Cosmology | کیهانشناسی (۱۹)

نویسنده و گردآورنده : شهرام خبیر

فضا- زمان- حرکت

صفات مختلف زماناشیایی که در زمانند

کوچکترین عدد، به معنی حقیقی کلمۀ عدد، دو است. در مورد عدد به معنی انضمامی، «حداقل» به یک معنی وجود دارد و به یک معنی وجود ندارد. مثلاً در مورد «خط»، کوچکترین عدد از حیث کثرت و تعداد، دو (یا یک) است ولی از حیث اندازه و طول حداقلی وجود ندارد، زیرا هر خطی به طور نامتناهی قسمت پذیر است.

بنابراین، زمان نیز چنین است. بدین معنی که کوچکترین عدد از حیث کثرت و تعداد، یک جزء زمان یا دو جزء زمان است ولی از حیث طول، کوچکترین مدت زمان وجود ندارد.

این نیز روشن است که زمان را نمی توان با صفات سریع و آهسته توصیف کرد ولی با صفات بسیار و اندک و دراز و کوتاه می توان توصیف کرد. زیرا زمان به عنوان شیئی متصل یا دراز است یا کوتاه، و به عنوان عدد یا بسیار است یا کم، ولی سریع و آهسته نیست همان گونه که عددی که ما با آن اشیاء را می شماریم سریع و آهسته نیست.

به علاوه، زمان واحد دران واحددر همه جاست ولی زمان پیشتر و زمان سپستر زمان واحد نیست زیرا تغییر کنونی یکی است ولی تغییری که در گذشته روی داده است و تغییری که در آینده روی خواهد داد غیر از یکدیگرند.

زمان، عدد به آن معنی نیست که ما با آن می شماریم بلکه عدد به معنی عدد معدود است و این عدد همیشه بر حسب تقدّم و تأخّر فرق می کند، زیرا «آن» ها غیر از یکدیگرند. عدد صرف، خواه عدد صد اسب باشد و خواه صد انسان، همان یک عدد است ولی اشیاء معدود، مثلاً اسب و انسان،  غیر از یکدیگرند.

به علاوه، همچنان که ممکن است یک حرکت بارها و بارها یک و همان باشد زمان نیز همین گونه است. مثلاً یک سال یا یک بهار یا یک پاییز.

  زبانشناسی: سفر حجمی در خط زمان: سیر از "زبان" به "اوزوان" - بخش چهارم

ما نه تنها حرکت را با زمان می سنجیم بلکه زمان را نیز با حرکت می سنجیم زیرا آنها یکدیگر را محدود و معین می کنند. زمان حرکت را می سنجد و معین می کند زیرا زمان عدد حرکت است و حرکت نیز زمان را محدود و معین می کند. 

ما زمان را با حرکت می سنجیم و با صفات بسیار و اندک توصیف می کنیم، همان گونه که عدد را از طریق اشیایی که شمرده می شوند، می شناسیم.  مثلاً عدد اسب ها را از طریق یک اسب به عنوان واحد، می شناسیم. زیرا با به کار بردن عدد می دانیم که چند اسب وجود دارد و در عین حال با به کار بردن یک اسب به عنوان واحد، به عدد خود اسب ها پی می بریم. همین امر در مورد زمان وحرکت نیز صادق است زیرا ما از طرق قابل سنجش بودن حرکت رامی شناسیم، و قابل سنجش بودن حرکت را از طریق زمان؛ و این امری طبیعی است، زیرا حرکت یا مسافتی که باید طی شود منطبق است و زمان با حرکت: زیرا هر دو آنها کمیّت و متصل و قسمت پذیرند. 

حرکت دارای فلان صفات است برای اینکه مسافتی که باید پیموده شود دارای فلان طبیعت است، و زمان دارای آن صفات است برای اینکه حرکت چنان است.

ما مسافتی را که پیموده می شود با حرکت می سنجیم و حرکت را با مسافت؛ زیرا وقتی که سفر دراز است می گوییم راه دراز است و وقتی که راه دراز است می گوییم سفر دراز است. زمان نیز دراز است وقتی که حرکت دراز است و حرکت دراز است وقتی که زمان دراز است.

زمان مقیاس حرکت دادن و متحرک شدن است، و حرکت را از این طریق می سنجد که حرکت معینی را محدود می کند و با این حرکت محدود، کل حرکت را اندازه می گیرد (همچنان که یک ذرع، کل طول را به وسیله طول معینی که محدود شده است می سنجد). به همین ترتیب برای حرکت « در زمان بودن» فقط بدین معنی است که حرکت و وجود حرکت با زمان سنجیده می شود (زیرا زمان، حرکت و وجود حرکت را می سنجد، و در زمان بودن برای حرکت، یعنی اینکه وجودش سنجیده می شود).

  آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان - قسمت 5

پس روشن است که در مورد اشیاء دیگر نیز «در زمان بودن» به همین معنی است یعنی اینکه وجود آنها با زمان سنجیده می شود. زیرا «در زمان بودن» به یکی از دو معنی دلالت دارد: یا به معنی موجود بودن در هنگامی که زمان موجود است، و یا به همان معنی که دربارۀ بعضی اشیاء می گوییم که آنها «در عددند». شق دوم یا این معنی را می رساند که آن اشیاء جز ء عدد یا حالت عدد، و به طور کلی متعلق به عددند، و یا این معنی را که اشیا دارای عددند. چون زمان عدد است، «آن» و «پیش» و امثال اینها به همان معنی در زمانند که «واحد» و «فرد» و «زوج» در عددند، یعنی همانگونه که واحد و فرد و زوج متعلقات عددند «آن» و پیش و متعلق زمانند. ولی بودن اشیا در زمان به همان معنی است که می گوییم اشیا در عددند، و اگر چنین است پس زمان همان گونه بر آنها محیط است که عدد بر اشیاء قابل شمارش و مکان بر اشیاء موجود در مکان محیط است.

این نکته نیز روشن است که «در زمان بودن» به معنی «موجود بودن در هنگامی که زمان موجود است» نیست، همان گونه که در حرکت بودن یا در مکان بودن به معنی «موجود بودن در هنگامی که حرکت یا مکان موجود است» نیست. چه اگر در شیئی بودن بدین معنی باشد، همۀ اشیا در شیئی خواهند بود و آسمانها نیز در دانۀ ارزن خواهند بود زیرا هنگامی که دانۀ ارزن موجود است آسمانها نیز موجودند. این نسبت، نسبتی عرضی و اتفاقی است در حالی که آن یکی، نسبتی ضروری است بدین معنی که شیئی که در زمان است زمانی خاص خود دارد، و شیئی که در حرکت است حرکتی خاص خود دارد.

  سرمقاله جولای ۲۰۲۳ – وکـالت به شاهـزاده رضا پهلوی (5)

چون چیزی که در زمان است به همان معنی در زمان است که شیء شمردنی به آن معنی در عدد است، پس می توان زمانی یافت از حیث کمّی بزرگتر از هر چیزی که در زمان است. بنابراین ضروری است که زمان محیط بر همۀ اشیایی باشد که در زمانند، همان گونه که در همۀ موارد دیگر نیز وقتی که اشیایی در چیزی هستند، این چیز بر آنها محیط است. مثلاً اشیایی که در مکانند، مکان محیط بر آنهاست.

به علاوه، همۀ این گونه اشیا از زمان انفعال می پذیرند همچنان که ما عادتاً می گوییم زمان اشیا را فرسوده می کند و هر شیء با گذشت زمان کهنه می شود و ما با گذشت زمان وقایع را فراموش می کنیم، در حالی که هرگز نمی گوییم که کسی به سبب سپری شدن زمان دانا یا جوان یا زیبا می شود، و از این رو چنین نمی گوییم که زمان بر حسب طبیعتش علت فساد است زیرا زمان، عدد تغییر است و تغییر سبب فساد اشیا است.

بنابراین اشیاء سرمدی در زمان نیستند و زمان نه بر آنها محیط است و نه آنها را می سنجد، و نشانۀ این واقعیت این است که هیچ یک از آنها از زمان منفعل نمی شود و از اینجا پیداست که آنها در زمان نیستند.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان