سفر حجمی در خط زمان – بخش هفتم

نویسنده: شهرام خبیر

سفر حجمی در خط زمان: سیر از “زبان” به “اوزوان”

تعبیر وارانۀ یک رویا!

بخش هفتم

۱۰۶- او را هر روز چهار دینار فرمود دادن.

۱۰۶- u-š har rōz čahār dēnār framūd dād<-an>.

۱۰۷- پس از آن، (به) ماه هایی چند، ريدك بر در شاهنشاه آمد و دربان سالار را به پیش شاهنشاه فرستاد.

۱۰۷- pas az ān, māhigān ēw-čand, rēdag ō dar šāhān-šāh mad ud darbān sālār rāy ō pēš šāhān-šāh frēstid.

۱۰۸- او به نامه چنان نوشته بود که انوشه باشید(ای) برترین مردان. از (آن) گنج شاهنشاه بخشیده، به سرشاری خوراك، چابک (و) بی آهو هستم.

۱۰۸- u-š pad nibištag ōwōn nibišt ēstād kū anōšag bawēd mardān pahlom, az ganĵ ī dad šāhān-šāh pad padēxīh ī xwarīŝn, čābuk, abē-āhōg hēm.

۱۰۹-  و اگر شما را پسند افتد در کار ما بسزا نگرش فرمائید کردن، و هنگامی که اندر آن (کار) شاهنشاه قضاوتی تمام کرد،

۱۰۹- ud ka-tān sahēd andar kār ī amā sazāgīhā nigeriŝn farmāyēd kardan, ud ka andar ān handāziŝn šāhān-šāh hamāg kard,

۱۱۰- سالار آسورستان فراز شد، به شاهنشاه گفت که انوشه باشد (ای) برترین مردان آگاه فرمائید بودن که دو شیر آمد که رمگان اسب را از جای خویش سپوخته دارد.

۱۱۰- asūrestān sālār frāz ŝud ō šāhān-šāh guft kū anōšag bawēd mardān pahlom, āgāh framāyēd būdan kū dō šagr āmad kē asp ramagān az gyāg ī xwēŝ spōxtag dārēd.

۱۱۱- اگر شما را پسر افتد، آن شیران را از رمگان اسب باز فرمائيد داشتن.

۱۱۱- agar ašmā abar sahēd ān šagrān az asp ramagān abāz framāyēd dāštan.

۱۱۲- شاهنشاه در زمان ریدک را به پیش خواست (و) گفت که هنر(و) شایستگی تو باید تا آن شيران را زنده به ما آورد.

۱۱۲- šāhān-šāh andar zamān rēdag ō pēš xwāst, u-š guft kū hunar šāyendagih ī tō abāyēd ka ān šagrin rāy zindag ō amā āwarēd.

۱۱۳. و ريدك به همان زمان رفت،

۱۱۳- ud  rēdag pad ham zamān šud.

۱۱۴-  در راه زنی دید که بس نیکو (بود).

  زبان شناسی – بخش پانزدهم؛ نظریه افلاطون در باب زبان - رساله کراتیلوس

۱۱۴- andar rāh zan-ē did ī was nēkōg.

۱۱۵- ریدک به آن زن گفت که اگر ترا پسند افتد من را بهل تا با تو کام گزارم.

۱۱۵-  rēdag bē ān zan guft kū agar-at sahēd man rāy hilē tā abāg tō kāmag wizarom.

۱۱۶- زن به ريدك گفت که اگر آن گناهان که تا امروز من کرده ام تو بپذیری و آن ثواب ها که تو تا امروز کرده ای به من بسپاری، ترا بهلم تا با من کام گزاری.

۱۱۶- zan ō rēdag guft kū agar ān wināhihā ī tā im-rōz man kard hēm tō bē padirē ud ān kirbagihā ī tō tā im-rōz kard hē bē man abespārē, tō rāy bē hilēm tā abāg man kāmag wizārē.

۱۱۷- وريدك نیز در زمان (از) پیش آن (زن) بازگشت و رفت و آن شهوت نگزارد.

۱۱۷- . ud rēdag andar-iz zamān pēš ān abāz gašt ud raft ud ān waran bē nē wizārd.

۱۱۸- به گذار شبران رفت و به گذار شيران بنشست و هر دو شیر را به کمند بگرفت و زنده به پیش شاهنشاه آورد.

۱۱۸- ō widār i šagrān šud ud pad widār šagrān bē nišast ud har dō šagr rāy pad kamand bē grift ud zindag ō pēš šāhān-šāh āwurd.

۱۱۹- شاهنشاه در شگفت آمد (و) به ریدک گفت که بشو، شیران را بیوژن و ریدک رفت و شیران را بیوژد.

۱۱۹- šāhān-šāh abd sahist, ō rēdag guft kū šaw, šagrān rāy bē ōzan ud rēdag šud ud šagrān rāy be ōzad.

۱۲۰- و سپس ريدك را به کشور، بزرگ مرزبان فرمود کردن.

۱۲۰- ud pas rēdag pud šahr, wuzurg marzbān framūd kardan.

۱۲۱- پس از آن آگاهی به شاهنشاه رسید (که) هنگامی که ريدك به گرفتن شیر (ان) شد، و در راه زنی دید به (سوی) آن زن شد و زن را چه گفت و آن زن به ريدك چه پاسخ داد و ريدك از آن جا فراز رفت و آن شهوت به نگزارد.

۱۲۱- pas az ān āgāhih ô šāhān-šāh rasid ka rēdag ō griftan šagr šud, andar rāh zan-ē dīd, bē ān zan šud ud zan ray čē guft ud ān zan ō rēdag čē passox dād ud rēdag az ānōh frāz raft ud ān waran bē nē wizārd.

  شعر در عالم خاکی - سعید عرفان

۱۲۲- وشاهنشاه چون آن سخن شنود گفت که آن ريدك بسیار بخرد بود که آن گناهان به نه پذیرفت و آن شهوت به نگزارد و رها کرد.

۱۲۲- ud šāhān-šāh ka-š ān saxwan ašnūd guft kū ān rēdag was pad-xrad būd ka ān wināhihā bē nē padirift ud ān waran bē nē wizārd, be hišt.

۱۲۳- هان! کیست او که تا بود همه این کارها را (که) گفت انجام داد.

۱۲۳- hān! kē ōy tā-š būd ka hamāg ēn kārīhā guft, kard.

۱۲۴- ريدك را گاه و پایه، بزرگ شد و از آن پس (وی را) به نزدیک خویش داشت. 

۱۲۴- rēdag gāh ud pāyag wuzurg būd ud az ān frāz pad nazdik i xwēš dāšt.

۱۲۵- انوشه روان باد خسرو شاهنشاه پورقباد ، و آن ریدک خوش آرزو، ایدون باد، فرجام یافت به درود ، شادی، رامش.

۱۲۵- anōšag ruwān bawād husrō ī šāhān-šāh ī kawādān ud ān rēdag i xwaš-ārzūg. ēdōn bawād.

frazaft pad drōd, šādih, rāmišn

***

زبانشناسی بمفهوم دقیق کلمه یک هاوُشتین (دسیپلین) آکادمیک است علمی و بسیار گسترده و بسامان، نه بدینسان که من آنرا عرضه می دارم.

خستوانیفت (اعتراف): اعتراف می کنم نیاکانم در کعبه زردشت (نقش رستم) پریستار (نگهبان) آدور سپنتا (آتش مقدس) بوده اند و از زمان خاموشی این آتش بدست اسکندر گجسته و هزار سال بعد در آتشکده آذرگشسب درشیز (آذربایجان) توسط هراکلیوس رومی، پدرانم در جستجوی اخگری از آتش جاودان نسل به نسل از این شهرَب به آن شهر و از این دهیُو به آن ده، زمان و مکان را به آوارگی و کوچندگی رهسپرده اند. امّا خونم را نه به ژن مقدونیان آلودند و نه به ژن رومیان یا اومویان زیرا در تبار شناسی ژنی خانوادگی که برادرم آزمود ۴۰٪ از فارس می آمد، ۴۰٪ از باختران و ۲۰٪ از کوسته (منطقه-خطه) آذربایجان پیرامون ور چیچست (دریاچه ارومیه). بیشک آن کوچندگی مکانی و آن بیتابی و آشوب درونی در پی آرامشِ یافتن آن اخگر گم گشته، بناچار دربدری فرهنگی  و نیز پریشانگویی ذهنی و زبانی را در پی داشته است که تنها در زیر کتیبه شاهپور و کتیبه کَرتیر موبدان موبد آرام می گیرد‌.

  آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان - قسمت 8

ز اندازه بیرون تشنه ام، ساقی بیار آن آب را 

اول مرا سیراب کن و آنگه بده اصحاب را 

من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن

گر وی به تیرم می زند استاده ام نشاب را

وقتی در آبی تامیان دست و پایی می زدم 

اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را 

“سعدی! چو جورش می بری نزدیک او دیگر مرو”

ای بی بصر! من می روم؟ او می کشد قلاب را

کوشیدم تا در “خسرو و ریدک” تشابه بین زبان فارسی دری و زبان فارسی میانه غربی (پهلوی ساسانی) را نشان می دهم. خواننده کنجکاو همزمان دگرگونی آنرا نیز از حیث واژگانی و بویژه نحو، با مقایسه متن، بخط عربی و آوانوشت لاتین در خواهد یافت.

زبان فارسی دری این زبان شگرف و یتیم و بلاتکلیف ولی همچنان عزیز، بدرستی خاستگاهش معلوم نیست و اینکه چگونه ظرف و مَحمِلی شد برای انتقال ژرفترین و انسانی ترین اندیشه های بشری چون تاریخ تاریکش موضوع پژوهش ما خواهد بود. دستور و نحو آسان، سادگی اصوات واژه ها و آوای گوش نواز تکلم به آن، آنرا تبدیل به اسفنجی کرده تا فقر واژگان خود را با جذب خوش آهنگ ترین لغات گویش های هم خانواده ایرانی و نیز زبانهای بیگانه بویژه عربی به صورتی کم نظیر رفع کند و چون زبان انگلیسی نقش زبان مشترک و میانجی را بین اقوام و ملل گوناگون حداقل در مقطعی طولانی در گذشته ایفا کند. در این زمینه بیشتر خواهم گفت و از شماره بعد قول می دهم که علمی تر و منظم تر به مقوله زبان بپردازم.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان