آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت ۳۸

ای وطن ای مادر تاریخ ساز              ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای  کویر تو بهشت جان من               عشق  جاویدان من، ایران من

نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی

فصل هفتم سلسله مقالات ايران باستان (جشن های باستانی)

به نام خداوند رنگین کمان 

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است 

ادامه جشن چهارشنبه سوری:

در اصفهان در قریه مورگان محلی وجود دارد به نام سنگ سوراخی که در شب های ویژه ای برای دختران دم بخت مراسم بخت گشایی، برگزار میکردند. در این شب قفلی بـه شـالی بسته و به گردن می آویختند و سر چهار راهی می نشستند. یا قفل را به زنجیری بسته و به گردن آویزان میکردند و کلید را به دست گرفته و از رهگذری درخواست میکردند قفل را بگشاید. اعتقاد بر این است که با باز شدن قفل، بخت آنان گشوده خواهد شد. بعضی جاها رسم بوده است که کلید را زیر پای راست قرار می دهند و آیینه کوچکی نیز زیر پای چپ. سپس سر چهارراهی منتظر می ماندند تا رهگذری پیدا شود. آنگاه رهگذر راکه باید مردی باشد صدا میکردند که بیاید و قفل را بگشاید. چون آن مردکلید را برداشت و قفل را گشود، دختر آیینه را از زیر پای چپ برداشته خود را در آن می بیند و سپس شادمان به خانه بازگشته مطمئن که بختش گشوده خواهد شد. بعضی جاها رسم بوده است که روی چرخ کوزه گری یا گردو شکنی می نشستند تا بخت شان گشوده شود. دخترهای بخت بسته مقداری نبات و هفت عدد گردو از یک دکان عطاری را خریده و به دکان کوزه گری می روند. کوزه گر آن را روی چرخ کوزه گری نشانده و هفت بار می چرخاند. دخترها با هر گردشی یک گردو می شکستند و اشعار مخصوصی می خواندند. دور هفتم که تمام شد مقداری پول و نبات به عنوان نیاز به کوزه گر می دادند. در بعضی جاها این کار را در شیشه گرخانه انجام می دادند.

گاه به صورت نماد و کنایه، مادر با یک نیمسوز، دختر را از خانه بیرون میکرد. گاه به دو شست دختر، نخ های سفیدی بسته و به لب جوی آب او را می نشاندند. گاه به گوشه چادر وی قفلی بسته و کنار مناره مسجدی وی را می نشاندند. گاه وی را بر سر چاه و باغ خانه می نشاندند و شمعی روشن می کردند و دختر گردو می شکست. این روش ها هر کدام آداب خاصی داشتند و بسیار متنوع و گوناگون هستند. این کار در بسیاری از شهرهای ایران هنوز معمول است و در سده های سوم و چهارم هجری، در بغداد نیز رایج بود. عقیده بر آن است که بلاها و قضاهای بد را در کوزه متراکم کرده اند و چون بشکنند آن قضا و بلا دفع شود.

  فردوسی، حکیم طوس، طبیب زبان پارسی – قسمت 34

خوردن آجیل شیرین در شب چهارشنبه سوری، و توزیع چنین آجیلی از رسوم و آداب مخصوص است. در میان بانوان به ویژه در شب چهارشنبه سوری و حتی مواقع دیگری که کسی را مشکلی در پیش باشد و استجابت دعایی را بخواهد، آجیل مخصوصی را با آداب ویژه و حضور قلب نذر میکردند که آجیل مشکل گشا نامیده می شد و سنتی بسیار کهن است که هنوز باقی است و آن را در لهجه دری پرک می گویند. آجیل شیرین مشکل گشا از آداب خاص و ویژه چهارشنبه سوری نیست، ولی کسانی که بدان اعتقادی راسخ دارند، گذشته از آن که شب جمعه آخر هـر مـاه بـدان عمل می کنند، شب چهارشنبه سوری نیز به آداب آن می پردازند.

ویا فال گوش کسانی که حاجتی داشتند، آنها شب چهارشنبه سوری نیت میکردند و بر سر چهارراهی، یا اگر چهار راه نبود به سر گذری به فالگوش می ایستادند و نخستین عابری که گذشت به سخن او توجه می کردند و هرچه که بر زبان او جاری شده بود در استجابت مقصود خود به فال نیک یا بد می گیرفتند. اگر آن نخستین سخن بـه اجابت آرزوی صاحب حاجت مطابق بود، آن آرزو برآورده است وگرنه برآورده نیست. همین فال را ممکن بود بر پشت در خانه ای یا در اطاقی بگیرند و بی آن که کسانی که اندرون خانه یا اطاق هستند بدانند که کسی بر در ایستاده است گوش فرا می دادند و اولین سخنی را که گفته می شد در اجابت مقصود خود یا ناروا ماندن آن فال میگرفتند.

برای گره گشایی، شب چهارشنبه سوری گوشه دستمالی یا چارقدی  راگره میزدند و بر سر راهی می ایستادند و از نخستین کسی که بر ایشان می گشت خواهان میشدند که آن گره را بگشاید و عقده از کار فروبسته آن فرد بگشاید. از همه شگفت تر آن که برخی به دباغ خانه می رفتند و از آب دباغ خانه اندکی بر می داشتند و با خود به خانه می آوردند و برای گشوده شدن مشکل بر سر می ریختند.

  استاد عباس خسروی - موسیقیدان، نوازنده ویولن

کندر و اسپند خوشبو: کندر و اسپند خوشبو یکی دیگر از آداب چهارشنبه سوری بوده است که زنان بر در دکان عطاری می رفتند و از او «کندر» می خواستند و تا عطار برود و بیاورد فرار می کردند. سپس به دکان دیگری می رفتند و خوشبو کننده هوا می خواستند که مراد همان اسپند است و چون عطار پی آن می رفت دوباره می گریختند و سپس به دکان سومی می رفتند و مقداری کندر و اسپند می خریدند و در خانه برای دفع چشم زخم و حل مشکل خود دود می کردند.

قلیا سوزاندن: قلیا سوزاندن نیز یکی از وسایل دفع جادو در شب چهارشنبه سوری بوده است. اندکی قلیای خشک در هاونی می سابیدند و هفت دختر به آن دست می زدند و با آب می سابیدند و آن مخلوط را در چهارگوشه خانه ای که آن را جادو کرده بودند می ریختند و یقین داشتند که با این عمل، سحر و جادو باطل شود. بعضی نیز این مخلوط را در پاشنه در خانه و جلو در ورودی می ریختند و بعضی اوقات، در مواقعی جز چهارشنبه سوری نیز برای باطل کردن جادو این کار را انجام می دادند.

آش بیمار: در خانه ای که بیماری باشد، شب چهارشنبه سوری در شفای او می کوشیدند که بیماری او به سال دیگر نکشد. برای این کار آش ویژه ای می پختند که میان بانوان موسوم بوده است به «آش بیمار». همسایگان وظیفه خود می دانستند که از حبوبات و غلات و چیزهایی که به کار پختن آش بیاید و یا پول، به منزل فرد بیمار بیاورند. آن لوازم و حتی پول صرف پختن آش مخصوص بیمار می شد و به بیمار می خوراندند و بقیه را به دیگران هدیه می کردند و اعتقاد داشتند این آش شفای بیمار موردنظر را همراه دارد.

  آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان - قسمت 4

فال گرفتن با بلونی یکی دیگر از شیرین ترین آداب چهارشنبه سوری بوده که بیشتر جنبه بازی و تفریح  و شادمانی داشته است. بولونی کوزه دهان گشاد کوچکی بوده است که در خانه ها فراوان بوده است و در آن ادویه خشک یا ترشی و مربا و غیره می ریختند. زنان و دختران جوان گرد یکدیگر جمع می شدند و کوزه ای را می آوردند، هرکس هرچه همراه خود داشت و نشانه ای از او به شمار می رفت در آن بولونی می انداختند و اشعار مختلف در وصف حال که بتوان بدان تفاعل کرد بر قطعه های کاغذ می نوشتند و تاکرده در بولونی می انداختند. سپس دختر نوجوانی را می خواندند و او دست در بولونی می کرد و پاره ای کاغذ را بیرون می آورد. یکی از حاضران شعری را که بر آن نوشته بود می خواند. سپس همان دختر یکی از آن اشیاء را بیرون می آورد و ارائه می کرد و آن شعر که خوانده شده بود فالی بوده است که در حق صاحب آن نشانی زده اند. در اصفهان و شیراز یک سرمه دان و یک آیینه کوچک نیز علاوه بر آن اشیاء در بولونی می انداختند و با دیوان حافظ تفعل می کردند، یعنی هر چیزی که از بولونی بیرون آمد برای صاحب آن فالی از دیوان حافظ می زدند.

آداب چهارشنبه سوری در شهرهای دیگر ایران نیز دارای ویژگی هایی بوده است که در تهران اغلب ناشناخته است.

ادامه دارد…

و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.                             

بگویید آهسته در گوش باد

چو ایران نباشد تن من، مباد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان