payam javan magazine

سرمقاله ماه آگوست: ابتذال شر – قسمت سوم

نویسنده : شهرداد خبیر

شهرداد خبیر

با آنچه که تا کنون گفته شد آشکار است که وجود شر در جهان و تفسیر و فهم آن در ذهن و وجدان ما یک تقابل و اندرکنش (تعامل) دائمی است که نیاز به بررسی ژرفتر دارد. اندیشمندی گفته که هیچگاه در تاریخ به اندازه امروز غریزه ویرانگری و استمبگری (ستم ورزی) بشر بلطف پیشرفت علم و فناوری یک چنین ابزار نیرومند و درخور، جهت ارضاء خود در اختیار نداشته است.

در قرون وسطی هم هر گاه شهری توسط جهانگشایی با محاصره و به زور منجنیق گشوده می شد کشتار ساکنان آن، به نشانه مجازات و عبرت باقی مناطق فتح نشده و جلوگیری از مقاومت آنها، حتی با شمشیر و گرز و کوپال کاری سخت و زمانبر بود زیرا در لحظه یک فرد مسلح با یک قربانی طرف بود و در نهایت با توجه به جمعیت اندک شهرهای در حصار، محصول این جنایت ها چندان زیاد نبود اما با اختراع باروت و دیگر مواد منفجره و کاربرد وسیع آنها از ابتدای قرن نوزدهم در تسلیحات مدرن زمینی و از قرن بیستم به بعد با امکان پرواز، توانایی پرتاب مهمات و بمباران با تخریب بالا این تعادل زمانبر در کشتار بگونه ای باور نکردنی بنفع غریزه انهدام و نابودی نیروی مهاجم با ابعاد بسیار بالا تغییر یافت. افزون بر آن پس از این تخریب ها و کشتار که مقدمه پیروزی فرد مهاجم بود، جهت تحکیم آن، ایجاد بازداشتگاهها یا اردوگاههای کار اجباری در مقیاس وسیع ممکن گشت. در دل خود همین حکومت ها، در سطح رابطه با مردم خود، پیشرفت فناوری و ساخت انواع تجهیزات مراقبتی و پایشی و در نتیجه امکان کنترل توده ها فراهم گشت. آری وسایل نظارت و سرکوب و کسب اطلاعات مدرن توان سازماندهی و تمرکز قدرت حاکم را ارتقا داد و زمینه برای بروز حکومت های دیکتاتور خشن و یا مردم فریب، آماده گردید. از سوی دیگر تشتت و پراکندگی در بین مردم گسترش یافت. زیرا توسعه صنعت و روابط سوداگری و گسترش شهرها و ایجاد مرزها، امکان وجود و ادامه حیات فرد را بعنوان موجودی آزاد و مستقل نابود کرد چون از نظر تآمین درآمد و معیشت خانواده خود که از طریق کشاورزی یا دامپروری و تجارت فرامرزی بدون موانع دولتی یا گمرکی امکانپذیر بود غیر ممکن شد.

  سلسله مقالات “مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی” (۱۴)

اکنون با بروز عصر جدید، انسانها از روز تولد تا زمان پایان تحصیل و اشتغال و ازدواج، به عنوان یک هستومند (موجود) اداری و بصورت یک شماره ریجستر گردید. هر گونه تعامل یا زندگی اجتماعی برای انسانها تنها با آن شماره و بصورت کارت هویت یا ثبت سوابق و مدارک به صورت اعتباری میسر می باشد و از نظر دیگران نیز بدینوسیله تشخص می یابند. یکی چون هزاران هزار شماره دیگر در رایانه! افزون بر آن باید برای یافتن شغل و ادامه زندگی بناچار، باید مطابق میل و معیارهای سازمانهای متمرکز دولتی یا خصوصی در رقابت وحشیانه با دیگران خود را محدود کرده یا آموزش دهند که تنازع بقای حیوانات را بخاطر می آورد. دیگر ادامه زندگی با انجام کار مورد علاقه از توان فرد خارج است تا چه رسد به آنکه بمثابه یک انسان آگاه و مسئول عرصه یا محصول فعالیت خود را اخلاقا بررسی یا نقد کند. یک مثال جالب آنکه در جنگ جهانی دوم هنگامی که انگلستان تحت بمباران شدید نیروی هوایی آلمان (لوفت وافه) بود یک شرکت انگلیسی طبق قراردادی پرسود با دولت آلمان مهمات جنگی بویژه انواع بمب را برای آنها تولید می کرد!

قصدم از این مقدمات نشان دادن وضعیت برزخی و حتی ناتوانی شریفترین انسانها برای حفظ ارزشهای اخلاقی یا وجدانی خود در عصر جدید است. چند مثال تاریخی دیگر مطلب را روشنتر می کند. مخترعان سلاحهای کشتار جمعی مانند گازهای شیمیایی، بمب های اتمی یا هیدروژنی و میکروبی سیاستمداران نبودند!

ازخود بیگانگی فرد و انحلال و استحاله (دگرگونی) ماهیت او در سیستم های عریض و طویل اداری و صنعتی و تکنولوژیک، بظاهر مستقل و مجزا، اما بشدت درهم تنیده (خاموش شده) و پیوسته جایی برای احساس مسئولیت اخلاقی برای او نمی گذارد صرفنظر از آنکه در کجای این زنجیره اقتصادی و حتی از طراحی تا تولید و توزیع قرار گرفته باشد. عدم اشراف از سلسله مراتب قبلی و نیز بعدی سازمان اشتغالی او و همچنین عدم آگاهی از کیفیت کاربردی و اجتماعی محصول نهایی کارش، او را تبدیل به انسانی وابسته به ابزار و نیز قربانی ماشین کرده و بشکل زائده بیجان، مکانیزم های خط تولید تبدیل می کند که بخوبی در فیلم عصر جدید چارلی چاپلین به تصویر کشیده شده است. در فرایند ساخت و استعمال بمب اتمی دو فرد بسیار شاخص اند.

  سالهای جدایی - قسمت 32

رابرت اپنهایمر فیزیکدان برجسته آمریکایی که مدیریت تیم تولید بمب را بر عهده داشت و دیگری پل تیبتس خلبان بمب افکن B-29 که نخستین بمب اتمی جهان را از فراز آسمان هیروشیما فرو انداخت که تنها در یکساعت ۱۴۰ هزار غیر نظامی از پیر و کودک و جوان ژاپنی را کشت. بعد از این واقعه برخورد وجدانی این دو تن بسیار آموزنده است. اپنهایمر پس از اطلاع از میزان تلفات نادم از کرده خود آشکارا با پروژه ساخت بمب هیدروژنی که صدها برابر نمونه اتمی آن قدرت تخریب دارد مخالفت کرد و سرانجام به اتهام کارشکنی در این باره محاکمه شده و کلیه مجوزهای امنیتی او لغو گردید. از سوی دیگر پل تیبتس که خود شاهد عینی انفجار بود تا آخر عمر از این اقدام حمایت کرد و حتی در سال ۱۹۸۶ طی نمایشی آنرا با همان بمب افکن شبیه سازی کرد! مورد دیگر کشتار سازمان یافته یهودیان و کولی ها و دیگر گروه های نژادی “پست” از دید نازیها بعنوان “راه حل نهایی” برای ارضاء خوی نفرت و انزجار و پاکسازی نژادی قوم ژرمن در رایش سوم انجام شد. در حالی که دانشمندان آلمانی در جستجوی روشی سریع و کم هزینه برای این هدف بودند تا مدیران و عاملان این پروژه در اردوگاههای کار اجباری و کوره های آدم سوزی با بازده و کارایی بالا این راه حل نهایی را اجرا کنند، گروهی از ژنرال ها و افسران عالیرتبه ارتش رایش در پاسخ به ندای وجدان خود برای جلوگیری از خونریزیهای میلیونی هیتلر کودتایی را طراحی کردند که باید با سوء قصد بجان او آغاز می شد که البته نافرجام ماند. عامل این سوء قصد یک افسر اشرافزاده آلمانی بنام کلاوس فون اشتافنبرگ بود که در یک جلسه با حضور هیتلر اقدام به بمب گذاری کرد که هیتلر از آن جان سالم بدر برد. بلافاصله او و همدستانش همگی محاکمه صحرایی و اعدام شدند. از سوی دیگر آدلف آیشمن افسر یک بلند پایه، مسئول اداره ی یهودیان در ارتش آلمان بود که پس از کشتار و فرستادن میلیونها انسان به کوره های آدم سوزی در پایان جنگ موفق به فرار به آرژانتین شد. در سال ۱۹۶۰ توسط سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل موساد دستگیر و به اسرائیل ربوده و بجرم خیانت علیه یهودیان و بشریت محاکمه و در سال ۱۹۶۲ اعدام گردید. تحلیل زندگی، تفکر و اعمال آدلف آیشمن و نیز شرح دفاعیات او در دادگاه از نظر بررسی مسئله بشر می تواند بسیار آگاهی بخش و مفید باشد که در شماره آینده بشکل مستوفا (کامل) به آن خواهیم پرداخت.

  جدول کلمات متقاطع – شماره ۱۵۸

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان