شجریان: سروش مردم، فردوسی موسیقی ایران – قسمت سی و هشتم

نویسنده: سید سعید زمانیه شهری

فصل ششم سلسله مقالات شجریان، سروش مردم، فردوسی موسیقی ایران

سازهای بادی (هوا – صدا) موسيقی محلی نواحی مختلف ايران

به نام خداوند رنگین کمان

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است

ادامه مفاهیم بنیادین در موسیقی عبارتند از: صدا، نغمه، فاصله (بُعد)، دانگ، بسترصوتی، گام ها، مُد یا مقام، لحن، حس (احساس مُدال)

فرکانس یا بسامد: تعداد ارتعاشات یک جسم در ثانیه را فرکانس یا بسامد می نامند که واحد سنجش آن هرتز است.

یک کوکه (دیاپازون) شاخه ای را به ارتعاش در آورید (از نوع کوکه هایی که صدایی میان خط دوم در کلید سل را تولید میکنند)

این کوکه هنگام برخورد با یک جسم ۴۴۰ بار در ثانیه نوسان میکند (یعنی فرکانس آن ۴۴۰ هرتز است) که همان فرکانس یا بسامد نت (یو) است.    

ارتعاشات شاخه های این کوکه به قدری سریع و ریز است که به سختی دیده میشوند. بعضی صداها دارای ارتعاش منظمی نیستند. یعنی معلوم نیست اجسامی که این صداها را به وجود آورده اند چندبار در ثانیه نوسان می کنند، مثل صدای قاشقک، شکستن شیشه و مانند آنها.

صدا، علاوه بر بسامد، مشخصات دیگری نیز دارد که عبارتند از: شدت، کشش و رنگ یا طنین. شدت صدا کیفیتی است که صدای قوی را از صدای ضعیف متمایز می کند. کشش (یا دیرند) کیفیتی است که صدای طولانی را از صدای کوتاه متمایز می کند و رنگ یا طنین کیفیتی است که صداهای تولید شده از منابع صوتی مختلف (مثلاً تار یا کمانچه یا پیانو) را از هم متمایز می کند.

۲نغمه: نغمه در لغت به معنای آوا، آواز و نوا است. در ادبیات به معنای سرود و آهنگ نیز به کار رفته است. اما در رسالات موسیقی معناهای متفاوتی دارد که رایج ترین آن ها صدایی است که دارای بسامد مشخص و ثابتی باشد. امروزه تقریباً در همه جای دنیا از شیوه نغمه نگاری اروپایی برای ثبت موسیقی می شود. اما شیوه های دیگری و اری هم نزد اقوام و ملل مختلف وجود دارد. مثلاً چینی ها، هندی ها و تبتی ها به شیوه های خاص خود نغمه نگاری می کنند.

در ایران قدیم، یکی از روش های دانشمندان موسیقی شناس برای نغمه نگاری استفاده از حروف ابجد بوده است. این حروف همان حروف الفبای فارسی است که به ترتیب خاصی به دنبال هم می آیند:

ا ب ج د (ابجد)،

هـ و ز (هوز)،

خ ط ی (خطی)،

  شجریان: سروش مردم، فردوسی موسیقی ایران – قسمت سی و نهم

ک ل م ن (کلمن)،

س ع ف ص (سعفص)،

ق ر ش ت (قرشت)، ث خ ذ (ثخذ)،

ض ظ غ (ضظغ)

نغمه نگاری با این حروف به شیوه زیر صورت می گرفته است:

زیر و بمی نغمه: وقتی بسامد یک نغمه از بسامد نغمه دیگر بیشتر باشد نغمه اول زیرتر از نغمه دوم است. مثلاً فرض کنید. ۴۴۰ بار در ثانیه ارتعاش کند و جسمی دیگر ۲۲۰ بار در ثانیه. در این صورت، صدایی که جسم اول تولید می کند زیرتر از صدای تولید شده توسط جسم دوم است.

