زبان شناسی؛ ادوار تاریخی زبان‌های ایرانی – بخش بیست و چهارم

نویسنده و گردآورندهشهرام خبیر

آنچه در کتیبه‌ها ذکر شده، اصولاً مطالب مربوط به سیاست و حکومت است. امّا از اقوال نویسندگان یونانی معلوم می‌شود که در فارسی باستان ادبیات حماسی نیز احتمالاً به صورت شفاهی وجود داشته است. استرابو نقل می‌کند که معلمان فرزندان پارسی عادت داشتند که تعلیمات خود را با افسانه‌هایی که مضمون آن ها «شرح اعمال خدایان و مردان بزرگ» بود بیاموزند. احتمالاً در دوره هخامنشیان، علاوه بر اسناد بایگانی دولتی، مجموعه‌ای از روایات حماسی همانند خدای نامه پهلوی یا شاهنامه، احتمالاً به صورت شفاهی و با گونه‌های مختلف وجود داشته است که نویسندگان یونانی از آن ها استفاده کرده‌اند. روایات مربوط به کوروش، که هرودت آن ها را نقل کرده، مانند این داستان که این شاه را سگی در کودکی پرورده بود، احتمالاً متعلّق به این حلقه روایات بوده است. همچنین شباهت‌هایی میان جزئیات بعضی داستان‌های مربوط به کودکی کوروش با داستان‌های دیگر ایرانی دیده می‌شود: داستان خوابی که حاکی از برافتادن سلسله‌ای و روی کار آمدن سلسلۀ دیگر است (داستان ضحّاک، افراسیاب، اردشیر)، دستور کشتن کودک نوزاد که به اجرا در نمی‌آید (داستان کیخسرو)، سر راه یا بر آب نهادن کودک (داستان کیقباد، دارا)، پرورش کودک در میان شبانان یا مردمانی از این قبیل (داستان فریدون، کیخسرو، دارا، اردشیر)، دایگی کودک توسّط یک حیوان (داستان فریدون، زال) و ظهور آثار بزرگی و هوشمندی کودک در هنگام بازی ورزش (داستان کیخسرو و اردشیر و شاپور). همچنین داستان‌های بردیا، در روایات یونانی، افسانه وار حکایت شده است. داستان حیلۀ فداکارانۀ زوپیروس نیز از روایات حماسی هخامنشیان بوده است. بر طبق این داستان، که هرودوت نقل کرده است، هنگامی که داریوش از فتح بابل نومید شده بود، یکی از درباریانش به نام زوپیروس داوطلبانه گوش و بینی خود را برید و موی خود را تراشید و تن خود را به تازیانه مجروح کرد، گویی که مکافات جنایت کاران را دیده است. سپس به سپاه دشمن گریخت و وانمود کرد که از ظلم داریوش به پناهندگی آمده است و پس از جلب اعتماد آنان، بر طبق نقشه ای پیش بینی شده، دروازه‌های بابل را بر داریوش گشود. نظیر این داستان را در روایت اخشنوار، شاه هیاطله، و پیروز، شاه ساسانی نیز می‌یابیم. افسانه‌های کوروش و نیز داستان بردیای دروغین، آن گونه که کتز یاس، بازگو کرده، از داستان‌های حماسی یا افسانه‌های رایج میان مردم گرفته شده است.

  شعر سعید عرفان - ایران ما

ادبیات اوستایی

کتاب دینی زردشتیان اوستا نام دارد و بدین جهت زبانی را که این کتاب بدان نوشته شده است اوستایی نامیده اند. جز کتاب اوستا و آثار وابسته به آن هیچ اثر دیگری به این زبان در دست نیست و در خودِ کتاب اوستا اشاره ای به نام اصلی این زبان نشده و حتی کلمۀ اوستا نیز در متون اوستایی نیامده است. تنها از دوره ساسانی و در کتابهای پهلوی است که به کلمه آبستاگ (در عربی ابستا و ابستاق و در فارسی ابستا، اوستا، وستا و غیره) بر می خوریم. در این کتابها گاه زبان اوستا را «زبان دینی» نیز نامیده اند. معنی دقیق کلمه اوستا نیز روشن نیست. تنها احتمال داده شده که به معنی «ستایش» باشد. از بررسی های زبان شناسی و مقایسۀ زبان اوستایی با فارسی باستان از سویی و مقایسه این زبان با زبانهای شرقی دورۀ میانه از سوی دیگر مسلّم میگردد که اوستایی زبانی متعلق به مشرق ایران بوده است و امروزه بیشتر دانشمندان معتقدند که این زبان به نواحی آسیای میانه، احتمالاً به ناحیۀ خوارزم تعلق داشته و منظور از ایرانویج مذکور در اوستا همین ناحیه بوده است، گرچه بعضی دانشمندان دیگر، نواحی دیگری مانند سیستان، شمال خراسان (مروبلخ) را نیز پیشنهاد کرده اند. بنا به روایت اوستا و کتابهای پهلوی همۀ مطالب این کتاب را اورمزد (اهوره مزدا ) به زردشت الهام و ابلاغ کرده است. درباره زمان زردشت و در مورد زمان قدیم ترین بخشهای اوستا به یقین نمی توان اظهار نظر کرد. به احتمال زیاد وی در حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد می زیسته است. این زمان سلسله ای به اسم کوی (یاکی و جمع آن کیان به زبان پهلوی) از اهالی سیستان بر ایرانویج فرمانروایی میکردند که آخرین شاه آن و شتاسپه ( گشتاسب) نام داشته است. زردشت در زمان وی ظهور کرد و دین خود را بر او عرضه داشت.

  سرمقاله سپتامبر 2022 - همبستگی در حمایت از رضا پهلوی، شاه ایران

همۀ اوستا از نظر زبان یک دست نیست بعضی قسمتها دارای سبکی کهنه تر و از نظر دستوری دارای زبانی است که با قواعد دستوریِ صحیح اوستا بیشتر مطابقت دارد. در برابر در برخی بخشها قواعد دستوری چندان مراعات نشده است. علت تفاوت زبانی میان متون اوستایی را میتوان به دو عامل نسبت داد. یکی این که قدمت بعضی از آثار بیشتر از دستۀ دیگر است و دیگر این که شاید اختلاف لهجه میان این دو دسته آثار وجود داشته است.

اوستایی که اکنون در دست است تنها یک چهارم کتابی است که در دوره ساسانیان وجود داشته است. چنین نظری مبتنی بر مقایسه ای است میان خلاصه ای از اوستای ساسانی به پهلوی که در کتاب هشتم دینکرد ( نک به بعد) آمده با آنچه اکنون موجود است. اوستای موجود شامل متونی است که خصوصاً در مراسم دینی و عبادی از آنها استفاده میشود و آن را به پنج بخش تقسیم میکنند يَسنْ ها، ويسپرد، وندیداد، یشت ها و خُرده اوستا. از سوی دیگر متون اوستایی را براساس ویژگی ها و قدمت زبانی می توان به دو دسته تقسیم کرد: ۱)متون گاهانی  ۲) متون اوستایی متأخر.

اوستای گاهانی

متون گاهانی شامل گاهان (یا چنان که در فارسی مصطلح شده «گات ها» یا گاثاها)، یسن های هپتنگهایتی و چهار دعای  مذکور در یسن ۲۷ است.

گاهان. گاهان جمع گاه (در اوستا گاثابه معنی سرود) قدیم ترین بخش از اوستا و  کهن ترین اثر ادبی ایرانی است که برجای مانده است. سراینده این سرودها خود زردشت است چنان که در شش تا از گاهان سراینده به عنوان اوّل شخص از خود یاد میکند. گاهان مشتمل بر ۱۷ سرود است که در اوستای کنونی در میان یسن ها قرار دارد و یسن های ۲۸ تا ۳۴ و ۴۳ تا ۵۱ و ۵۳ را تشکیل می دهند. این سرودها نه تنها از نظر ادبی، بلکه از جهت در برداشتن تفکرات نوین آن روزگاران اهمیت به سزایی دارد و نشان دهنده عقاید اصلی زردشت است. درگاهان خدای مطلق اهوره مزد است و جلوه های خاص او امشاسپندان اند و در مقابل روح مخرب یا اهرمن قرار دارد. متأسفانه به سبب دشواری این سرودها هنوز نمیتوانیم کاملاً اطمینان پیدا کنیم که آنچه را پیامبر ایرانی در حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد بیان کرده است خوب دریافته ایم. دشواری سرودهای زردشت تنها به سبب وجود تعداد بسیاری لغت ناشناخته نیست بلکه مشکل اساسی عدم آشنایی کامل ما با اندیشه های اوست. زبان شعر نیز خود بر پیچیدگی مطالب می افزاید. مشکلات دستوری نیز در این امر بی تأثیر نیست. زبان اوستایی زبانی است که در آن علاوه بر افعال، اسما و صفات و ضمایر نیز در حالات مختلف نحوی صرف میشوند و بعضی حالات صرفی پسوندهای یکسانی میگیرند. بنابراین ممکن است به یک لغت در جمله چندین محل نحوی داد تا آنجا که مثلاً اسمی را دانشمند اوستا شناسی در یک حالت صرفی به شمار آورده و همان واژه را محققی دیگر در حالتی دیگر دانسته است. در نتیجه دانشمندان اوستا شناس جز در موارد نادری دربارۀ معنی و مفهوم این سرودها اتفاق نظر ندارند. دو متخصص ممکن است یک شعر را به دو گونه ترجمه کنند که هیچ کدام بر دیگری مزیتی نداشته باشد. با این همه مشکلات لغوی و صرفی و نحوی گاهان، سبب آن نمی شود که لطف و زیبایی آن دسته از سرودهایی را که معنی آنها بر ما روشن است، انکار کنیم، خصوصاً هنگامی که گاهان را با آنچه از شعر هند و ایرانی آن زمان (مانند سرودهای و دایی و یشت ها) باقی مانده مقایسه کنیم بیشتر به بدیع بودن گاهان پی می بریم. ترجمه گاهان به زبان پهلوی در دست است و در موارد نادری میتواند به فهم بهتر گاهان کمک کند، زیرا در عهد ساسانی به سبب گذشت زمان، فهم زبان گاهان برای موبدان زردشتی دشوار و گاه ناممکن بوده است.

  Cosmology | کیهانشناسی (18)

هَيپتنگهایتی  یایسن های  هفت فصل یسن ۳۵ تا ۴۱ را تشکیل میدهد و به نثر است و پس از گاهان قدیم ترین بخش اوستاست.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان