ای وطن ای مادر تاریخ ساز ای مرا بر خاک تو روی نیاز
ای کویر تو بهشت جان من عشق جاویدان من، ایران من
نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی
فصل هفتم سلسله مقالات ايران باستان (جشن های باستانی)
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده مهربان
خداوند مهسا، حدیث و کیان
خداوند یک ملت همزبان
که این خانه مادری، میهن است
که ایران زمین، کاوه اش یک زن است
ادامه مقامات موسیقی:
تأثیر نغمات: در کتاب های قدیم موسیقی راجع به تأثیر نغمات و مقامات موسیقی سخن به میان آمده، چنان که برای هر مقامی در مزاج آدمی اثر خاصی قائل شده اند. در کتاب قابوسنامه تأليف عنصر المعالی کیکاوس بن اسکندر که در سال ۴۷۵ قمری تألیف شده، چنین آمده است:
”در مجلسی که بنشینی نگاه کن اگر مستمع سرخ روی باشد بیشتر بر دورود یا مثنا بزن و اگر زرد روی و صفراوی بود بیشتر بر زیر بزن و اگر سیاه گونه و نحیف و سودایی بود بیشتر بر سه تار [یا مثلث] بزن و اگر سپیدپوست و فربه بود بیشتر بر بم بزن “ زیرا که حکمای روم و اهل علم موسیقی این صناعت را بر چهار طبع مردم ساخته اند. همچنین بعضی را عقیده بر این بوده که هر مقامی مخصوص ساعت معینی است چنان که گفته اند مقام حسینی در آخر روز، رهاوی هنگام صبح، راست موقع طلوع آفتاب، بوسلیک در بعد از ظهر، عشاق در وقت غروب، نوا پیش از شام، و حجاز در نیمه شب مطلوب است. البته در این قسمت نیز عقاید مختلف است. برخی گفته اند که نغمات موسیقی در معالجه ی امراض هم فایده دارد چنان که در ترجمه فارسی کتاب مجمل الحکمه که خلاصه ای است از رسايل اخوان الصفا و یک نسخه ی خطی آن متعلق به عباس اقبال آشتیانی است چنین آمده:
” نزد حکما و فیلسوفان موسیقی فایده ای عظیم است چنان که در محراب ها استجابت دعا را؛ چنان که حضرت داوود در محراب بربت زدی و غنای خویش بر آن راست کردی؛ و چنان که در بیمارستان ها به سحرگاهان بزدندی تا بیماران را در خواب کردندی و از دردها برآسودندی؛ و چنان که در صومعه ها بنهادندی و چون عامه به زیارت شدندی معتکفان آن را بزدندی تا عامه به راه توبه درآمدندی و اگر امروز در بعضی شرایع این ها منهی اسـت به سبب آن بوده است که ایشان استعمال آن در محظورات و لذت دنیا می کنند نه آنچه در مقصود حکما بوده است. “
مترجم مجمل الحکمه در جای دیگر از همان رساله می گوید:
”آوازی که معتدل بود میان حاد و غلیظ، همه ی مزاج ها را بر جایگاه خویش نگاه دارد و آوازی که از اعتدال بیرون بود همه ی خلط ها را بجنباند و چون از حد بگذرد همچون صاعقه و مانند آن باشد که مرگ مفاجات آرد و آوازهای معتدل موزون متساوی مزاج را معتدل کند و طبع را بجنباند و باشد که وجد آرد و هر بیماری ای که تن را هست و نفس را هست در موسیقی نوعی در مقابل وی هست که آن را به صحت باز آرد. “ و در تأیید همین مطلب می گوید:
”چون دیدند که آواز و آنچه بر آواز نهادند اثری تمام دارد در نفس، و نفس بر تن غلبه دارد این علم و عمل نهادند تا نفس از آن اثر پذیرد و به تن دهد و تن را از حال خویش بگرداند چنان که اگر کسی در این علم حاذق بود که علوم طبیعی نیک بداند به نوعی از موسیقی هر بیماری ای که خواهد از تن ببرد. “ در نسخه ی چاپ سنگی نفائس الفنون فی عرائس العيون در حالات پرده ها و تأثیر آنها آمده است:
“عشاق و بوسلیک و نوا تولید شهامت و شجاعت می کنند. عراق و اصفهان و نوروز و راست موجب بسطى معتدل و بدین جهت سبب لذتی لطیف می گردند. بعضی دیگر از نغمات موجب بسطى ضعیف و تهییج نفس اند چنان که از استعمال آنها حالتی شبیه به جنون و فتور و قبض حادث گردد مانند بزرگ و رهاوی و زیرافکند و زنگوله و حسینی. اما باید که شعری اختیار کنند که معانی آن مناسب تأثیر آن پرده باشد تا سبب کمال تأثیر گردد.”
در پایان این قسمت ذکر این نکته حایز اهمیت است که هدف از گنجاندن بخش موسیقی در ایران باستان در این سلسله مقالات ، تأکید بر حضور و وجود موسیقی در تاریخ قبل از صفویه می باشد زیرا اخیرا برخی از نویسندگان مقالات مرتبط با موسیقی به نقش سلسله صفویه در ترویج موسیقی ایران پرداختند درحالیکه موسیقی در ایران باستان از ادوار بسیار پیشتر از صفویه وجود داشته است. یافته های تاریخی کشف شده در شهر سوخته سیستان و همچنین اسناد بدست آمده از شهر سوخته ناپل ایتالیا، حاکی از وجود موسیقی در ایران باستان و قوم آریایی بوده است.
تاریخ در ایران باستان:
مشرق قديم و حدود آن در مکان و زمان: تاریخ ایران قدیم قسمتی از تاریخ مشرق قدیم است و این تاریخ، چنان که گفته اند، گذشته های بشر یا توصیف تمدن هایی است که به تمدن یونانی پیوسته، این تمدن هم به تمدن های دیگر اتصال یافته و بدین نحو مانند سلسله دودمان با خانواده ای بعد عهد عتيق تا زمان ما ممتد است.
تاریخ مشرق قدیم از حیث زمان اگر بیش از نصف تاریخ بشر نباشد کمتر نیست، با وجود این در زمانی که به ما نزدیک است منابع این قسمت مهم تاریخ به مندرجات تورات و چند کتابی دیگر، که از مورخین و نویسندگان عهد قدیم باقی مانده، محدود می شود. بنابراین مواردی که برای مستندات تاریخی لازم است بسیار کم و اطلاعات خیلی محدود بوده و خود علم تاریخ هم برای تحقیقات اسلوب علمی نداشته است.
پس جای تعجب نیست که علمای این علم راجع به تاریخ مشرق قدیم، به جای آنکه از جزییات پی به کلیات برند، کلیاتی در نظر گرفته با قیاس، جزییات را از آن استنتاج می کردند و به قدری که این اسلوب به تاریخ مزبور ضرر زد، به هیچ یک از قسمت های دیگر به آن اندازه زیان نرسانید.
در عصر ما اوضاع تغییر کرد و قرن سیزدهم هجری، یا نوزدهم میلادی، گوشه هایی از پرده ضخیم قرون عدیده، که گذشته های مشرق قدیم را در پس خود پنهان می داشت، بلند کرد؛ سنگ هایی که سطح آن از خطوط قديم پوشیده، دفتر خانه های دولتی از دول بزرگ عهد عتیق، کتابخانه و آثار پادشاهان با عظمت، هزاران لوحه، عددهای بی شمار از حجاری ها، آثار و اشیاء از زیر زمین بیرون آمده و خاموشی را به یک سو نهاده به ذکر حوادث و وقایع قرنها پرداختند.
معلوم است که با این حال منابعی جدید برای دانستن تاریخ مشرق قدیم به دست آمده و اطلاعات حاصله مبنای تاریخ مشرق قدیم را، که از نظر فلسفی با قیاس ساخته شده بود، از بیخ و بن برافکند. تقریبا هر سال کشفیاتی جدید كه در یکی از امکنه مهم تاریخی روی داده، روشنایی به یکی از گوشه های تاریک این قسمت از تاریخ بشر می اندازد.
تحقیقات در آثار عتیقه صفحاتی که تمدن یونانی داشته، به خصوص در جزیره کرت، از چندی به این طرف ترقی شایانی کرده و معلوم داشته که چندین قرن قبل از جنگ ترووا، این جزیره که یک نوع تمدن عالی پرورده، با تمدن مشرق قدیم ارتباطی بسیار نزدیک داشته و ارتباط مزبور مدت های مدید برقرار بوده است . نیز به ثبوت رسیده که قدیم ترین مردم ایتالیایی، یعنی اتروشک ها، که در قرون بعد آن قدر تمدن شان در تمدن رومی دخالت داشت، اصالتا مشرق زمینی بوده اند. از این جهت و جهات دیگر، تاریخ مشرق قديم می رود که مبدل شود به تاریخ «عهد قديم ممالک متمدنه دریای مغرب». در اینجا مسئله ای طرح می شود: آیا باید این قسمت از تاریخ را به اسمی نامید که ذکر شد، یا افق نظر را وسیع تر کرده این قسمت را به سایر ممالک مشرق مانند چین و غیره شامل کرد. زیرا که بین این تمدن و تمدن چینی و آمریکای قدیم، چنان که گویند، شباهت های حیرت آور وجود دارد.
عجالتا علم تاریخ نتوانسته این مسئله را حل کند و بنابراین علما و محققین دایره را تنگ تر گرفته و تاریخ مشرق قدیم یا عهد قدیم ممالک متمدنه دریای مغرب را شامل مصری ها، سومری ها، اکدی ها، سامی های کلده و آسور می کنند و پس از آن از گذشته های مللی حرف می زنند که هر چند تمدن عالی پرورده اند، ولی تمدن آنها کم یا بیش در تحت نفوذ مصری ها یا بابلی ها و یا هر دو پرورش یافته است. تمدن بحر الجزایر یا یونانی و تمدن «اتروشکی » یا رومی در این قسمت از تاریخ داخل نیست. تمدن یونانی و رومی، هر چند پایه اش بر تمدن مشرق قدیم است ولی بعدها خصایصی دیگر یافت و در تاریخ تمدن ها معروف به «تمدن یونانی و رومی» گردید. ادامه دارد…
و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.
بگویید آهسته در گوش باد
چو ایران نباشد تن من، مباد