مثلا اگر تسمه ای را با سرعت های مختلف در هوا بچرخانند، وقتی سرعت چرخاندن تسمه زیاد می شود صدا نیز زیرتر می شود. در فیزیک و در تئوری موسیقی غرب، به جای اصطلاحات زیر و بم، از اصطلاحات بالا و پایین استفاده می شود. یعنی نغمه ای را که بسامد آن زیاد است بالا می نامند و نغمه ای را که بسامد آن کم است پایین می نامند. آیا توجه کرده اید نحوه نام گذاری اول (زیر و بم) درست عکس نحوه نام گذاری دوم (بالا و پایین) است. در اولی به صدایی که بسامد زیادی داشته باشد زیر می گوییم و در دومی همین صدا را بالا می نامیم. می دانید که «زیر» در فارسی به معنای «پایین» و درست عکس «بالا» است. در عین حال «بم» نیز در فارسی به معنای بالا است و در نتیجه، درست عکس «پایین» میباشد.

نباید تصور کرد که یکی از این نام گذاری ها «درست» و دیگری «غلط» است. فرهنگ های مختلف تصورهای مختلفی از کیفیت صداها دارند که می توانند گاهی درست عکس یکدیگر باشند. علت این نام گذاری ها چیست؟

نمی توان پاسخ دقیقی به این پرسش داد. ولی در مورد ایرانی ها می توان تصور کرد که زیر یا بم دانستن صداها، به ساختمان عود یا بربط که مهم ترین ساز موسیقی ما بوده ارتباط داشته است. در عود (و سازهای مشابه آن) صدای سیم های پایین بسامد بیشتری نسبت به صدای سیم های بالا دارند. به همین دلیل، بسامد بیشتر با مفهوم «پایین» یا «زیر» مترادف شده است و بسامد کمتر با مفهوم «بالا» یا «بم». اصطلاحات «پایین دسته» و «بالادسته» در سازهایی مثل تار و سه تار نیز با این مفاهیم سازگاری دارند. در اروپا هنگامی که نت نویسی به شیوه تازه ابداع شد فقط یک خط حامل وجود داشت. احتمالاً چون نت های با بسامد بیشتر را بالای خط حامل می نوشته اند و نتهای با بسامد کمتر را پایین خط حامل، از همان ابتدا مفاهیم «بالا» و «پایین»، به ترتیب، با بسامدهای بیشتر و کمتر منطبق شده است.

  آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت ۳۸

در گفت و گوهای عادی میان مردم اصطلاحات دیگری نیز برای زیر و بمی صداها به کار میرود. مثلاً صدای زیر را نازک و صدای بم را کلفت می گویند. در رساله های قدیمی موسیقی ایرانی نیز از اصطلاحات «حدت» و «ثقل» یا «تیزی» و «گرانی» برای زیری و بمی استفاده شده است. «حدت» و «تیزی» معادل «زیری» و «ثقل» و «گرانی» (سنگینی) معادل «بمی» است.

محدوده شنوایی طبیعی انسان: انسان نمی تواند همه صداهای موجود در طبیعت را بشنود اگر بسامد صدایی کمتر از ۱۶ هرتز یا بیشتر از ۲۰۰۰۰ هرتز باشد گوش انسان قادر به شنیدن آن نخواهد بود. بنابراین، محدوده شنوایی طبیعی انسان از بسامد ۱۶ هرتز تا ۲۰۰۰۰ هرتز است. البته همه صداهایی که گوش انسان قادر به شنیدن آنها است در موسیقی کاربرد ندارند. صداهایی که به طور کلی در موسیقی های مختلف به کار می روند . بسامدشان بین ۱۶ تا ۷۰۰۰ است.

۳ـ فاصله (بعد): اختلاف زیر و بمی دو نغمه را فاصله یا بعد می نامند. به عبارت دیگر، وقتی بسامد دو نغمه با یکدیگر تفاوت دارد  این دو نغمه از یکدیگر فاصله دارند.

فاصله های هماهنگ و لحنی: اگر دو نغمه همزمان شنیده شوند فاصله میان آنها را فاصله هماهنگ (هارمونیک) می گویند و اگر به دنبال یکدیگر بیایند فاصله میان آن ها را فاصلۀ لحنی (ملودیک) می گویند. فاصله بین دو نغمه را به شیوه های مختلف اندازه می گیرند و به آنها نام های مختلف می دهند. در اینجا فاصله ها با استفاده از یکی از این شیوه ها که از قدیم در ایران مرسوم بوده است معرفی می شوند. سه فاصله بسیار مهم عبارتند از:

الف) هنگام یا ذل کل یا اکتاو: زمانی که دو نغمه کاملاً ب دیگری بم تر است فاصله میان آنها یک یا چند هنگام یا ذل کل است

«هنگام» واژه فارسی، «ذل کل» واژه عربی و «اکتاو» واژه فرانسوی برای این فاصله است. سوال اینجاست كه نصف این فاصله را چگونه اندازه می گیرند؟ این کار بسیار ساده است. نغمه ای که از نواختن نصف سیم حاصل می شود یک هنگام زیرتر (بالاتر) از نغمه ای است که با نواختن تمام طول سیم شنیده می شود. طول سیم اول (پایین) تار یا سه تار را اندازه بگیرید (از شیطانک تا خرک). حالا طول سیم از خرک تا پرده یا دستان دو را (که یک هنگام بالاتر از سیم دست باز است) نیز اندازه بگیرید. خواهید دید که این طول (اگر ساز شما درست پرده بندی شده باشد) نصف طول تمام سیم است. اندازه گیری این فاصله به شیوه های دیگر و در سازه های دیگر نیز ممکن است. دقت کنید وقتی شما پرده یا دستان دو را با انگشت خود می گیرید، به این معنی است که طول سیم را نصف کرده اید زیرا نیمی از سیم که پشت انگشت شما قرار دارد به ارتعاش در نمی آید. اگر طول سیم یک ساز را نصف کنیم بسامد آن دو برابر می شود. بنابراین وقتی یک نغمه به اندازه یک هنگام بالاتر از نغمه دیگر باشد بسامد آن دو برابر این نغمه خواهد بود.

  آموزش آشپزی: کباب توپی

ب) پنجم درست یا ذی الخمس: سیمی از تار یا سه تار را به ارتعاش درآورید و نغمه حاصل از آن را به خاطر بسپارید. حالا این سیم را به سه قسمت مساوی تقسیم کنید و با قرار دادن انگشت روی فاصله (منظور فاصله از شیطانک) دو قسمت دیگر را به ارتعاش در آورید. فاصله نغمه ای که حاصل می شود با نغمه اول، یک پنجم درست یا ذی الخمس است. طول سیم اول تار یا سه تار، از خرک تا پرده یا دستان سل را (که یک پنجم درست بالاتر از سیم دست باز است) اندازه بگیرید. خواهید دید که این طول (اگر ساز شما درست پرده بندی شده باشد) طول تمام سیم است.

پ) چهارم درست یا ذی الاربع: سیمی از تار یا سه تار را به ارتعاش در آورید و نغمه حاصل از آن را به خاطر بسپارید. حالا این سیم را به چهار قسمت مساوی تقسیم کنید و با قرار دادن انگشت روی فاصله لـ (از شیطانک) سه قسمت دیگر را به ارتعاش درآورید. فاصله نغمه ای که حاصل می شود با نغمه اول یک چهارم درست یا ذی الاربع (بخوانید : ذل أربع) است.

به عبارت دیگر، فاصله های هماهنگ (هارمونیک) هنگام، پنجم درست و چهارم درست فاصله های ملایم به حساب می آیند. این فاصله های هماهنگ (هارمونیک) که در بسیاری از موسیقی های دنیا رایج اند، در موسیقی ایرانی نیز کاربرد فراوانی دارند. ادامه دارد

وتا ساز هست و آواز هست، شاگردان مکتبت، به نامت و با یادت، صبوح ها پر می کنند و قدح ها خالی.

ساقیا، سرو چمان،  قدحت پُر مِی باد.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان