آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت ۳۰

ای وطن ای مادر تاریخ ساز              ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای  کویر تو بهشت جان من               عشق  جاویدان من، ایران من

نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی

فصل ششم سلسله مقالات ايران باستان (جشن های باستانی)

به نام خداوند رنگین کمان 

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است 

جشنهای ماه بهمن:

۱) بهمن روز: از بهمن ماه برابر با ۲ بهمن در گاهشماری ایرانی جشنی در ستایش و گرامیداشت بهمن در اوستایی وهومنه و در پهلوی «وهمن» به معنی اندیشه ی نیک یا «بهترین اندیشه». بخش نخست این واژه «وهو» از «ونگهو» اوستایی که صفت است به معنی خوب و نیک، که در فارسی هخامنشی «وه» و در سانسکریت «وس» خوانده می شود، در پهلوی «وه» و در فارسی «به» شده است. بخش دوم «منه» برابر است با واژه ی سانسکریت «منس» که در پهلوی «منیشن» و در فارسی «منش» شده است. در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته می شده است که نام «دانگو» یا «دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراکی آن است.

 ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» درباره ی بهمنجه می نویسد: «بهمنجه بهمن روز است از بهمن ماه، ایرانیان در این روز بهمن سفید (نام گیاهی است که در کرانه ی خراسان و جاهای دیگر ایران می روید) با شیر خالص پاک می خورند و می گویند حافظه را زیاد می کند و فراموشی را از بین می برد، ولی در خراسان هنگام این جشن مهمانی می کنند و بر دیگی که در آن از هر دانه ی خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزی ها پدیدار است، خوراک می پزند و به مهمانان خود می دهند و برای هر یک از داده های خدا سپاس به جای می آورنددر آثار الباقیه نیز آورده است: «بهمن ماه روز دوم آن روز بهمن، عید است که برای توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده اند، بهمن نام فرشته ی موکل بر بهایم است که بشر به آن ها برای عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگ هایی از جمیع دانه های ماکول با گوشت غذایی می پزند و آن را با شیر خالص می خورند و می گویند که حافظه را این غذا زیاد می کند و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانه ها و جوی ها و روغن گرفتن و تهیه ی بخور و سوزاندنی ها خاصیتی مخصوص است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام می داد و سود این اشیا در این روز بیشتر از دیگر روزهاست 

  Small Intestine Cancer (2)

در ترجمه ی «خرده اوستا» نیز بر موکل بودن بهمن بر چهارپایان اشاره ای شده است بدینگونه که: «در جشن بهمنگان، برای اینکه امشاسپند بهمن در جهان مادی نگهبان چارپایان سودمند است، از خوردن گوشت پرهیز می کنندشاعر نامدار ایرانی سده ی پنجم «علی بن توسی» (اسدی توسی) در کتاب لغتنامه ی خود «لغت فرس» زیر کلمه ی بهمنجه می نویسد: «بهمنجه رسم عجم است، چون دو روز از ماه بهمن می گذشت بهمنجه می کردند و این عیدی بود که در آن روز خوراک می پختند و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه ها می افشاندندچنان که از نوشتار ابوریحان و اسدی توسی برمی آید گیاهی هم به نام امشاسپند بهمن خوانده می شود که در بهمن ماه یا زمستان باز می شود و در پزشکی این گیاه معروف است و در تحفه ی حكیم مؤمن و بحر الجواهر، بیخی سفید یا سرخ رنگ مانند زردک و خوشبو با اندک صلابت و کجی و خارناک تعریف شده است. همین گیاه است که در فرانسه  «بهن» خوانده می شود و در گذشته ریشه ی آن را به نام بهمن سرخ و بهمن سفید در داروخانه های اروپا به کار می بردند. نوری گوید:  

بعد ما کز سر عشرت همه روز افکندی

سخن رفتن و نا رفتن ما در افواه

اندر آمد ز در حجره ی من صبحدمی

روز بهمنجه یعنـی دوم بهمن مـاه

عثمان مختاری شاعر سده ی ششم نیز می گوید:

بهمنجه است خیز و می آرای چراغ ری

تا برچینیم گوهر شادی ز گنج می

این یک دومه سپاه طرق را مـدد کنیم

تا بگـذرد ز صحرا فوج سپاه دی

۲) سپندارمذ روز: از بهمن ماه برابر با ۵ بهمن در گاهشماری ایرانی در چهار کتاب از جشن «نوسده» یا «برسده» یا «بر سذق» یا «نو سذق» یاد شده است. این جشن پنج روز پیش از «جشن سده» و آخرین روز از پنجه در گاه شماری پشت کوه ایلام برگزار می شود. پیرشالیار از سپندارمذ روز از بهمن ماه برابر با ۵ بهمن در گاه شماری ایرانی از حدود ۵ ام بهمن ماه مراسمی به نام  «پیر شالیار» در اورامان تخت (هورامان) کردستان و در کنار مرقد پیرشالیار برگزار می شود که سه روز به درازا می کشد. در این مراسم از باغ پیرشالیار گردوهایی چیده شده و برای اهالی فرستاده می شود. آغاز مراسم روز چهارشنبه است. بامداد روز نخست دامداران دام های نذری خود را می آورند و قربانی می کنند، گوشت قربانی در بین مردم تقسیم می شود و مقداری دیگر از گوشت ها برای تهیه ی غذای دسته جمعی، «آش جو» یا «هولوشینه تشی» به داخل خانه ی پیر برده می شود. نیمروز روز دوم گروه های دف زن خود را آماده کرده و شروع به دف زنی می کنند. نوجوانان، جوانان و پیران دست در دست هم زنجیره ای بزرگ تشکیل داده و رقص دسته جمعی و را آغاز کنند و با حرکتی نمادین همبستگی همیشگی خود را به نمایش می گذارند. در هنگام رقص، افرادی نیز قصیده هایی از بر می خوانند و گروه بزرگ رقص هم لفظ «جلاله الله» را زمزمه می کنند. در این سه روز مردم هورامان تخت تمام کارهای خود را تعطیل کرده و فقط وقتشان را در این جشن باستانی صرف می کنند. در روز پایانی نیز مردم تا شب به رقص می پردازند و ساعاتی از شب را نیز در خانه ی پیرشالیار می گذرانند، که به این شب، شب نشست یا «شه وونیشتی» گفته می شود. در این شب سخنرانان به سخنرانی درمورد پیر شالیار و بحث های مذهبی و عرفانی می پردازند. بعد از آن سرودی یا قصیده ای خوانده می شود و پایان جلسه با دعا ختم می شود. 

  اسپاگتی با میگو سرخ شده و سس گوجه

پیرشالیار کیست ؟ پیرشالیار فرزند جاماسب، یکی از رهبران و مغان آیین زرتشت بوده که در اورامان می زیسته است، وی مردی دانا و آگاه با طبعی روان بود. این مغ کتابی را به نام «مارفه تو پیرشالیار» (معرفت پیر شهریار) به لجهه ی کردی اورامی به نظم در آورده است مشتمل بر امثال و حکم و پند و اندرز با ذکر نکاتی چند از آداب و رسوم آیین باستانی و تاکید و توصیه در جهت حفظ و نگهداری آن. نسخه ی این کتاب اکنون کمیاب است و فقط عبارات و ابیاتی از آن را برخی از مردم آن سامان از بر دارند و در مواردی به جای ضرب المثل به کار می برند.

۳) جشن سده : دهم بهمن/ آبان روز شامگاه این روز، هنگام جشن بزرگ «سده/سده سوزی» در چهلمین روز پس از «یلدا» (زایش خورشید) است. 

متون کهن جشن سده را در آبان روز از بهمن ماه و در «چله» زمستان دانسته اند که برابر با دهم بهمن ماه می شود. جشن سده در نواحی گوناگون با نام های مختلف شناخته می‌شود: در خراسان «سره»، در حوالی اراک «جشن چوپانان»، در خمین گرده، در دلیجان «هله هله» و در بدخشان تاجیکستان به نام «خـر پچار» دانسته شده است. بتازگی زرتشتیان نیز کوشش می کنند تا این جشن را برگزار کنند. در فراهان، سنگسر سمنان و جاهایی دیگر، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شب ها می دانند که سده در میانه آن جای گرفته است. همچنین هنگام جشن و نمایش «کوسه ناقالدی» که دو نفر در کوچه ها به نوازندگی و سرودخوانی می پردازند. یکی از این دو نفر نقش «کوسه» و دیگری نقش «تکه/ تگه» (بز نر) را به عهده می گیرد. کوسه با پوشیدن جامه های خنده آور، دست و صورت خود را سیاه کرده و «تکه» پوست بزی با دو شاخ بر سر کشیده و دست و صورت خود را سپید می کند. گاه پسر نوجوانی نیز در نقش زن کوسه به نمایش می پردازد. این مراسم در گیلان نیز با نام «آینه تکم» برگزار می شود. این نمایش شباهت فراوانی با «کوسه سواری»و نیز «حاجی فیروز» نوروزی دارد و بی تردید با آیین های «باران خواهی» در پیوند است. پیوند دادن جشن سده به هوشنگ شاه، اشتباهی متداول و ناشی از دخل و تصرف در شاهنامه فردوسی بوده است. مهمترین دلیل پیدایش این جشن، انجام آیین هایی نمادین برای کاستن از شدت سرما و نیز چهلمین زادروز خورشید است.

  فردوسی، حکیم طوس، طبیب زبان پارسی – قسمت 25

آبان روز از بهمن ماه برابر با ۱۰ بهمن در گاهشماری ایرانی: 

ستایش پاک تو را باشد، ای آتش پاک گهر، ای بزرگ ترین بخشوده ی اهورامزدا، ای فروزنده ای که در خوری ستایش را، می ستاییم تو را، که در خانه مانمان افروخته ای. .. (اوستاآتش نیایش)  ادامه دارد

و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.                             

بگویید آهسته در گوش باد

چو ایران نباشد تن من، مباد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان