کتاب نادرشاه افشار (۳۹)

نوشته: دکتر محمد حسین میمندی نژاد

موضع گیری اشرف در دره خوار

دومین شکستعقب نشینی به طرف تهران

ادامه نادر برادرش ابراهیم خان را حاکم خراسان کرد…

نادر برای این که حلقه محاصره کامل گردد و قوای اشرف از پا درآید با چهار ارابه توپ آبادی مهماندوست را دور زد، ستونی از پیاده نظام را به پشت آبادی کشاند. توپچیان توپ ها را کار گذاشتند تا دیوارها را خراب نموده راهی برای حمله پیاده نظام باز کنند و از عقب نیز قوای اشرف را مورد حمله قرار دهند. اشرف که متوجه شد جنگ مغلوبه است و تعداد زیادی از زبده قوایش شربت مرگ چشیده اند ناراحت گردید.

آفتاب در افق مغرب فرو می رفت و آخرین اشعه خود را از تن هزاران جسد غرق به خون که میدان جنگ را پر کرده بودند برمی گرفت. انعکاس نور آفتاب که از برخورد با اسلحه هائی که پرت و پلا افتاده بودند ایجاد می شد، در آن لحظات آخر چشمان اشرف را خیره ساخت، شاید فکر کرد این خنجرها، این شمشیرها در دست کسانی که صبح آن روز زنده بودند و اینک لاشه بی جان آنان، پهنای میدان کارزار را پر کرده بود چه فجایعی به بار نیاورده بودند، چه خون ها که نریخته بودند؟!

صدای غرش توپ ها از پشت دیوارهای آبادی مهمان دوست روحیه سپاهیان اشرف را متزلزل ساخت.

اشرف مأیوس و ناامید دستور عقب نشینی صادر کرد، برای این که ما بقی قوایش را نجات دهد به شدت مشغول فعالیت گردید. از تاریکی شب استفاده نمود، از سی هزار نفر سپاهی که با کر و فر به همراه آورده بود به زحمت ده هزار نفر گرد آورد و شبانه به طرف تهران عقب نشینی کرد.

آن شب گذشت. بامدادان که قوای نادر برای حمله مهیا گردیدند، اثری از دشمن برجای نبود. نادر دستور داد فوراً به جمع آوری کشتگان و خاک سپردن لاشه های بی جان بپردازند، اسلحه و مهماتی که در میدان جنگ ریخته بود جمع آوری کنند. نادر دستور داد تمام افراد قشونش در مراسم نماز برای شهدا شرکت جویند. او فکر می کرد تمام کسانی که کشته شده اند اعم از خودی و دشمن همه ایرانی و برادر بوده اند، هم مسلمان و همه در جنگ شهید شده اند. با این که نادر در این جنگ پیروز شده و شکست فاحشی به اشرف وارد آمده بود معذلک نادر از زیادی تعداد نفراتی که از دست داده بود متأسف و مغموم بود. سپاهیان نادر با این که گروهی از هم قطاران و دوستان خود را از دست داده بودند خوشحال بودند زیرا انتقام خون کشتگان خود را به بهترین وجهی گرفته بودند.

آن روز ظهر که اسلحه و مهمات و غنائم به جنگ آورده را بررسی می کردند و توپخانه اشرف را به توپخانه قوای نادر افزودند، روحیه سپاه نادر قوی تر شده بیش از پیش به فتح و پیروزی های آینده امیدوار شدند و برای تعقیب دشمن مهیا گردیدند.

موضع گیری اشرف در دره خوار…

دومین شکست… عقب نشینی به طرف تهران…

نادر عده ای از سواران چالاک برگزید، دستور داد فوراً به طرف شهرهای شمال حرکت کنند. خبر پیروزی بر قوای اشرف را در مهماندوست به همه کس و در همه جا ابلاغ نمایند. مکتوب هائی برای فرمانداران فرستاد، دستور داد فوراً هر قدر بیشتر و هر چه زودتر که ممکن باشد برای ریشه کن ساختن طاغیان و یاغیان قوائی جمع آوری و گسیل دارند. 

  آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت 24

به فرماندار شهر ساری ابلاغ کرد از راه دره فیروز کوه قوای ساکن مازنداران را به جاده بین مشهد ـ تهران برساند تا در جنگ آینده علیه غاصبین شرکت کنند.

تعدادی از سواران نادر مأموریت یافتند به شمال، غرب، مرکز و جنوب حرکت نموده خبر غلبه قوای نادر را بر غلجائیان به اطلاع کافه مردم برسانند. به آنان نوید دهند در آتیه نزدیک درفش ظفر نمون شاهنشاهی بر بالای قصرهای سلطنتی در اصفهان به اهتزاز درخواهد آمد.

اشرف با قوای شکست خورده اش به طرف تهران عقب نشینی می کرد چون ترس و وحشت داشت از طرف قوای تهماسبقلی تعقیب شود، مرتباً به عقب متوجه بود و باقیمانده سپاهیانش را دسته جمعی حرکت می داد تا غافلگیر نشوند و در صورت حمله بتوانند استقامت نمایند.

سواران خبر بَر نادر، از بیراهه قوای اشرف را دور زدند، در تمام آبادی های سر راه اشرف خبر شکستن را منتشر ساختند. دل های آکنده از غم قلب های مردم که از ظلم و ستم غلجائیان مالامال اندوه بود به شنیدن این خبر مسرت بخش به غلیان آمد، همگی از پیر و جوان برای درهم شکستن، برای صدمه زدن به باقی مانده قوای اشرف مهیا گردیدند.

موقعی که اشرف از این راه عبور می کرد از ترس ۳۰۰۰۰ نفر قوایش، کسی قدرت اظهار وجود نداشت اما اینک که شکست خورده با ده هزار نفر آن هم نفراتی که روحیه خود را باخته بودند بر می گشت، مواجه با خرابکاری مردم دهات سر راه گردید. مردم که سر از پا نمی شناختند و فکر نمی کردند با تعداد کم در برابر ده هزار نفر قوای اشرف ولو این که شکست خورده اند نمی توانند کاری انجام دهند، با چوب و چماق، با اسلحه هائی که داشتند و مدت هفت سال آن ها را مخفی کرده بودند برای جنگ و ستیز مهیا می شدند. درهای قلعه ها را بسته از راه دادن به قوای اشرف خودداری می کردند. اشرف که از شکست خوردن در برابر قوای نادر عصبانی بود، به هر جا می رسید،‌ اگر با بی مهری مردم روبرو می شد دستور می داد بکشند، اموال مردم را غارت کنند، آبادی ها را آتش زنند. او که می دید مردم علیه او هستند می خواست زنده نباشند تا بعداً به سپاه نادر پیوسته پیروزی اش را مسلم سازند.

اشرف پیکی به تهران فرستاد از اسلام خان فرماندار تهران درخواست کمک کرد. اسلام خان با هشت هزار نفر، از سپاهیان خود و ۹ عراده توپ سبک که در اختیار داشت برای پیوستن به قوای اشرف از شهر تهران خارج گردید. سپاه اشرف و اسلام خان در نزدیکی دره خوار (دربند خزر) به یکدیگر پیوستند. 

  کتاب نادرشاه افشار – 48

رسیدن قوای اسلام خان برای مرتبه دیگر جانی به قالب اشرف دمید، سپاهیان اشرف که تقریباً دو برابر شدند روحیه از دست رفته را باز یافتند. موقعیت سوق الجیشی دربند خزر بیشتر دل اشرف را قرص کرد. این تنگه ی پر پیچ و خم، این تنگه ای که دروازه شرق و غرب نامیده می شد بهترین مکانی بود که اشرف می توانست قوای نادر را چون برگ خزان به زمین ریزد. کوه های بلند اطراف تنگه بهترین مواضع را تشکیل می دادند تا به راحتی اشرف و سپاهیانش بر سر حریف بتازند و جانش را به لب رسانند. نادر پس از فیصله دادن کارهای خود در مهماندوست به طرف دامغان و سمنان به راه افتاد چون اثری از قوای اشرف ندید، روز ۹ ربیع الاول سال ۱۱۴۲ به طرف دره خوار به راه افتاد. بعد از شش روز طی طریق به دشت خوار رسید. قوای مازندران در این جا به قوای نادر پیوستند و به نزدیکی های تنگه رسیدند.

نادر همین که دانست قوای اشرف دره خوار را زیر سلطه خود دارند و عبور از آن خطر مرگ و انهدام و نیستی تمام سپاهیانش را به بار خواهد آورد به طرح نقشه ای پرداخت.

هر چند انجام نقشه طراحی شده دشوار بود معذلک به اجرای آن اقدام نمود. نادر فکر می کرد تمام قوای اشرف در اطراف مدخل تنگه گرد آمده برای در هم شکستن سپاهیانش مهیا هستند، به این جهت دستور داد سوار نظام از راه کویر، کوه های جنوبی دره خوار و کوه نمک را دور بزنند و از طرف غرب، دهنه دیگر تنگه را اشغال کنند و پیش بیایند تا بدین ترتیب قوای اشرف در مدخل دالان از جلو و عقب به محاصره بیافتند.  از طرف دیگر به چند نفر از زبده سواران خود دستور داد از دماوند و جاجرود و سرخ حصار بگذرند، هر قدر بیشتر ممکن است افراد محلی جمع آوری نموده از شمال به طرف جاده تهران پیش بیایند.

 سحرگاهان روز بیستم ما ربیع الاول این دو دسته از قوا حرکت کردند. طبق حسابی که نادر کرده بود این دو دسته قوا می بایستی نیمه شب آن روز به مقر خود رسیده باشند. تازه ماه سر درآورده با نور پریده رنگ خود زمین را روشن می ساخت. نادر قوای پیاده اش را به چهار ستون تقسیم نمود، دستور حرکت به طرف دره را صادر کرد. قوای اشرف در مواضع خود منتظر بودند بدون این که سر و صدائی راه بیاندازند برای شبیخون زدن به قوای نادر خود را مهیا ساخته بودند. همین که در روشنی ماه پیش آمدن قوای نادر را دیدند برای حمله آماده گردیدند. سکوت کامل دره خوار را فرا گرفته بود جز صدای پای خفیف پویندگان راه صدائی شنیده نمی شد. همین که قوای نادر به مدخل تنگه رسیدند، به یک باره صدای نعره قوای اشرف که در پشت سنگ ها مخفی گردیده بودند در فضا طنین انداخت، این صداها را کوه منعکس کرد و لرزه بر دل های افراد پیاده نظام نادر افکند. حمله قوای اشرف شروع شد. در تاریکی قوای نادر برای دفع حمله مهیا گردیدند. بدون این که دوست و دشمن را بشناسند به دفاع پرداختند. برای این که در تاریکی کشته ندهند در روی جاده تنگ و باریک بهم فشرده شده به هم ریختند. شمشیرها بدون این که چشم ها تشخیص دهند در فضا حرکت می کردند و از کشته پشته می ساختند.

  کتاب نادرشاه افشار (42)

نادر با هوش و ذکاوتی که داشت کار پیادگان خود را زار دید. جلال خان ابدالی و ۲۰۰ نفر از سوارانش را برگزید به سرعت کشته شدگان را دور زد، از بریدگی جاده خود را به پشت سر قوای اشرف که حمله کرده بودند رساند. به یک باره نادر و سوارانش دلیرانه نعره کشیدند و از پشت سر حمله آغاز کردند.

این فریادهای رعد آسا که در کوه منعکس گردید قلب قوای اشرف را فرو ریخت به تصور این که مورد حمله قوای عظیمی قرار گرفته اند به سرعت پس کشیدند، پیاده نظام نادر که فریاد نادر را شنیدند دل قوی ساخته جرأت و جسارتی یافتند، از آسیب رساندن به یکدیگر مصون ماندند. قوای اشرف به سنگرهای خود پناه بردند و به این ترتیب جنگ شبانه خاتمه یافت. کشته شدگان زیاد و زخمی ها بی شمار بودند. فکر انتقام کشیدن، فرد فرد سپاهیان نادر را به جوش و خروش آورده بود. نادر برای این که کار را یکسره نماید، سحرگاهان روز ۲۱ ربیع الاول سال ۱۱۴۲ دستور داد سپاهیانش با شدت حمله شروع کنند. قوای اشرف بر بلندی ها جا گرفته از سنگرهای خود مرتباً تیراندازی می کردند، یکی بعد از دیگری دلیران نادر را به خاک و خون می غلتاندند. سپاهیان نادر به سه دسته تقسیم شده جناح چپ، راست و مرکز قوای اشرف را به سختی مورد حمله قرار دادند، مانند خزندگان پیش رفته از پشت سنگی به سنگ دیگر پناه برده به سرعت خود را به سنگرهای اشرف رساندند. اشرف مانند عقاب بر بلندی نشسته خود را فاتح و حریف را اسیر پنجه خود می دانست اما به سبب فداکاری و از خود گذشتگی، سپاهیان نادر بر قوای اشرف چیره شدند، آنان را از بلندی و فراز به طرف نشیب دره سرازیر کردند. اشرف و تعدادی از قوایش برای این که به محاصره نیافتند سنگرها را رها ساخته به سرعت به درون دره فرار کردند. سپاهیان نادر از کشته پشته ساختند، انتقام خون هم قطاران از دست رفته خود را گرفتند، عده زیادی از قوای پراکنده اشرف را اسیر کردند. اسلحه و مهمات زیادی که در سنگرها بود به چنگ آوردند. سپاهیان نادر به تعقیب اشرف پرداختند و به طرف ایوان کی به راه افتادند. اشرف قبل از آن که حاجی خان بیک افشار با سواران نادر محل خروج تنگه را اشغال کنند از آن جا عبور کرده بود، به این جهت وقتی که حاجی خان بیک افشار رسید فقط توانست بار و بنه قوای اشرف را به چنگ آورد اما اشرف از قفس جسته راه تهران پیش گرفته بود. 

روز ۲۲ ربیع الاول سال ۱۱۴۲ نادر به ایوان کی رسید و برای پیشرفت آینده به طرح نقشه پرداخت.

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان