• Home
  • >
  • مقالات مجله - ژانویه ۲۰۲۳
  • >
  • برگهایی از تاریخ به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت بیست و یکم

برگهایی از تاریخ به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت بیست و یکم

گردآورنده: شهرداد خبیر

برگرفته ازکتاب “از کودتا تا سقوط”

تاج شاهی

بهار سپس به پرونده سازی های نظمیه که مورد استناد سردار سپه در سفرنامه خوزستان است اشاره کرد:

مفتشینی درب منزل افراد اقلیت گذاشته اند و هر کس از منزل نمایندگان اقلیت بیرون بیاید، او را دو شب سه شب در نظمیه حبس می کنند. یا اگر با یک کسی معاشرت کنیم، در منزل او هم مفتش می گذارند. یا با کسی اگر صحبت کنیم، او را هم تفتیش و تعقیب می کنند و بالاخره دوسیه بر ضد وکلای اقلیت در نظمیه ساخته می شود و یا از طرف بعضی از مقامات به افراد اقلیت تهمت هایی زده می شود. 

نمایندگان اقلیت تنها در مورد مذاکرات مقامات بریتانیایی با سردار سپه درباره ماجرای خزعل موضع گیری کردند، زیرا از ابتدا نسبت به این قضیه مشکوک و بدبین بودند. از این رو با انتشار خبر وساطت لورین برای ایجاد صلح بین شیخ و سردار سپه، اقلیت با انجام صلح با وساطت انگلیس به مخالفت برخاست. این سوء ظن و بدبینی نسبت به ماجرا در بین طرفداران رضاخان در مجلس نیز وجود داشت. نمایندگانی چون داور، سرکشیک زاده، میهن و هایم، نماینده کلیمیان، درباره لشکرکشی جنوب نظر موافقی نداشتند. در بار هم در ماجرا مردد بود و خاموشی و سکوت را ترجیح می داد. احمدشاه نیز نماینده شیخ را نپذیرفت و ملاقات را مشروط به تصفیه امور خوزستان نمود. 

خزعل در میان ایلات نیز یاوران پابرجایی نیافت: صولت الدوله، رئیس ایل قشقایی پیشنهاد خزعل مبنی بر همکاری را نپذیرفت؛ و بختیاریها، متحدین قدیمی او نیز راه دوستی و همکاری با دولت مرکزی را می پوییدند. پیران بختیاری قدرت را به دست گرفته بودند؛ سردار اسعد خلعت وزارت بر تن کرده بود و سردار ظفر و سردار جنگ مقام ایلخانی و ایل بیگی را عهده دار شده بودند. تنها جوانان ایل بختیاری برای شیخ باقی مانده بودند. شیخ خزعل تنها در عرصه داخلی با وضع ناهنجاری روبه رو نبود، بلکه در عرصه خارجی نیز حال و روز خوشی نداشت. زمانی لورین در میان کارگزاران سیاست خارجی بریتانیا به صورت انفرادی تلاش می کرد به رؤسای خود بقبولاند سردار سپه درصدد ایجاد حکومت مرکزی قدرتمندی است که منافع بریتانیا را تامین می کند. سیاستمداران لندن نشین در این اندیشه بودند که حمایت نکردن از خزعل در برابر رضاخان سبب نارضایتی دوستان آنان می شود، در حالی که هنوز به پایداری قدرت رضاخان در مرکز امید چندانی نیست. والتر اسمارت در این باره، در آوریل ۱۹۲۲ به لورین نوشت:

  حاتم عسگری - موسیقیدان

اگر به طور منطقی بتوانیم امیدوار باشیم که رضاخان میتواند به مدت بیست سال دوام آورد و ایران را از نو تقویت کند و اصلاحاتی انجام دهد، در این صورت ما باید به جای سیاست جنوبی (حمایت از شیخ خزعل)، یک سیاست ایرانی (حمایت از رضاخان و دولت مرکزی) را در پیش گیریم. اما کسی که شاهد عظمت و انحطاط رهبران بیشماری در تهران بوده است، آیا می توان متکی به چنین معجزه ای باشد؟با نومیدشدن از چنین سیاستی، ما 

نمی توانیم این آتوها «بهانه های جنوب »را دور بیاندازیم.

لورین اما همچنان معتقد بود منافع کلی و دراز مدت بریتانیا با یکپارچگی ایران تأمین می شود. او در همان سال ارزیابی خود را برای رؤسایش چنین نگاشت:

فکر می کنم که باید همواره به خاطر داشت که تهران معیار نهایی روابط ما با ایران است. یکپارچگی امپراتوری ایران به عنوان یک کل و از لحاظ منافع کلی و دراز مدت بریتانیا به مراتب مهمتر از قدرت محلی هر یک از سرسپردگان خاص ما می باشد.

خزعل و هم پیمانان بختیاری اش اما از پشتیبانی و حمایت مأمورین و کنسولهای بریتانیا در منطقه برخوردار بودند که این پشتیبانی از دید وزیر مختار مصالح مهم را در نظر نداشت:

نمایندگان ما … نظر به سوابق کار پشتیبانی گذشته خوانین در جهت حفظ مصالح انگلستان، و هم چنین نظر به تفاهم ناشی از وحدت نظر و اشتراک منافع، طبیعتا با آنها همدردی داشته و مایلند که از پشتیبانی آنان دریغ نورزند که البته چنانچه تنها مصالح محلی را در نظر بگیریم، قابل توجیه است. ملاحظاتی که صرفا مبتنی بر جنبه های محلی باشد، اغلب باعث می شود که مصالح مهم تر از نظر دور بماند و به همین سبب است که این توهم پیش می آید که سردار سپه دارای انگیزه های ضد انگلیسی است. من با این نظر موافق نیستم. سردار سپه با قدرتهای کوچک محلی مخالف بوده و هدفش این است که تمام کشور را یکپارچه و متحد ساخته و تحت فرمان حکومت تهران در بیاورد. 

  سلسله مقالات “مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی” (10)

وزارت خارجه اما از سیاست حمایت مالی بختیاریها از طریق شرکت نفت و حمایت نظامی از شیخ محمره دفاع میکرد.” به مرور زمان، بخت از شیخ برمی گشت. در صحنه سیاسی بریتانیا تغییر مهمی روی داد. حزب کارگر جانشین حزب محافظه کار شد. این جابه جایی در ایران، با استقبال روبه رو شد. روزنامه شفق سرخ با یادآوری مرام حزب کارگر که مبتنی بر «آزادی ملل و تساوی حقوق و عدم استفاده از دسترنج دیگران» بود، از دولت جدید بریتانیا خواست از پایمال شدن حقوق ایران در جنوب جلوگیری کند. هواداران خزعل که عبارت از کاکس، آرنولد ویلسون، مدیر شرکت نفت ایران و انگلیس، جرج چرچیل و والتر اسمارت بودند، از صفحه شطرنج سیاست خارجی بریتانیا در حال خارج شدن بودند و کشتیبان جدید را سیاستی دیگر بود. سر پرسی کاکس، حاکم واقعی عراق، در سال ۱۹۲۳ حکم بازنشستگی خود را دریافت کرد. او بر این اعتقاد بود که دولت بریتانیا در برابر شیخ خزعل تعهداتی را به عهده گرفته است و باید این تعهدات را به یاد داشته باشد. به نظر می رسد کاکس تنها گذاشتن شیخ در برابر حکومت مرکزی را برای سیاست دولت متبوع خود در منطقه مضر می دانست که دولتهای وابسته را نسبت به بریتانیا بدبین می ساخت. ویلسون، مدیر شرکت نفت ـ که مشاورت شیخ را بر عهده داشت از تجزیه خوزستان حمایت میکرد. بر این مبنا نظر نویسندگانی چون مکی را دایر بر اینکه قیام خزعل به تحریک انگلیسیها و فریب روس ها صورت گرفته، نمی توان چندان جدی گرفت. ماجرای خزعل بار دیگر دوگانگی گروههای قدرت در هیئت حاکمه بریتانیا را نمایان ساخت. با اکتشاف نفت در جنوب ایران و شراکت دولت انگلستان در این منبع مهم اقتصادی، دولت بریتانیا وارد مرحله تازه ای شـد. نفت از این زمان در سیاست خارجی بریتانیا جایگاهی هم ردیف هندوستان پیدا کرد. در هنگامه جنگ جهانی اول، رمزی مک دونالد، رهبر حزب کارگر انگلستان، روش و اقدام شرکت نفت را استعماری و برخلاف استقلال ایران دانست. سـالها بعد از آن اظهار نظر، مک دونالد که به عنوان نخست وزیر بریتانیا انجام وظیفه میکرد، شرکت نفت بار دیگر استقلال و تمامیت ارضی ایران را به مخاطره افکند. به نظر می رسـد شـرکت درصدد جدایی خوزستان از ایران و ایجاد کشوری همچون شیخ نشین های نفت خیز منطقه بوده است. در همان زمان برخی بر این عقیده بودند طغیان خزعل فشار علیه دولت ایران برای جلوگیری از واگذاری نفت شمال به کمپانی «استاندارد اویل» است. کمپانی استاندارد اویل سعی در شریک ساختن شرکت نفت ایران و انگلیس در نفت شمال داشت. از این رو از این امتیاز محروم شد. مک دونالد که اینک در مقام نخست وزیر و سکاندار سیاست خارجی بریتانیا بود، از اینکه شورش خزعل به بحرانی برای دولتش تبدیل شود، جلوگیری کرد. نخست وزیر بریتانیا با وصول خبر شورش جنوب به اوای که در غیاب لورین در تهران به خدمت مشغول بود، تلگراف کرد که به شیخ هشدار داده شود از هر اقدام خشنی که منافع بریتانیا و منافع خودش را به مخاطره اندازد، دوری کند. او در تلگرافی دیگر اظهار داشت: 

  Cosmology | کیهانشناسی (15)

 سیاست دولت اعلی حضرت پادشاه بریتانیا آن است که خود را بی طرف نگهداشته، هر چند لاجرم به سمت حاکمیت رسمی، یعنی دولت مرکزی تمایل نشان دهد و ضرورت حفظ صلح را در هر دو طرف القاء نماید. اگر ما برای حفاظت شرکت نفت نیروی نظامی اعزام داریم، مورد انتقاد شدید عامه که با آن مخالفت خواهند کرد، قرار خواهیم گرفت و برای احتراز از چنین امری از هیچ گونه تلاشی نباید فروگذار شود.

سیاست منافع هندوستانی و نفت با وجود رضاخان در عرصه قدرت می توانست تأمین شود. رضاخان در طول زمامداری اش ثابت کرده بود بر خلاف دیگر رجال ایرانی به راحتی از صحنه خارج نمی شود و حادثه جمهوری خواهی محک خوبی برای اثبات این مدعا بود.

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان