آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت ۹

ای وطن ای مادر تاریخ ساز              ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای  کویر تو بهشت جان من               عشق  جاویدان من، ایران من

نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی

چنانکه ملاحظه شد، در دوره هایی ویژه، در هر زمان آغاز سال را یکی از فصول چهارگانه در ایران قرار داده اند، گاه بهار، گاه تابستان، گاه پائیز و گاه زمستان.

به موجب گاهنبارها، چنانکه گذشت سال از آغاز تابستان و انقلاب صیفی شروع میشده است. مبداء سال،  شب اول تابستان، یعنی کوتاه ترین شب های سال بود. نیمه این سال، یعنی شب اول از نیمه دوم سال با يكی از گاهنبار ها شروع می شد که اول زمستان بود، یعنی بلند ترین شب های سال.

جشنی که در این هنگام برپا می شد در بلندترین شبهای سال در آغاز زمستان، هنوز در ایران باقی است که به نام شب چله یا شب یلدا نامیده می شود. در ضمن در شرح جشن مهرگان خواهیم گفت که شب اول زمستان یا شب یلدا، تولد مهر است.

واژه یلدا نیز خود به معنی تولد و زایش از همین رهگذر است. مهر، خورشید جهانتاب و روشنایی است. از آغاز زمستان، شبها به تدریج کوتاه و روزها بلندتر می شوند. خورشیدِ روز آغاز زمستان که می تابد، هر روز از روز پیش در آسمان بیشتر پديدار ميگردد و کم کم بر ظلمت و تیرگی شب های دراز زمستان چیره می شود. این سال، در نیمه اول با بلندترین روزها شروع می شد که پس از آن از طول روز کاسته و بر طول شب افزوده می گشت و نیمه دوم آن با بلند ترین شب ها شروع می شد که از آن به بعد، از طول شب کاسته و بر طول روز افزوده می شد.

سال ثابت  شمسی ۳۶۵ روز و یک چهارم روز بوده که شرح آن در قسمت گذشته از نظر گذشت، که در هر ۱۲۰ یا ۱۱۶ سال یک ماه کبیسه میکردند و این سال باید درست در آغاز برج حمل یا اعتدال ربیعی و بهار واقع شود. سال یزدگردی نیز از مآخذ برای گاهشماری است که به موجب انجام فرایض دینی در هر روز ویژه از ماه و سال، ۳۶۵ روز درست گرفته می شود و به همین جهت فصول و اعیاد در بطن فصول، به موجب این سال سیار می باشند.

هخامنشیان در گاه شماری خود چنین روشی داشتند، با توجه به نام ماه های هخامنشی که در کتیبه ها آمده است، نام های نه ماه از دوازده ماه پارسیان هخامنشی در دست است، ترتیب این ماه ها با متن های بابلی کتیبه ها روشن شده است.

  آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان - قسمت اول

سال با ماه ( باغیادیش ) که منسوب به مهربوده شروع می شود که آغاز پائیز است. بزرگترین عید عصر هخامنشی، یا نوروز ایرانیان جنوبی در آغاز همین ماه واقع بوده که از اهمیت ویژه ای،  برخورداری داشته به همان اندازه که عید نوروز میان ایرانیان  شمال و شرق ایران اهمیت و اعتبار داشته است.

مورخان یونانی درباره اهمیت این عید ملی و دینی بسیار نوشته اند که به هنگام درباره اش گفت وگو خواهد شد. آیا هخامنشیان پیش از آنکه از سرزمین اصلی خود به صفحات جنوب و جنوب غربی مهاجرت کنند، نیز مبداء سال خود را از پائیز می شمرده اند؟ – به طور قطع به این مسأله تاکنون پاسخ داده نشده است، اما احتمال قوی آن است که در هنگام اقامت خود در سرزمین های شمالی و محیط سرد آن، سال را با تابستان چون دیگر اقوام آریایی شروع می کرده اند. اما پس از مهاجرت به نواحی گرم تر، بر پایه دیگرگونیهای فصول، سال را با آغاز فصل سرد شروع کرده اند. مواردی نیز هست در تأئید این مطلب که سال را بر اساس گاهنبارها تقسیم می نموده اند، چون منظور از «یار»، سال فصلی گاهنباری است که این لفظ درگاهنبار اول و پنجم آمده است. در کتیبه های داریوش نیز واژه  «یار» به معنی سال ثبت و ضبط است. در کتیبه ها دوشی پار به معنی سال قحطی و بد آمده است. کلمه دوشی، از دوش، دوژ و شاید همان دروژ ( دروش ) و « دش » فارسی باشد. از سویی دیگر برابر شرحی که گفته شده، واژه شر به معنی سال و پائیز یا آخر پائیز و سرد آمده است. در کتیبه های داریوش نیز به معنی سال و در سانسکریت نیز واژه « سرد » هم به معنی سال و هم به معنی سرد است که همه نشانگر آن است که سال را با فصل سرما شروع میکردند.

البته نظر برخی از دانشمندان خاورشناس که ایرانیان چنین سالی را با خود از مهد اصلی شان آورده و حفظ کرده اند نیز قابل توجه می باشد. مارکوارت ” این رسم را بسیار قدیم میان اقوام آریایی میداند که به موجب آن در اوستا و کتیبه های هخامنشی و نوشته های سانسکریت، واژه سر دو سال به شکل مترادف آمده اند و به یک معنی بر می گردند. در سانسکریت « سرد » هم به معنی سال و هم سرد و هم پائیز است. در کتیبه های هخامنشی، ماه “باغبادیش” برابر است با “تشریتوم” بابلی که ماه اول پائیز است و با مهرماه جدید اوستایی مطابقت دارد. ماه دوم ” آدوکنیک ” برابر با آبان و ماه سوم “الريادته”، برابری با ماه آذر داشته که از لحاظ ترکیب واژه نیز همسانی دارد. ماه چهارم”  آنانک” نام داشته برابر با دی ماه، ماه پنجم “مرغزته” مطابق بهمن و ماه ششم “وی تخته”همان اسفند می باشد. از ماه هفتم یا فروردین آگاهی نداریم که از نام ماههای یازدهم و دوازدهم – یا مرداد و شهریور نیز ناآگاهیم و به ما نرسیده است. نام ماه هشتم “ثور واهز” برابر با اردیبهشت و ماه نهم را “تایگر چیش” میخواندند که برابر با خردادماه بود. ماه اول تابستان با فصل گرم را “گزنده”می گفتند. درباره گاهشماری هخامنشی که بی گمان از یک منشا کهن آریایی بوده است آگاهی چندانی در دست نیست.  این گاهشماری تا اواخر دوران داریوش اول در ایران جنوبی و جنوب غربی رایج بوده است. سال ایرانی در آن زمان ۳۶۰ روزه بوده است. سالی که نه ۳۰۹ روزه قمری و نه ۳۶۰ روزه شمسی عرفی یا ناقصه محسوب می گشته است. ابوریحان بیرونی گوید: “ملوک پیشدادی از پارسیان سال را ۳۶۰ روز میگرفتند و هر ماه را سی روز بدون کم و کسر و در سر هر شش سال یک ماه کیسه می کردند و آن سال را سال کبیسه می نامیدند و در هر ۱۲۰ سال دو ماه کبیسه می کردند، یکی به سبب آن پنج روز و دوم به سبب چهار یک روزها. و چنین سال را بزرگ می داشتند و سال فرخنده می نامیدند و در این سال به عبادات و مصالح ملک می پرداختند.”

  فردوسی، حکیم طوس، طبیب زبان پارسی - قسمت 3

شاید قدیم ترین شکل سال، همین « یار » یعنی سال گاهنباری است و این سال باید ۳۶۰ روز بوده باشد نه ٣٦٥ روز. سه گاهنبار اول ۱۸۰ روز و سه گاهنبار دوم ۱۸۰ روز می باشد. اگر هر روز اندرگاه را در گاهنبار آخر به شمار نیاوریم، سال به دو نیمه ۱۸۰ روزه در می آید. گاهنبار پنجم که بیستم دی ماه است در حالیه، باید پانزدهم این ماه باشد و در این صورت دو نیمه سال برابر و هر یک ۱۸۰ روز و سال ۳٦٠ روز بوده است.

اگر در فاصله روزانه  گاهنبارها از یکدیگر دقیق شویم، همگي، اعدادی هستند که تقسیم بر پانزده می شوند. گاهنبار اول ۴۵ روز، دوم ۱۰ روز، سوم ۷۵ روز، چهارم سی روز، و پنجم ۸۰ روز، که پنج روز اندرگاه در آن دخیل است و ششم ۷۵ روز و این قابل تقسیم بودن به پانزده روز، شاید واحد زمانی نیم ماه بوده باشد که در متون باستانی  به آن اشاره شده است. اصولا در باره کسر روز که حدود یک چهارم روز می شود، اختلاف است و از این اختلاف این مسأله و مورد ناشی می شود که در هر  ١١٦ سال یا هر ۱۲۰ سال، یک ماه کبیسه پدید می آید. در برخی از مآخذ زیج سنجری آمده که سال شمسی، ۳۶۵ روز و شش ساعت و دوازده دقیقه بوده است و کسر ثانیه ها را به حساب نیاورده و در هر ۱١٦ سال یک ماه کبیسه کرده و سال کبیسه را سیزده ماه می گرفتند.

ابوریحان بیرونی نیز در نظر آورده که دور کبیسه به ۱۲۰ یا ۱۱۶ می رسد و در جایی دیگر می گوید شش ساعت و سیزده دقیقه که تقریبا در هر ١١٦ سال اندکی در حدود دو ماه و چهار روز کم، یک ماه کبیسه می شود. اشاراتی در مآخذ قدیم هست که سال شمسی حقیقی، یا سال بهیزكی از هفدهم یا نوزدهم فروردین شروع می شده است. بر پایه این مدرک، برخی از محققان و خاورشناسان، هفدهم یا نوزدهم فروردین را آغاز سال بهیزکی و سال مقدس مذهبی یا شمسی حقیقی گرفته اند که اعتدال ربیعی در چنین روزی از ماه اول بهار بوده است. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه آورده که روز هفدهم فروردین (و هر ماه دیگر) سروش روز است و سروش نخستین کسی است که مردم را به زمزمه امر کرد و زمزمه آن است که آهسته و زیر لب دعا و ذکر گویند. همین دانشمند در کتاب قانون مسعودی میگوید روز سروش ( هفدهم ) را از ماه فروردین ابتداء الزمزمه می نامند.

  شجریان: سروش مردم، فردوسی موسیقی ایران - قسمت هفدهم

گونشمید بر این نظر است که چون از آغاز فروردین تا روز نوزدهم،  سرود و نیایشی جهت تلاوت و خواندن نیست و آغاز زمزمه از نوزدهم (جشن فروردگان) شروع می شود، سال بهیزکی شمسی از این روز در آغاز اعتدال ربیعی شروع می شده است. البته باید توجه داشت که با حساب و شمار فراوانی که این دانشمند به عمل آورده است، نخست به جای روز هفدهم بنا به قول  ابوریحان بیرونی، روز نوزدهم را ماخذ قرار می دهد. دو دیگر آنکه از روز اول تا نوزدهم فروردین چنان نیست که سرودها و نیایش هایی وجود نداشته باشد. سه دیگر آنکه مبداء گاهشماری را پیش از میلاد قرار داده که در آن سال، نوزدهم فروردین مصادف بوده است با آغاز اعتدال ربیعی و قرار در برج حمل  و این بنابراین فرض است که تصادف اول حمل با اول آذر در زمان نوشیروان بوده باشد که چنین نیست. درباره گاه شماری ایرانی در دوران های گوناگون، جای سخن بسیار است.

و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.

ادامه دارد…

بگویید آهسته در گوش باد

چو ایران نباشد تن من، مباد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان