• Home
  • >
  • مقالات مجله - ژانویه ۲۰۲۴
  • >
  • برگهایی از تاریخ – به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه؛ از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت سی و سوم

برگهایی از تاریخ – به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه؛ از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت سی و سوم

گردآورنده: شهرداد خبیر

برگرفته ازکتاب “از کودتا تا سقوط”

تاج شاهی

گویا از آن پس رسم بست نشینی هم موقوف شد . بار دیگر وساطت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ماجرا را فیصله داد.

پس از بازداشت شیخ محمد تقی بافقی، دستخط حاج شیخ مبنی بر این که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیۀ اتفاقیۀ مربوط به شیخ محمدتقی برخلاف شرع انور و مطلقأ حرام است»، چون آب سردی بر آتش این واقعه بود. بافقی بعدها با وساطت حاج شیخ عبدالکریم از زندان آزاد شد و در زوایۀ حضرت عبدالعظیم حسنی به صورت تبعید سکنی گرفت.

سیاست اتحاد لباس

تغییر لباس و بر سر گذاشتن کلاه پهلوی پیش از سلطنت پهلوی در نزد بعضی از مردمان رایج شده بود، اما از سال ۱۳۰۷ این تغییر لباس حالت رسمی به خود گرفتسیاستی که پس از خنثی ساختن مهاجرت علمای اصفهان به قم و برخورد با شیخ محمدتقی بافقی، زمانی مناسب برای اجـــــــرا یافت. به نــظر می رسد سفر پادشاه افغانستان، امان الله خان، به ایران نیز در عملی کردن این سیاست بی تاثیر نباشدسفر و مسافری که مخبرالسلطنۀ هدایت، رئیس الوزرا، دربارۀ آن می نویسد:

پادشاه افغان، امان الله خان، به تقلید کمال پاشا دست به تجدد اروپایی زده است. آن هم آنچه به سلیقۀ اراذل و دوره گردان بولوار پسندیده است و به مراحل دور از مایۀ تعالی قوم است. برای خودنمایی که منم که کلاه خود را عوض کرده ام، در اروپا چرخی زده، حال از راه ایران به وطن خود مراجعت می کند. و هرجا کتابچه ایی شامل نقشی چند از دو سه عمارت کوتاه و بلند به این و آن می دهد:

این منم طاووس علیین شده.

اتحاد لباس پیش از آنکه صورت قانونی به خود بگیرد، با جشن های عمومی توسط طبقاتی از جامعه به اجرا درآمد؛ چنان که روزنامه اطلاعات از جشن کلاه پهلوی توسط گروهی از مردم در زاویۀ حضرت عبدالعظیم در شب اول مهر ۱۳۰۷ خبر می دهد. در این جشن لایحه ای هم خوانده شد که در ستایش از رضاشاه بود. همچنین نویسندگان لایحه راه ورود به جرگۀ ملل متمدن را «متحدالشکل نمودن لباس و کلاه» دانسته بودند. این اتحاد هم نه به پوشش برخی از اقوام ایرانی، که به « فرم کلاه و لباسی» بود که رضاشاه انتخاب کرده بود. کلاه پهلوی کلاهی لبه دار بود که به همراه کت و شلوار می پوشیدند. از آنجا که اطرافیان و نزدیکان رضاشاه به توصیۀ وی چنین پوششی را برگزیده بودند و شبیه به کلاهی بود که ارتش جدید و متحدالشکل بر سر می نهاد، به «کلاه پهلوی» مشهور شد. همزمان با تحرکات عمومی برای اتحاد لباس، وزارت عدلیه با زعامت علی اکبر داور پیشقدم شد و اولین بخشنامه را برای اتحاد لباس در میان کارکنان این وزارتخانه صادر کرد. در این بخشنامه لباس کلیۀ قضات به جز «قضات محکمۀ شرع» و لباس «صاحب منصبان پارکۀ تمیز»، لباس جدید با کلاه مشکی پهلوی اعلام شد. بعد از آن در بخشنامه ای دیگر، وکلای عدلیه هم به پوشیدن لباس و بر سرنهادن کلاه پهلوی ملزم شدند. جالب اینکه عدلیه همان سازمانی بود که روحانیت تا پیش از این بر آن سیطره داشت. حال این اولین جایی بود که در اتحاد لباس پیشقدم میشد. سیاستی که لباس عالمان دینی را نشانه رفته بود و از این پس قرار بود از نابسامانی در پوشیدن آن جلوگیری شود. گویا رضاشاه به طور ضمنی رضایت حاج شیخ عبدالکریم را به دست آورده بود؛ به طوری که گفته میشود حاج آقارضا قائم مقام الملک رفیع که خود به کسوت روحانیت ملبس بود، قبل از قانون اتحاد لباس رخت آخوندی به درآورد و در سفری به قم، به دیدار حاج شیخ رفت. او در این دیدار، از قول رضاشاه به حاج شیخ گفت:

  فردوسی، حکیم طوس، طبیب زبان پارسی - قسمت 4

می خواهم بعد از این، احترام عمامه را معلوم نموده و بر سر روحانیون حقیقی گذاشته شود و از سر آنهایی که مخرب روحانیت و دین هستند و عمامه را برای ملعبه و مقاصد سخیفی به سرگذاشته اند، برداشته شود.  آیت الله نیز از این مقصود تشکر کرده بود.

پس از این مقدمات، « قانون اتحاد لباس» در ششم دیماه ۱۳۰۷ به تصویب مجلس رسیدقانونی که طبق مادۀ اول آن کلیه اتباع ذکور ایران که برحسب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص هستند، در داخلۀ مملکت مکلف هستند که ملبس به لباس متحدالشکل بشوند و کلیۀ مستخدمین دولت ، اعم از قضایی و اداری مکلف هستند به هنگام اشتغال به کار دولتی، به لباس مخصوص قضایی یا اداری ملبس شوند. در غیر، آنموقع  باید به لباس متحدالشکل ملبس گردند. هشت طبقه اما از این قانون مستثنا شده بودند: یکی، « مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلم که اشتغال به امور روحانی داشته باشند ». دیگری، « مراجع امور شرعیۀ دهات و قصبات »، البته پس از قبولی در امتحانات معین. شش گروه دیگر، مفتیان اهل سنت، «پیشنمازان دارای محراب »، «محدثین» البته مجاز از سوی دو مجتهد، « طلاب مشتغلین به فقه و اصول»، « مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی» و «روحانیون» غیرمسلمان ایران.

با قانون اتحاد لباس در واقع حکومت در خصوصی ترین مسئله نهاد روحانیت که همانا لباس بود، دخالت میکرد، به طوریکه در نهم فروردین ۱۳۰۸ نظمیه اعلانی صادر کرد و به طبقات هشت گانۀ مستثنا از این قانون اعلام کرد کمیسیونی مرکب از نمایندۀ وزارت داخله و صاحب منصبان نظمیه برای بررسی «صدور تصدیقنامۀ معافیت» تشکیل شده است. اجرای این قانون با مقاومت روبرو شد و «بر سر عمامه زد و خوردها شد». گزارش کنسولگری های آمریکا در شهرهای مختلف ، از مقاومت مردم حکایت دارد:

  طرز تهیه سالاد بی بی اسفناج و قارچ

همانطور که در گزارش شمارۀ ۲۰ کنسولگری تبریز در ۲۲ اکتبر ۱۹۲۸ گزارش شده است، اخیرأ مردم این شهر که در مخالفت با قانون سربازگیری دست به تظاهرات زده بودند، به پوشیدن این کلاه نیز اعتراض کردند. این حرکت که گفته میشود به تحریک ملاها آغاز شده بود، به سرعت سرکوب شد و تعدادی از ملاهای برجسته دستگیر و برخی از آنها به کردستان تبعید شدندگزارش شده است که استاندار خراسان [ محمود جم ] با صدور دستوری تمام کلاهدوزها را از دوختن کلاه بی لبه و تمام خیاطی ها را از دوختن کت های بلند منع کرده است، به این امید که بتواند در آرامش این پوشش جدید را جا بیندازد. در اصفهانکمتر کسی کت و کلاه جدید پوشیده بود. قبا و عبا همچنان پوشش غالب مردم است. اما خبردار شده ام که در شیراز مردم برای پوشیدن لباس های جدید منجر به شورش کوچکی شده است، و این که عربهای محمره نیز علیه تغییرات اخیر دست به شورش زده بودند که سرکوب شد.

ماجرای اتحاد لباس به سادگی به اجرا درنیامد. چند سالی طول کشید تا این سیاست عملی شود. فرج الله بهرامی پس از نظام الدین حکمت، به حکومت اصفهان برگزیده شد تا به قول خودش، «سعادت راعنقأ و جبرأ تحمیل » مردم کند. او بسیاری از جوازهای گذشته را باطل کرد و از برگزاری سینه زنی و تعزیه جلوگیری نموداقدامی که موجب اعتراض رئیس الوزرا ، هدایت، به وزیر دربار، تیمورتاش، شد. او در نامه ای به تاریخ شانزدهم اسفند ۱۳۰۹ به تیمورتاش نوشت:

  نکاتی در مورد ترید کردن در بازار کریپتوکارنسی

شکایتی که از اصفهان توسط آقای حاج آقا جمال رسیده است، تقاضای عمل به قانون است. از قرار اظهار شاکیان، اعلان شده است که روز بیستم هر کس با عمامه بیرون آمده است، عمامه اش را برمی دارند. اینگونه اعلان با وجود قانون، در نظر بنده خوشایند نیستاگر عمامۀ بی رویه داشتن صلاح نیست، تجاوز از مدلول قانون بیستم خلاف مصالح است.

از بیم ترک لباس، برخی به کنج خانه خزیدند و در مقابل، برخی به برکت تمول شان و رشوه به مأمورین نظمیه، از قانون مستثنا شدند. در درون دولت هم مقاومت وجود داشت. هدایت «چندی خودداری» کرد تا « روزی شاه در هیئت یقه » اش را گرفت، گفت: «بدهم برایت یک دست کت و شلوار بدوزند؟ » که وی پاسخ داد: « حال که میل مبارک است، خودم تدارک می کنم ».

آیت الله حائری هم هرچند با دخالت نظمیه و وزارت معارف در امتحان گرفتن از طلاب مخالفت ورزید، اما در نهایت به موافقت با این شرط شد که طلاب به جای اعزام به تهران، در قم امتحان بدهند. با این همه نظمیه برای دادن جواز به طلابی که در امتحان قبولی شده بودند، استنکاف می ورزید. بدین ترتیب رضاشاه در سیاستی دیگر، با وجود مشکلاتی که در پی داشت، توفیق یافت.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان