبوبات.

۴ ـ آیاترم، هنگام بند کردن سفر و هشتن نر گاو بر ماده گاو است.

۵ ـ میدیا إزیه، اوان شدت برودت شتا.

۶ ـ همس بث قیدیه، حین مساوات لیل و نهار در آخر سال که مراسم مقدسه ی دینی ادا کنند.

* نیروهای آدمی در ایران باستان:

* نیروهای پنج گانه آدمی: به موجب متون باستان، انسان از پنج نیروی مینوی به وجود آمده است. این پنج نیرو، برخی شان برای تشکیل وجود آدمی محدث است و بعضی قدیم، یعنی وجود داشته، در ارزش و مقام هم پایه نمی باشند. بعضی شان با حدوث مرگ و یا مدتی پس از آن از بین می روند و بعضی فناناپذیر هستند. در اوستا، از این پنج نیرو یاد شده و از آن پارسایان و نیکان ستوده شده است. این نیروها عبارتند از:

  سیری در تاریخ نقاشی (2)

الف) نخستین نیروی متشکله آهو در اوستا و آخو در پهلوی و فارسی است. این واژه را می توان به جان ترجمه کرد که نیروی جنبش و حرکت و زندگی است. کار جان نظارت و تنظیم حرکات تن می باشد. هر پیکری که شکل می گیرد بدان بدن یا ماده در می آمیزد و جنبش ماده تنی را سبب می شود. چون مرگ حادث شود با از بین رفتن آن، زندگی متوقف می شود.

ب) دومین نیرو از نیروهای متشکله پنج گانه دینا نام دارد که می توان آن را به دین یا نیروی بینش و وجدان برگردانید. این واژه هر چند در اوستا به معنی عام و مشهور دین و کیش نیز آمده است، اما چه بسا به معنی وجدان و نیروی تمیز و حس روحانی استفاده شده، چنانکه در گاناها نیز به این مفهوم آمده است. برخلاف نیروی نخست، این را آغاز و انجامی نیست. با مرگ جسم از بین نمی رود، بلکه باقی و جاودانی است. این موهبت و ودیعه ایست که خداوند به شکل عطیه ای در وجود آدمی قرار می دهد. به اعمال و کردار نظارت می نماید. فرد را به خوبی و نیکی بر می انگیزد و از بدی و زشتی پرهیز می دهد. گناه و بزه بدان خللی وارد نمی کند و پس از مرگ به عالم بالا بر می گردد. هرگاه فرد در زندگی نیکوکار بوده باشد. در چیلوت پل به صورت دو شیزه زیبای پانزده ساله ای به روان ظاهر شده و چون روان می پرسد تو کیستی این چنان فروغمند و زیبا، می گوید: من اندیشه و گفتار و کردار نیک تو میباشم و عمل توست که مرا چنین نمایان گردانید. اما هر گاه فرد گناهکار و بدکردار بوده باشد، به شکل زن دوزخی بسیار زشتی به روان فرد ظاهر می شود.

پ) سومین نیرو بئوذ نام دارد به معنی نیروی دژاگه و فهم و هوش. در پهلوی بود و در فارسی بوی گویند. این نیر و اداره کننده ممیزه آدمی است و میکوشد تا فرد را از بدی باز دارد و به نیکی راغب سازد. چه در اوستا و چه به موجب منابع پهلوی به ویژه بندهشن با روان به معیت هم یاد شده اند. به تعبیری در چینودیل، بوی و روان .. فرد را دربارۀ کردار جهانی مورد مؤاخذه و بازخواست قرار می دهد.

ت) نیروی چهارم اوزون یا روان است. روان در مقابل اعمال و کردار مسئول می باشد. بر روان است که به یاری نیروی سوم، در زندگی راه نیک را برگزیند و از بدی بپرهیزد، چون در جهان پسین این نیروست که مورد مؤاخذه واقع شده و بر اثر نیکی، فرجامی خوش و بر اثر بدی عاقبتی بد خواهد یافت. به موجب بندهشن روان، آئیویتک یا آذونک نامیده شده که بـه صورت آیین و آیینه در آمده است. شکل (آئیونگ) به خورشید عروج می نماید، و روان هر گاه از آن فردی نیک و پارسا باشد با فروهر به جهان مینوی می رود هر گاه چنانکه یاد شد از آن فردی نا پاک باشد. چندی در عالم برزخ ماندگار می شود و پس از تصفیه به جهان مینو برمی گردد.

  فردوسی، حکیم طوس، طبیب زبان پارسی – قسمت ۳۸

ث) نیروی پنجم، فروهری یا فروهر است. درباره معانی اش مطالبی گذشت. بهترین معنی برای آن، نیروی محافظ، نگهبان، پاسبان و پشتیبان است . البته به موجب وظایفی که جهت آن در تعیین شده، برداشت بیلی و دکتر فره وشی به معنی گرد برجسته، پیش گزد و پهلوان پیشرو (که نهایت امر پهلوانی و گردی از مشخصات پشتیبانی و نگاهبانی آنان است) نیز مناسب است. هر گاه فروشی یا فروهر از مردی نیک و پارسا باشد، پس از مرگ تن، به جهان بالا و عالم مینو باز می گردد. اما هر گاه از مردی شریر و بدکار باشد، مدتی در برزخ، در معیت روان بـاقی می ماند تا از آلودگی تصفیه شود و سپس به عالم مینو جایگاه نور عروج میکند. پروژ نیرویی است که برای پشتیبانی و محافظت آفرینش نیک از سوی اهورامزدا می آید، نه فقط به انسان تعلق می یابد، بلکه در همه آفرینش خداوند، این بارقه الاهی موجود است، از:  گیاه و جماد و انسان و اجرام سماوی در عناصر سودمند و سراسر آفرینش نیک، چون دور هر چیزی و هـر جـزئی از آفرینش اهورایی به پایان رسد، فروهرش دوباره به مبدأ خود نزد خداوند باز می گردد. اهورامزدا به تعبیری خود نورالانوار و فروهر کل است. در هر جزئی از آفرینش خود، بارقه و ذره ای از این نیروی شگفت را جهت پشتیبانی و محافظت قرار می دهد. هنگامی که مرگ فرا رسد در انسان اجزاء چهارگانه هر کدام سرنوشتی که یاد شد می یابند و این تنها فروهرشی است که به مبدأ خود باز و می گردد. به موجب اندیشه های آریایی ایرانی، مرگ بر اثر عمل و پیروزی اهریمن پدید می شود. به هنگام تولد، پنج نیروی یاد شده به هم می آمیزند.  ادامه دارد

و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.                             

بگویید آهسته در گوش باد

چو ایران نباشد تن من، مباد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان