سلسله مقالات “مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی” (۴)

نویسنده: سید سعید زمانیه شهری 

فصل اول سلسله مقالات «مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی»– قسمت سوم

به نام خداوند رنگین کمان

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

مثنوی معنویکه ایران زمین، کاوه اش یک زن است  

ادامه داستان عشق کنیزک و پادشاه از مثنوی معنوی مولوی: 

عشق هایی کز پی رنگی بود

عشق نبود عاقبت ننگی بود

عشقهایی که از عوامل دنیایی مانند زیباییهای ظاهری ناشی شده باشد، عشق واقعی نبوده و آخر هم به ننگ و بدنامی منجر خواهد شد. همچنین از طرفی عشق می تواند دوای هر دردی باشد، ولی چون عشق کنیزک عشقی بیمارگونه و آلوده به غرض بود، لذا این عشق خود سرچشمه فساد تلقی گردیده و منشاء تمام بیماریها شد. در واقع کنیز، معشوق را به خاطر جمال ظاهریش طلب کرده، یعنی طالب لذت و کام جویی خود بود و تا وقتی این روال ادامه داشت، از خودخواهی خود، پر و لبریز بوده و تا این خودخواهی با اوست، بیماری نیز با او همراه خواهد بود و همین بیماری (خودخواهی) آیینه قلبش را تیره کرده است. نهایتاً رهایی کنیزک از عشق بیمارگونه اش (همان عشق به زرگر) باعث شد، تا او به سلامت دل و تطهیر قلب رسیده و به دنبال آن زنگ زدایی را برایش به ارمغان آورد. همان زنگی که باعث شده بود تا آیینه قلبش حقایق را به او بازگو نکند. 

آیینه ات دانی چرا غماز نیست

زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست

میدانید چرا آینه دلتان عیوب شما را بیان نمی کند، زیرا غبار و تیرگی هوس از روی آن پاک نشده است. طبیبان الهی، قادرند ریشه بیماریها را بخشکانند.

حکیم با نشان دادن صورت باطنی و واقعی نفسانیات انسان که همان صورت رنگ باخته و نفرت انگیز و زهرخورده و به زهر خو کرده می باشد سعی دارد او را از وابستگی های که به نفس بیمارگونه اش دارد، یعنی همان تعلقاتی که منشاء اکثر عقده ها و بیماریهای روانی او نیز می تواند باشد، برهاند. برعکس بعضی از پزشکان امروزی که با مداوا کردن، از دردی کاسته ولی به دردی دیگر می افزایند و بجای درست کردن ابرو، چشم را نیز معیوب می کنند، اما روان درمانی پزشکان باعث مصونیت از ابتلاء به سایر بیماری ها نیز می گردد، لذا می توان روح را که، کنیزک نماد رمزی از وجود آن است، را زنگ زدایی کرده و آماده قبول عشقی کرد که عشق حقیقی و والا و کامل است. 

  سرطان غدد لنفاوی - بخش اول

زآنکه عشق مرده گان پاینده نیست

زآنکه مرده سوی ما آینده نیست

عشق به مردگان پایدار نیست، زیرا مرده ها هرگز نمی توانند بسوی ما بیایند.

عشق زنده در روان و در بصر

هر دمی باشد ز غنچه تازه تر

عشق زنده یعنی آن عشقی که بر معشوق حقیقی تعلق گرفته، همیشه زنده و پاینده است پس عشق به او هرگز نمرده حتی روز به روز مانند غنچه تازه تر خواهد شد. 

عشق آن زنده گزین کو باقی است

کز شراب جان فزایت ساقی است

عشق آن زنده جاوید را انتخاب کن که جاویدان است و مدام تو را از شراب جانفزا سیراب می کند. 

عشق آن بگزین که جمله انبیاء

یافتند از عشق او کار و کیا

عشق خدایی را انتخاب کن که همه انبیا از آن عشق قدرت و توان یافته اند.

داستان مرد بقال و طوطی از مثنوی معنوی مولوی:

بقالی طوطی زیبای خوش صدایی داشت که با مشتریان به شیرینی، سخن می گفت و در نغمه سرایی بسیار چیره دست و ماهر بوده و باعث سرگرمی مغازه دار و اهل محل میشد . هر وقت که صاحب او جهت کاری به بیرون می رفت او از دکان مواظبت می نمود . از قضا روزی صاحب دکان جهت کاری به بیرون رفت ، در آن هنگام طوطی از دیدن گربه ای ترسیده و در جست و خیزش، چندین شیشه روغن را شکسته و به زمین ریخت . بقال پس از برگشت، از دیدن آن صحنه بسیار عصبانی شده و ضربه محکمی بر سر او زد ، طوری که در اثر آن ضربه ، موهای سر طوطی ریخته و نطقش کور شد . مرد بقال از عمل خود بسیار پشیمان شده و افسوس می خورد ، به همین جهت مرتب نازش را کشیده و به او غذاهای خوشمزه می داد ، تا کینه را از دلش بیرون کند . پس از آن حادثه ، روزی طوطی که مشغول نگاه کردن به بیرون بود مردی بیمو و کچل را دید و ناگهان به سخن افتاده و گفت ای کچل چه شده که بیمو شده ای ؟ مگر تو هم شیشه های روغن را شکستهای ؟ از این سخن طوطی و قیاس او همگان به خنده افتادند.

  شجریان: سروش مردم، فردوسی موسیقی ایران – قسمت شانزدهم

 نتیجه : این داستان بیان کننده قیاس است . قیاس عبارتست از استنباط علت حکم یک موضوع و سرایت دادن آن به موضوع دیگری که همان علت در آن وجود دارد . یکی از معضلات انسانها استفاده از قیاس است . اغلب مردم حوادث موجود را با ذهنیت و پیش زمينه هاي قبلی خود مقایسه کرده و نتیجه می گیرند . اغلب مردم کار اولیای الهی را با نفس خودشان قياس می کنند . این امر مثل تشابه نوشتن دو کلمه شیر درنده و شیر خوراکی است ولی تفاوت آن دو بسیار است.

کارپاکان را قیاس از خود مگیر

گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر

کار انسانهای پاک و وارسته را نباید با کار خودت مقایسه کنی ، اگرچه کلمه شیر خوردنی با کلمه شیر درنده مثل هم باشد 

جمله عالم زین سبب گمراه شد 

کم کسی زابدال حق آگاه شد

یکی از علتهای گمراهی مردم دنیا نیز همین امر است . زیرا کارپاکان را با نفس خودشان قیاس نموده اند و خیلی اندکند کسانی که از حال مردان خدا ( ابدال ) که صفات زشت بشری را به اوصاف نیک الهی بدل کرده اند آگاه باشند.

همسری با انبیا برداشتند 

اولیاء را همچو خود پنداشتند

اهل صورت و افراد ظاهری ، مدعی برابری با انبیاء شدند و اولیاء را نیز مانند خود تصور کردند و افراد ظاهربین گفتند بین ما و اولیاء فرقی نیست زیرا که ما هر دو بشریم و نیازها و انگیزه ها و غرایزمان نیز یکی است . ولی کور بودند و نمی دانند که بی نهایت بین آنها فرق وجود دارد . مثال آن دو زنبور که هر دو نوع از یک گل خوردند ولی یکی عسل ناب می دهد و دیگری نیش زهرآگین یا مثال آن دو نوع آهو که هر دو علف می خورند ولی یکی مشک معطر و دیگری سرگین بدبو میدهد . پس ظاهر آب شیرین و شور یکی است وی تنها اهل ذوق می توانند از چشیدن آن مزه واقعی آن را درک کنند.

  جدول کلمات متقاطع – شماره ۱۵۸

هرچه مردم می کنند بوزینه هم 

آن کند مرد بیند دم بدم 

مثلاً هر کاری که انسان انجام می دهد وقتی میمونی آن را ببیند می تواند عیناً آن اعمال را تکرار نماید . آیا در این حال بوزینه باید گمان کند که انسان شده است ؟. مثل اولیاء الله نیز اینطور است . عده ای بوزینه صفت ، از روی عناد یا تقلید ، کارهایی مشابه آنان انجام می دهند ، ولی غافل از اینکه اعمال ایشان همه نشأت گرفته از اوامر حق تعالی است . مثل منافق هم همینطور است . اعمال آنان مشابه اعمال مومنین است ولی یکی ، از انجام آن به سمت دوزخ و دیگری ، به سوی بهشت روان می شود.

همه جان من محو جانانه شد

به معشوق من، سينه كاشانه شد

و آنكه بر او جان چو جانانه گشت

سينه بر عشقش چو كاشانه گشت

وصف بر او در سخن افسانه شد 

مستِ بر او اين دلِ ديوانه شد 

ارادتمند شما

خاك پای آستان شما 

سيّد سعيد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان