استاد ابوالحسن صبا، موسیقیدان بزرگ و توان – قسمت سوم

نویسنده و پژوهشگر: علی تیموری

استاد صبا در حالی که جعبه ویولن زیر بغلش بود قدم در حیاط گذاشت و با همان سادگی و صمیمیت همیشگی سلام کرد و گفت: ببخشید که دیر کردم، آدرس را گم کرده بودم حاضران که انتظار ورود استاد صبا را نداشتند مات و متحیّر ماندند تا بالاخره شوهر خواهرم صندلی تعارف کرد و استاد نشست و به چهره ها خیره شد. لحظه ای بعد خواهرم را شناخت و بعد با یک نوع شرمندگی گفت:

انگار من قرار نبود به این جا بیایم. آن وقت آدرس را که در جیب داشت بیرون کشید و شروع کرد به خندیدن که شاید باور نکنید من در همین کوچه شما منتهی در یک خانه دیگر مهمان هستم اما مهم نیست انگار قسمت این بوده که من امشب با شاگردم و خانواده اش باشم.

و آن شب حاضران در محفل استاد صبا حالی کردند و لذت بردند. صبا هنگام رفتن ساعت سه بعد از نیمه شب بود، می گفت: دلم نمی خواهد به این زودی بروم، چه کنم که شماها خسته اید

مرحوم بدیع زاده ضمن حمایت از سفر به لبنان و سوریه جهت ضبط صفحه در کمپانی (سودرا) و گرفتاری در صحرای شام به همراه مرحوم صبا راجع به هوش، ذکاوت و ذوق و سرزندگی مرحوم صبا می گوید: صبح یک روز با ماشینی که در اختیار داشتیم به طرف شام حرکت کردیم. ماشین را به راه انداختیم و خود را به ماشین بزرگی مثل ماشین های بزرگ دو طبقه ای که فعلاً در تهران در جریان است، رساندیم. همه پیاده شدند و وسط صحرا به تماشا می پرداختند واقعاً حیرت آور بود. پس از دو شب ترس از مرگ مثل افراد محکوم به مرگ که به طرف چوبه دار با پای خود می روند.

وسط صحرای شام تمام مسافران از اتوبوس پائین آمدند. وسط بیابان نشستند. صبا ویولن را برداشت و در مایه سه گاه درآمدی کرد. مسافران میل داشتند ساعت ها وسط صحراها بنشینیم، آن ها بنشینند، ما ساز بزنیم و بخوانیم و آن ها گوش بدهند ولی راننده ماشین بزرگ صحرایی صدا کرد: مسافرین سوار شوید.

  استاد ابوالحسن صبا، موسیقیدان بزرگ و توان – قسمت چهارم

همه سوار شدیم. من و صبا در اتوبوس در یک صندلی پهلوی هم نشستیم. به صبا گفتم چهار مضرابی که وسط صحرا زدی، گفت: چهار مضراب خوبی بود، یادداشت کن از خاطرات محو نشود تا به موقع خود ضبط کنیم. گفت: این چهار مضراب زنگ شتری است که چندی است در خاطر دارم، به شاگردان تعلیم می دهم. بنابر خواهش من توی اتوبوس، قوطی سیگار خود را درآورد و روی قوطی و کاغذهایی که توی قوطی سیگارش بود چهار مضراب را نوشت.

این همان زنگ شتری است که صبا در صفحات ضبط کرد و روی صفحه نوشت: به یاد غزاله دختر صبا و اکنون پس از سال ها این چهار مضراب به چند رقم با ارکسترهای گوناگون ضبط شده و در واقع تمرین نوازندگان سازهاست.

در ارتباط با استاد بزرگ شادروان ابوالحسن خان صبا، نادیا جان فدا مطلبی تحت عنوانخلوتی به سه تار در گنجه صندوق خانهنوشته که در روزنامه های اطلاعات ۲۳۷۹۹ مورخه چهارشنبه بیست و دوم آذر ماه سال ۱۳۵۸ خورشیدی چنین آمده است:

شاید صبا اولین جرقه های این عشق ذاتی را در دوران نوپایی و با ضرب گرفتن و آواز خواندن ندیمه عمه اش (ربابه خانم) که از شاگردان سماع حضور بود در خود احساس کرده است.

ابوالحسن شش ساله کلید گنجه را در هر کجا که پنهان می کردند می یافت، سه تار را بیرون می آورد و در گنجه صندوق خانه برای خود خلوتی ترتیب می داد و در عوالم کودکانه خود غرق در لذت می شد.

صبا ـ سه تار، ساز اولیه من بوده زیرا این ساز را در موقعی که خط موسیقی متدوال نبود قریب چهارده سال نزد سه تن از استادان موسیقی که در سه تار مهارت داشتند آموخته ام و به جزئیات آن آشنا هستم. صبا برای فراگیری علوم و طریق متفاوت نوازندگی سازهای مختلف از محضر اساتید متعددی همچون پدرش میرزا عبداله، حسین هنگ آفرین، درویش خان، علی ابر شاهی، حاجی خان،  اکبر خان فلوتی سود می برد.

  برگهایی از تاریخ به مناسبت 100 سالگی کودتای رضاشاه از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت بیست و یکم

علاقه به موسیقی و وادی هنرهای سمعی در خاندان صبا دارای سابقه و جنبه ای موروثی بود اما کسی به این نمی اندیشید که روزی ابوالحسن کوچک و محجوب خانواده به یکی از سرشناس ترین و معروف ترین و در عین حال محبوب ترین موسیقیدانان این مرز و بوم تبدیل می شود و نام صبا را هم معنای نت و موسیقی می نماید.

ابوالحسن خان صبا به سال ۱۲۸۱ در منزل پدری خود واقع در ظهیرالاسلام محله شاه آباد تهران پا به عرضه وجود نهاد، منزلی که تا آخر عمر در آن زیست و پس از مرگش به همت همسر وی تبدیل به موزه صبا گشت. خاندان صبا همگی به نوعی اهل دل و ساکن کوی عشق بودند و هر یک در هنر دستی بر آتش داشتند.

پدر ابوالحسن، ابوالقاسم کمال السلطنه، پزشکی حاذق و هنرمندی با ذوق بود که از جمله سه تار نوازان عهد مظفری محسوب می شد.

کمال السلطنه فرزند صدرالحکما و نواده میرزا جعفر حکیم باشی فرزند محمود خان ملک الشعرا و از اعقاب فتحعلی خان صبای کاشانی، شاعر مشهور اواخر عهد زندیه و ملک الشعرای دربار فتحعلی شاه قاجار به شمار می آمد و توارث هنر و اهلیت ذوق در میان نسل های پی در پی این خاندان مهر تائیدی بر اصالت بی چون و چرای آنان داشت.

آن چه پایه های ابتدائی علاقه به موسیقی را در دل و جان ابوالحسن بنا نهاد و به تدریج استحکام بخشید.

صبا به مدت ۸ سال از محضر درویش خان بهره برد و دانش خود پیرامون تار و سه تار نوازی را تکمیل نمود و پس از سال ها ممارست به جانشینی لایق برای هر دو استاد ابتدائی خود مبدل گشت. با وجودی که در هیچ کجا نامی از سومین استاد صبا در سه تار نوازی برده نشده اما با اندکی تعمیق و تحقیق هویت استاد سوم روشن می گردد و او کسی نیست جز حسین هنگ آفرین که صبا مدت زمانی از حضورش برای فراگیری ویولن و پیش از آن، سه تار سود جست. درست است که همگام با حسین هنگ آفرین، نوازنده سه تار و کمانچه و ویولن بهره مند از مکتب میرزا عبداله و درویش خان و دوره ی موسیقی لومر فرانسوی و مسیودوال، از شاگردان مشهورش: صبا و موسی خان معروفی را به کمانچه نوازی شهیر می دانند اما باید متذکر شد که وی پیش از ویولن و کمانچه نوازی سال ها به نواختن سه تار مشغول و در این وادی صاحب  پنجه ای شیرین و سبکی خاص و ملیح بود.

  تفنگ و سنگ

ابوالحسن خان صبا آمیزه ای عجیب و نامعمول از هنرهای چندگانه به شمار می آمد. وی که به تصدیق واقفان امر، استاد برجسته موسیقی معاصر و شاخص ترین چهره موسیقی سده ی اخیر شناخته می شود، موسیقیدانی خوش ذوق و متبحر در ساخت آهنگ، نوازنده بیشتر آلات موسیقی به ویژه سه تار، تنبک و سنتور، شعرشناسی دارای طبع شعری و قلمی شیوا و خوش مضمون، آگاه و مطلع از ساختمان و ساز و کار آلات موسیقی مانند سه تار، سنتور و تنبک و در عین حال مدرس و استاد هنرستان موسیقی نیز بوده است. وی برای فراگیری علوم و طرق متفاوت نوازندگی سازهای مختلف، محضر اساتید بسیاری را درک کرد. از جمله این اساتید می توان به پدرش میرزا عبداله، حسین هنگ آفرین (سه تار)، درویش خان (تار و سه تار)، علی اکبر شاهی (سنتور)، حاجی خان (تنبک)، حسین خان اسماعیل زاده (کمانچه)، اکبر خان (فلوت) و حسین هنگ آفرین (ویولن) اشاره داشت.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان