سلسله مقالات “مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی” (۸)

نویسنده: سید سعید زمانیه شهری 

فصل اول سلسله مقالات «مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی» – قسمت هشتم

به نام خداوند رنگین کمان

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است  

ادامه داستان شیر و خرگوش از مثنوی معنوی مولوی:

سوال اينست كه جهاد بزرگتر يا اكبر کدامست؟ در واقع مبارزه با خواهش های دل و نفسانيات و جنگ با نفس، همان جهاد اكبر است. بايد با هوی و هوس های نفسانی مبارزه کنید تا حکمت در دل شما وارد شود و هر کسی چهل روز خود را برای خدا خالص کند، چشمه های حکمت از دلش بر مجرای زبانش جاری خواهد شد.

ای شهان کشتیم ما خصم برون

ماند خصمی رو بتر دراندرون

ای بزرگان ما دشمن بیرونی را نابود کردیم ولی دشمنی از آن بدتر در درون ما هنوز باقی است. کشتن این کار عقل و هوش نیست شیر باطن سخره خرگوش نیست کشتن این دشمن (نفس اماره) تنها از عقل و هوش برنمی آید (بلکه ابزارهای دیگری هم مانند توکل، خواست خدا، تهذیب نفس و ….. هم نیاز دارد) زیرا این شیر باطنی گول خرگوش های کوچک را نخواهد خورد.

چونکه واگشتیم از پیکار برون

رو آوردم به پیکار درون

حالا که از جنگ بیرونی برگشته ایم، باید به نبرد درونی و مبارزه با نفس پلیدمان هم برویم.

  سرطان مغز استخوان

سهل شیری دان که صف ها بشکند

شیر آنست که خود را بشکند

آن شیری که در جنگ، صف های دشمن را نابود کرده و حریف را شکست می دهد کارش نسبت به آن شیر حقیقی که نفس خودخواه و عصیانگرش را به اسارت می گیرد خیلی آسان تر است.

نتیجه: شیر، خود را درون چاه دیده و از سر بغض و کینه خودش را دشمن انگاشت و بر خود حمله کرد. این مثال در مورد     انسان ها نیز صادق است، چه بسا در زندگی و جامعه خود ظلم ها و ستم هایی را لمس می کنیم که انعکاس رفتار خودمان است.

ای بسا ظلمی که بینی در کسان

خوی تو باشد در ایشان ای فلان

چه بسا ستم های بسیاری که از دیگران می بینی در واقع انعکاس رفتارهای تو در ایشان است که بصورت ستمکاری آنها بر تو نمودار شده است.

در خود آن بد را نمی بینی عیان

ورنه دشمن بوده ایی خود را بجان

تو آن بدی ها را در خود آشکارا نمی بینی، والا از ته دل دشمن خودت می شدی.

حمله بر خود می کنی ای ساده مرد

همچو آن شیری که بر خود حمله کرد

ای ساده لوح، در واقع تو بر خود حمله می کنی، مانند آن شیر که عکس خود را در آب دیده و به خودش حمله کرده و هلاک شد.

چون به قعر خوی خود اندر رسی

پس بدانی کز تو بود آن ناکسی

بدان اگر به اعماق چاه وجود خودت توجه کرده و جستجو کنی، به این نکته می رسی که همه آن بدی ها از وجود خودت بوده است. آری هر کسی که بر ضعیفی ظلم نماید کار آن شیر را تکرار کرده و گرفتار عقوبت کار خود خواهد شد

  شعر چوب خدا - سعید عرفان

از مهمترین نکات روانشناسی نگاه بدبینانه به جهان و اطراف خود است. آن شیرنگون بخت از سر بدبینی به چشمان خود عینکی زده بود که عالم را کبود می دید و نمی دانست که این تیره گی جهان ناشی از بدبینی اوست و این بدی ها از وجود او نشأت گرفته و باید ابتدا خود را تصفیه نماید.

پیش چشمت داشتی شیشه کبود

زآن سبب عالم کبودت می نمود

به چشم خودت شیشه کبود رنگی زده ای، به همین جهت نیز عالم را کبود رنگ میبینی. تصور کنید فردی که شیشه عینکش سبزرنگ باشد، همه محیط را سبز خواهد دید.

گرنه کوری این کبودی دان ز خویش

خویش را بد گو مگو کس را تو بیش

در واقع تو کوری، این کبودی عالم، ناشی از خود توست به همین جهت اگر خواستی ناسزا بگویی اول به خودت بگو، زیرا عامل اصلی این کبودی در وجود خودت است.

آنچه که در زندگی مهم و تاثیرگذار می باشد، داشتن فکر مثبت و عاری از هرگونه آلودگی است به تعبیری فکری که، به چشم آن یک عینک خوش بینانه و زیبانگر زده باشیم. پس اگر به چشمتان عینکی با شیشه های تیر و تار و بدبینانه بزنیم، اشیاء روشن را هم تیره خواهیم دید و اگر بر عکس، این عینک دارای شیشه هایی باشد که فقط طیف های خاصی که شامل نورهای خوش بینی و پاک است را به درون شبکیه چشممان بتاباند، بطور قطع برفکر و ذهن و در پی آن بر جسم آثار آرامش بخشی خواهد گذاشت. پس بگذارید هوای آزاد و نور آفتاب خوش بینی به اتاق های ذهنتان بتابد تا جسمی درخشان و شاداب و چهره ای آرام و قلبی مطمئن و باوقار داشته باشید. پس اندیشه های عاری از هرگونه بدبینی، کینه، حسد، همانا دروازه های ورود به بهشت دنیوی و اخروی است. نتیجتاً می توان گفت نیک اندیشیدن درباره دیگران در درجه اول رای صاحب آن اندیشه آرامش و امنيت را به ارمغان آورده و سپس برای دیگران آسايش را.

  فردوسی، حکیم طوس، طبیب زبان پارسی – قسمت 29

همه جان من محو جانانه شد

به معشوق من، سينه كاشانه شد

و آنكه بر او جان چو جانانه گشت

سينه بر عشقش چو كاشانه گشت

وصف بر او در سخن افسانه شد

مستِ بر او اين دلِ ديوانه شد

ارادتمند شما

خاك پای آستان شما

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان