آشنایی با اضطراب نوجوانی و فنون خودیاری در مدیریت آن – قسمت اول

نویسنده: بدرالدین نجمی، روانشناس

Nbbn1392@gmail.com

با نام و یاد آفریدگار هستی که یگانه مأمن و ملجاء آرامش بخش در بحبوحه های ناایمنی است، و عرض ادب و ارادت بی حد حضور خوانندگان محترم، دومین بخش از سلسله مطالب مربوط به ” آشنایی با اضطراب نوجوانی و فنون خودیاری در مدیریت آن” را عرضه می نمایم. در شمارگان پیشین تمایز اضطراب معمول از دلشوره مرضی و نیز انواع رایج آن در سنین مختلف با تأکید بر نوجوانی، از نظر خوانندگان نکته سنج گذشت. بر اساس عهد گذشته، در این بخش پس از تأکید بر ضرورت جستجوی راههای کسب کمک برای بهبود شرایط و طرح نشانه های اضطرابی برای نزدیکان مسئول، شما را با تعدادی از فنون رفتاری-شناختی مؤثر در کاهش نشانه های اضطرابی آشنا خواهم کرد.

از چه کسی و چگونه کمک بخواهیم؟

بسیاری از شما در یاری رساندن به دیگران مهارت دارید. به دوستان تان کمک می کنید تا تضاد وتعارض های خود را حل کنند. به والدین در کارهای منزل کمک می کنید، و به خواهر و برادرکوچک تر خود کمک می کنید تا به یاری شما، کارهایی مثل دوچرخه سواری یا گل زدن در بیس بال را که شما می توانید انجام دهید یاد بگیرند. از معلم تان می خواهید که در یادگیری به شما کمک کند. از والدین می خواهید که رانندگی را به شما بیاموزند. از دوستان تان می خواهید که وقتی ناراحت هستید به شما گوش کنند. اما با این حال می دانیم که گاهی کمک کردن آسان تر از کمک گرفتن است. اما وقتی مضطرب یا افسرده هستید و یا بطور کلی احساس آشوب و پریشانی می کنید از چه کسی کمک می خواهید؟

نوجوانان و یا حتی جوانان به یکی از دلایل زیر از کمک خواستن امتناع می ورزند و یا میلی به این امر ندارند:

۱) اوضاع خیلی بد نیست. گاهی اوقات نوجوانان انکار می¬کنند که مشکلی وجود دارد. یا این موضوع را که فقط گاهی ذهن مضطرب شان ناآرام است دست کم می¬گیرند. ممکن است خودشان را با اعضای خانواده یا دوستانی که خیلی مضطرب هستند مقایسه کنند و با خود فکر کنند”اضطراب من به بدی آنها نیست.” به این نحو مقایسه کردن ممکن است پذیرفتن وجود مشکل را سخت تر کند زیرا شما معتقدید اضطراب تان باید خیلی زیاد باشد یا شما باید قبل از اینکه کمک بخواهید، تا حد زیادی از آن رنج ببرید. توجه داشته باشد، هر نوجوانی به روشی متفاوت به اضطراب جواب می دهد. در حقیقت، شما ممکن است بهتر از یکی از اعضای خانواده یا دوستان تان با این موقعیت مقابله کنید، ولی هنوز در رنج هستید و اضطراب تان زیاد است. کامل خواهی گروهی از نوجوانان نیز مانع از کمک طلبی آنها می شود. صفتی که طی رشد از خانواده و مدرسه آموخته اند. آنها نیاز خود به کمک را پنهان یا انکار می کنند که مبادا ضعیف و ناتوان شناخته شوند. همواره می خواهند محبوب باشند و در بیشتر کارهایی که امتحان می کنند توانا شناخته شوند. نوجوانان کامل- خواه از نظر خود مشکلی ندارند. شاید با خود فکر کنند “مشکلی وجود ندارد. دلیلی برای کمک خواستن وجود ندارد.”

  سیری در تاریخ نقاشی (2)

اما حقیقت موضوع این است که، فقط به این دلیل که در بیشتر زمینه های زندگی خود خوب عمل می کنید، به این معنی نیست که حالا و بعداً از کمک گرفتن از دیگران سودی نخواهید برد. بنابراین هیچکس کامل نیست، و حتی داشتن چنین انتظاری از خود، باعث افزایش استرس و اضطراب می شود.

۲) وضعم امروز خیلی بد نیست.گاهی نوجوانان احساس می کنند امروز بهتر از روزهای دیگر هستند (یا حداقل به اندازۀ هفته گذشته مضطرب نیستند). شایان ذکر است که سطح اضطراب ثابت نیست و اغلب این بالا و پایین رفتن های طبیعی باعث می شود نوجوانان متوجه نشوند اضطراب شان واقعاً یک مشکل است. این نکته مخصوصاً وقتی صحّت دارد که نوجوانان احساس نمی کنند مضطربند و به نظر آنها زندگی راحت و بدون دغدغه است. بنابراین فکر می کنند همه چیز خوب است.

“چرا من نیاز به کمک داشته باشم؟ من نگران نیستم!” پیشنهاد می کنم از خود بپرسید، آیا نوسان اضطراب من از ماه ها یا سال ها پیش وجود داشته است یا از روزی به روز دیگر تغییر می کند. معمولاً اضطراب و ترس در کمتر از شش ماه کاهش می یابد یا از بین می رود. اگر اضطراب شما طولانی تر است، ممکن است دچار اضطراب شدید باشید و این می تواند یک مشکل تلقی شود.

۳) همین روشی که دارم خوب است. بعضی از نوجوانان والدینی دارند که به دلایل مختلفی معتقدند سطح اضطراب فرزندشان طبیعی یا قابل قبول است و می گویند “همین روشی که داری خوبه و تو مشکلی نداری.” برخی از والدین خودشان نگران هستند و فکر می کنند احساس نگرانی به آنها کمک می کند تا از بعضی موقعیت ها و از هر خطری دوری کنند. وقتی آن ها می بینند فرزندشان همچون خودشان احساس می کند و عمل می نماید، رفتار او را طبیعی تلقی می کنند. در حالی که واقعیت این است که او مشکل دارد. دستۀ دیگری از والدین معتقدند چنانچه به نوجوان خود بگویند مشکلی دارد ناراحت می شود. به این دلیل وانمود می کنند که اضطراب فرزندشان عادی است و طبق این اصل عمل می نمایند. به علاوه گاهی والدین سعی می کنند با دادن یک پاداش به دخترشان و یا انجام کارهایی برای او که اضطرابش را کمتر می کند، از او حمایت کنند. برای مثال ممکن است دخترشان را تا مدرسه با ماشین ببرند که مبادا سوار وسایل نقلیه عمومی شود، یا او را از انجام کاری در خانه معاف می کنند که مبادا کثیف یا آلوده شود،… .

  نوجوان و ذهن مضطرب او - قسمت چهارم

نهایتاً اینکه، بعضی از والدین نیز فقط یک فرزند دارند. برای والدین دارای یک فرزند امکان مقایسه وجود ندارد. اغلب، والدین از طریق مقایسۀ فرزندان با همدیگر بهتر می توانند مشکل را شناسایی کنند. بنابر این، به دلایل زیادی ممکن است به نوجوان خود بگویند:

” همین طوری که هستی خوبه.” متاسفانه چنین برخوردی نوجوان را از وجود احتمالی مشکل بی¬خبر می گذارد.

۴) مضطرب بودن خجالت آور است. نه تنها نوجوانان بلکه تعداد زیادی از بزرگسالان هم از پذیرش مشکل ابا دارند. بعضی نوجوانان آنقدر از داشتن اضطراب شرمنده و خجالت زده هستند که نمی-خواهند بپذیرند مشکلی وجود دارد. نوجوانان وقتی خود را با دوستانی مقایسه می کنند که همه چیز برای آن ها فراهم است (روابط دوستانۀ وسیع، نمره های خوب و مهارت ورزشی یا هنری عالی) احساس ضعف و غیرعادی بودن می کنند. آنها فکر می کنند این افراد به راحتی به این امکانات دست یافته اند. برای یک نوجوان خیلی سخت است که اقرار کند زندگی او عالی نیست و مشکلی وجود دارد. بیش تر اوقات نوجوانان به خاطر کارهایی که انجام می دهند (یا انجام نمی دهند) خجالت زده اند، چون آن ها مضطربند. شاید او باید چند بار در روز برای اطمینان یافتن یا کنترل به یکی از والدین تلفن کند، یا نخواهد از دستشویی مدرسه یا مکان های عمومی دیگر استفاده کند. نوجوانان خیلی سعی می کنند این رفتارها را از دوستان شان پنهان نمایند، و اگر موضوع فاش شود، با عجیب نامیدن خود یا بازی کردن نقش های بامزه و عجیب و غریب، به رفتار خود رنگ و لعاب شوخی می دهند، حتی اگر خیلی شرمنده باشند و در دل آرزو کنند ای کاش اوضاع اینطور نبود.

۵) کمک گرفتن چه سودی دارد؟ بعضی از نوجوانان مدتها با اضطراب خود دست به گریبان هستند بدون اینکه باور کنند که امکان کمک به خود وجود دارد. شاید قبلاً والدین در فرصت های مناسب، نوجوان خود را تشویق کرده اند شب را خانۀ دوستش بگذراند، اما او هر بار به بهانه ای این پیشنهاد را رد کرده و به خانه برگشته است. شاید یک نوجوان سعی کرده خودش با ترسش روبرو شود اما نتوانسته تا آخر ادامه دهد. هیچ چیزی بیش از شکست مکرر پس از تلاش بسیار، نوجوانان را تضعیف نمی کند. معمولاً در چنین شرایطی پس از مدتی تسلیم می شوند، و باور پیدا می کنند که نگرانی و ترس شان به قدری است که هیچ شانسی برای موفقیت در تمام عمر خود نخواهند داشت. یا حتی اگر موفق شوند و بر یکی از ترس های خود غلبه کنند، این تجربه بر آنان اثر پایداری نخواهد گذاشت. هر چند ممکن است تلاش های قبلی یک نوجوان به این دلیل که ابزار درستی در اختیار نداشته ناامید کننده بوده، یا معتقد بوده است که یک گام کوچک یا موفقیت در مسیر درست خیلی مهم نیست.

  ورزش منظم خطر ابتلا به اضطراب را تا ۶۰ درصد کاهش می‌دهد!

۶) من نمی خواهم مزاحم کسی بشوم . بعضی از نوجوانان مضطرب احساس می کنند، برای کمک به حل مشکل اضطراب خود بیش از حد به دوستان وخانواده وابسته اند. اما در واقع آنها به مقدار کافی به دوستان و خانواده تکیه نمی کنند! آن ها تمایل به کمک خواستن ندارند چون نگران هستند که با این کار کسی را ناراحت یا وادار به کاری کنند که مایل نیست. نوجوانانی که نمی خواهند با کمک گرفتن مزاحم دیگران شوند شاید فکر می کنند با کمک خواستن از والدین یا دوستان مشکلات خود را به آنها تحمیل خواهند کرد. بهتر است در نظر داشته باشیم که بیشتر والدین و دوستان از اینکه به نوجوان یا فرد مشکل دار کمک می کنند احساس افتخار می نمایند. آنها بیشتر ترجیح می دهند به این روش به نوجوان کمک کنند تا اینکه بخواهند برای آرام کردن اضطرابش، به او اطمینان دهند یا کارهایی را که او به دلیل اضطراب قادربه انجامش نیست، به عهده گیرند.

گاهی نوجوانان نمی خواهند با کمک خواستن، محتاج و ناتوان به نظر برسند. این در حالی است که در بسیاری مواقع کمک گرفتن، خود نشانۀ باجرأت بودن است.

با این حال شاید پذیرفتن کمک، کمی سخت به نظر بیاید، ولی در واقع کاملاً عادی است. همۀ افراد تحت شرایطی خود را نیازمند کمک دیگران می بینند. مثلاً یک موسیقی دان ممکن است برای تمرین اضافی یا نشستن با موسیقی دان های دیگربرای ممارست بیشتر یا حمایت جستن قبل از اجرا یا یک جلسه ضبط، از دیگران کمک بخواهد. یک هنرپیشه را در نظر بگیرید که برای آماده شدن برای نقش جدید در یک فیلم یا نمایش تلویزیونی با یک معلم گویش (لهجه) مشورت کند؛ یا یک بازیکن حرفه ای بسکتبال که ممکن است از هم تیمی خودش برای پرش های پرتابی خود کمک بخواهد.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان