سرمقاله فوریه ۲۰۲۴ – وکـالت به شاهـزاده رضا پهلوی (۱۲)؛ مصدق چوبی در چرخ دنده – برپایی دولت

نویسنده: شهرداد خبیر

شهرداد خبیر

در رابطه با واقعه مهم این زمان یعنی کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ شمسی توسط سید ضیاء طباطبایی و رضاخان میر پنج و واکنش مصدق بعنوان والی فارس، در این رابطه و بویژه تمرد او از انجام فرمانهای صادره از تهران به او، می خواهم به سال ۱۳۲۲ خورشیدی موقتاً جهش کنم. جهت اتخاذ موضعی بیطرفانه و حقیقت گو می خواهم از میان اسناد به نطق مصدق و پاسخ سید ضیاء به او به تاریخ ۱۶ و ۱۷ اسفند ۱۳۲۲، در طی دو جلسه در مجلس شورای ملی اشاره کنم. یادآور می شوم که پیشتر، در ششم اسفند آن سال مجلس رسماً افتتاح شد و طبق روال سالهای گذشته، باید اعتبارنامه وکلای انتخاب شده، مورد بررسی قرار می گرفت و ده روز بعد از افتتاحیه، اعتبارنامه “سیدضیاءالدین طباطبایی” به عنوان نماینده مردم یزد در دستور کار مجلس قرار گرفت. دکتر مصدق از این فرصت استفاده کرد و به عنوان مخالف اعتبارنامه او به بررسی جوانب کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ پرداخت و در مورد نقش سید ضیاء در آن افشاگری کرد. البته مصدق اهداف دیگری نیز داشت و آن تأثیرات این کودتا بر ایجاد یک دیکتاتوری بیست ساله ( بزعم او ) بود زیرا در چندین جا سخن از استبداد دورۀ رضاشاهی می کند و مستقیم و غیر مستقیم رضاشاه را مورد خطاب قرار می دهد که مسبب تعطیلی نظام مشروطه، ایجاد “سلطنت استبداد” و در نهایت اشغال ایران بدست متفقین شده است.

گرچه سید ضیاء نقش مهمی در کودتا داشت اما مصدق با توجه به کابینه صد روزه او، نقش سید ضیاء را تنها در سازماندهی کودتا ارزیابی می کند و رضاشاه را مسئول نهایی کودتا و استبداد بعد از آن (از دید خود) می پندارد.

  جدول کلمات متقاطع

این نطق و جواب به آنرا بعنوان مرجعی تاریخی در مورد زوایای آشکار و پنهان کودتا می توان تلقی کرد و جالب آنکه خود سید ضیاء نه تنها کودتا و ابزار آنرا تصریح می کند بلکه خود را نفر اول و عامل اصلی آن می شمارد! زیرا از آن بعنوان اقدامی بزرگ در راستای منافع ملی یاد می کند هر چند از نقش وزارت امور خارجه انگلستان بصورت متناقض سخن می گوید.

آنچه بسیار چشمگیر است جنبه آزاد مناظره گونه مجلس است که با افزایش پویایی متن، نهایتاً در کشف ابعاد و جزئیات یک نقطه عطف تاریخی ملت ایران وضوح بیشتری را ایجاد می کند. آنچه در بارۀ سخنان مصدق بظاهر ارزنده می آید، سعی او درحفظ اصول اخلاقی و دموکراتیک شخصی خود است ,خصلتی که صبغه اشرافی و تبختر و تکبر شخصیتی او را براحتی هویدا می سازد.

مصدق در جای جای نطق خود ضمن روشنگری در مورد کودتا، همواره بر اصول دموکراسی تأکید می کند گویی در پارلمان انگلیس و در مرکز لندن و در بطن حکومتی سخنرانی می کند که برای ۵۰۰ سال منادی انقلاب صنعتی دنیا و دموکراسی بورژوازی بوده است!! و سعی دارد در غیاب زیر ساخت های لازم عینی و ذهنی آن زمان ایران (و بلکه اکنون ایران!!) درس مردم سالاری بدهد. استقلال و آزادی را دورکن دموکراسی می داند که در شرایط آنروز جهان و ایران و تعادل قوای داخلی و خارجی ناممکن بوده وبنابراین  به شعار پراکنی بیشتر می ماند. از موضع درست امکان وقوع کودتا را بدون دخالت خارجی ناممکن می داند و آنرا محکوم می کند اما اشرافیت و ثروتمندی و مستوفیگری و والی گری خاندان خود را که در رابطه با قدرت خارجی یا همکاری با آن بدست آمده در ذهن خود یا مشروع می پندارد یا از یاد می برد هر چند که خود در این نطق اشاره ای به آن دارد.

  اختلال بیش فعالی - قسمت اول

جهت اختصار و تطبیق این نطق با فرمت مجله و زبان امروز فارسی، بناچار ذکر عین عبارات این نطق با ادبیات اصلی دکتر مصدق امکان پذیر نیست اما می کوشم این تغییرات ناگریز از هر گونه تفسیر یا انحراف از آنچه مصدق سعی در القای آن داشت بری باشد. اینک متن چکیده سخنان دکتر مصدق در مجلس شورای اسلامی بتاریخ ۱۶ اسفند سال ۱۳۲۲ شمسی:

رئیس مجلس (محمد تقی اسعد بختیاری):

اعتبارنامه آقای سید ضیاء مطرح است. آقای مصدق بفرمایید:

دکتر مصدق:

دفاع از وطن واجب عینی نیست، واجب کفایی است. اگر یک نفر حاضر شد دفاع از وطن بکند از گردن دیگران ساقط می شود. من می خواهم در راه وطن شربت شهادت بنوشم. من می خواهم در راه وطن بمیرم. من می خواهم در قبرستان شهدای آزادی دفن شوم. من تا آخر عمر برای دفاع از وطن حاضر می باشم. در روزنامه “رعد امروز” دیدم که اقدامات آقای سید ضیاءالدین طباطبایی را مدرک فرمان شاه قرار داده بودند یعنی چون شاه فرمانی به ایشان دادند ایشان هم (در زمان کودتا) اقداماتی نموده اند. خواستم عرض کنم کودتا در سوم اسفند شد و فرمان شاه در ۶ اسفند یعنی ۳ روز بعد به ولایات مخابره شد. پس فرمان شاه در نتیجه کودتا بوده که اگر نبوده چطور مدیر روزنامه رعد رئیس الوزراء می شد!؟

دیگر آدم با سابقه یا قبول عامه ای (در کشور) نبود که ایشان بیایند و رئیس الوزراء بشوند؟ در آن فرمان به ایشان مقام رئیس الوزرایی (نخست وزیری) اعطا شد. کدام سابقه حکم می کرد که نخست وزیر مردم را حبس کند و نیک و بد را با هم بسوزاند؟. آقا (سید ضیاء) یک روزنامه نویس بودند و فرمانده قوا نبودند. با چه وسیله قشونی را که تحت سرپرستی کلنل اسمایس انگلیسی بوده تحت اختیار خود در آوردند!؟ اگر طبق قرارداد ۱۹۱۹ بوده که آقا (سید ضیاء) می گویند خود آنرا لغو نموده اند. قرارداد را البته وثوق الدوله با “سر پرسی کاکس” انگلیسی بسته بود که نظر استعماری (به ایران) داشت. ولی بنده مأمور خوب هم از انگلیس دیده ام.

  سرمقاله اکتبر ۲۰۲۱: ابتذال شر - قسمت پنجم

در اینجا مصدق به شرح شورش تنگستانی ها در دورۀ والی گری خود در فارس می پردازد و می گوید به ماژور (سرهنگ) هود انگلیسی که قصد سرکوب آنرا بکمک پلیس جنوب (انگلیس) داشت پیشنهاد می کند که خودش این سرکوب را انجام بدهد که مورد موافقت وقدردانی ماژور هود قرار می گیرد. سپس در مورد قرارداد ۱۹۱۹ می گوید:

قرارداد وثوق الدوله با انگلیس (از بخت بد آنها) در زمانی بسته شد که “جامعه ملل” درست شده بود. نظر “جامعه ملل” این بود که دول آزاد و مستقل باشند و در چارچوب حاکمیت خود اراده انجام هرگونه امور را بدون دخالت خارجی داشته باشند اما قرارداد ۱۹۱۹ ایران را تحت الحمایه انگلیس می کرد. چرا قرارداد ملغی شد؟ یکی اینکه قرارداد را کاکس با نظر دولت انگلیس نبسته بود(جل الخالق !!) و بعداً دولت انگلیس متوجه شد که این کار خوبی نیست و دیگر نارضایتی ملت ایران و پس از آن بیانیه ای که دولت آمریکا داد که باید ما همیشه مرهون آن باشیم و من باید یک مرتبه دیگر آنرا برای سپاسگزاری در این مجلس بخوانم.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان