سرمقاله جون ۲۰۲۲ – ابتذال شر – جنگ اوکراین ۲

نویسنده: شهرداد خبیر

شهرداد خبیر

فغان ز مرغ جنگ و مرغوای او

که تا ابد بریده باد نای او

زمن بریده یار آشنای من

کز او بریده باد آشنای او

شراب او زخون مرد رنجبر

و از استخوان کارگر غذای او

به گوش ها خروش تندر اوفتد

زبانگ توپ و غرش و هرای او

جهان شود چو آسیا و دم به دم

به خون تازه گردد آسیای او

رونده تانک همچو کوه آتشین

هزار گوش کر کند صدای او

چو پر بگسترد عقاب آهنین

شکار اوست شهر و روستای او

کجاست روزگار صلح و ایمنی

شکفته مرز و باغ دلگشای او

زهی کبوتر سپید آشتی

که دل برد سرود جانفزای او

ملک الشعرای بهار

در باب رنجی که از آن “من” نیست و به “دیگران” تعلق دارد سخن گفتن بی نتیجه و واهی است، چرا که هر گفتمانی در این باره بسرعت به کلیشه ختم می شود و گنده گویی سرانجام محتوم آنست. عکاسی هم از این جهت که در معرض سوء استفاده و انحراف بی وقفه قرار دارد در جایگاه متزلزلی به سر می برد و همواره در چنگال منافع قدرت و رسانه سالارها مثل آقای”مرداک” دست و پا می زند. رسانه هایی که به جای پاکسازی باورها و دیدگاه های کور مدام به این تفکر پر و بال می دهند که “جنگ را هرگز پایانی نیست” تا به کرختی احساسات و خونسردی مردم دامن زند. وقتی به مقوله جنگ می پردازی سرانجام به جنگ سالاران می رسی؛ گونه ای از جانوران مذکر که ظاهراً ترشح هورمون تستوسترون وحشیگری در بیضه های درشت شان را با افتخار جایگزین تفکرات انسانگرایانه در مغز کوچکشان کرده اند. تظاهر به قدرت و اعمال خشونت مهم ترین روش ارضاء عقده کم بینی است که آقای پوتین در کشوری مثل روسیه که میانگین قد در آن حداقل cm 15 از قامت او بلندتر است به آن دچار است تا از او یک کوتولۀ سیاسی با افق دید تاریخی محدود بسازد که افزون بر کودکان اکراینی، ملت روس نیز در نهایت باید تاوان آنرا با بحران داخلی و بین المللی و نیز تجزیه مجدد احتمالی کشورشان بپردازند.

  Cosmology | کیهانشناسی (24)

جنگ مقدس

اکنون باید تمام توان خود را جهت جنگی مقدس بسیج کرد. نبرد همه جانبه بر ضد خود “جنگ افزوزی” و “جنگ افروزان” که تنها به پشتوانه تقدس زندگی و نفی مرگ و نیستی امکان پذیر است. که بیشک زنها بعنوان حافظان نسل بشر در زهدان شان با احساسات لطیف و لجاجت زنانه خویش که ذاتی و پیش نیاز این وظیفه طبیعی است پرچمدار آن بوده و خواهند بود که امروزه نیز در دلِ احزاب جنبش سبز شاهد آنیم. سوزان سونتاگ نویسنده، خبرنگار و اندیشمند آمریکایی را از این جهت می توان نامبرد که همیشه در معرکه جنگ، خطر کرده و به پیکاری بی امان با این “حماقت مردانه” برخاسته است. او معتقد است که حقیقت آن نیست که در ذهن مان می گذرد بلکه آنی است که برزبان می آوریم. او از دلسوزی بیزار است و “ترحم” را حسی سست و نابجا می داند که تنها زمانی مفید است که تبدیل به حرکت شود. آنچه را که آگاهانه با هدف مذمت جنگ، ابراز می کنیم از عمل تا حرف، بیشک باید احساسات را جریحه دار کند و این در نهایت پیغامی است که منتقل شده و باید کاری برایش انجام داد. اگر فکر می کنیم که در این مفهموم کاری از دست “ما” و “آنها” ساخته است این ما و آنها چه کسانی هستند؟ مای “امن” و آن های “دردکش”؟ امنیت با خودش رضایت و بی تفاوتی و سکون می آورد و بنابراین عدم کنش، احساسات را نیز منفعل می کند. تنها آنانی که در جنگ بوده اند می دانند که شاهد انفجار و فروپاشی پیکرها و سوختن آرزوهای بی بازگشت بودن به چه معناست و چگونه ویرانی یکدست طی چند ثانیه لعنتی همه چیز را با عدالتی بی نظیر! از خرد و کلان و غنی و فقیر زیر و رو می کند. بی گمان حرفه خبرنگار جنگی با اختراع تکنیک عکاسی بوجود آمد و از جنگ کریمه بین روسیه و عثمانی در سال ۱۸۵۳ تا پیشرفت صنعت انتقال پیام و تصویر تا امروز همواره تأکید روز افزون بر ژرفایش و اثر بخشی واژه “نگار” (از مصدر نگاشتن و هم ریشه با واژه نقش) در کلمه خبرنگار بوده است. یعنی ایجاد نقش از نوشتن و عکسبرداری و ضبط صدا و تصویرتا ایفای نقش در معنای تئاتری آن یعنی تهیه گزارش شفاهی و مصاحبه و … تا مهمتر از همه فراگیری هنر تحریف واقعیت در راستای شستشوی مغزی مخاطب و اثرگذاری بر جامعه (با نیت خیر یا شر)! 

  کتاب نادرشاه افشار (34)

عکس، توقف و فریختن (freeze) زمان است در لحظه ای از سیر “وقوع” یک “واقعه” به انتخاب یک فرد با نگرشی از زاویه ای خاص به جهان، منعکس در زاویه دوربین هنگام تصویر برداری از “واقعه”. عکس، انجماد سیال زمان است برای ابد! تضاد دیالکتیکی بین گسست و تداوم. همچون صلابت و شدت مرگ در ایست لحظه ای قلب و جاودانگی آن بصورت “نگاشته” یا ثبت شده در عکس. 

براستی هیچ گزاره ای حقیقت مطلق نیست مگر حکم به مرگ همۀ آنانی که در اولین فیلم مستند تاریخ یعنی”خروج کارگران زن از کارخانه” برادران لومیر در سال ۱۸۹۵ دیده می شوند. در زمان اکنون – پیرترین فرد جهان که در سن ۱۱۹ سالگی ماه گذشته مرد از قضا یک زن بود! بجز این پیام ساده، هر فیلم یا عکس مستندی می تواند در معرض تفسیر، تحریف، سوءاستفاده، سانسور و تبلیغ و خدمت به اهداف مرتکب یا قربانی جنایت قرار گیرد. ویرجیناولف نویسنده نامدار و اشرافی انگلیس در پاسخ به وکیلی فرهیخته که ظاهراً متأثر از جنایات جنگ داخلی اسپانیا در سال ۱۹۳۷، از او درخواست کرده بود که “کاری کنیم! “به” دشواری” برقراری ارتباط هم با موضوع و هم با بیننده عکسی وحشتناک در این زمینه اشاره می کند:

مجموعه منتشر شدۀ امروز (که هر روز از طرف حکومت سرخوردۀ جمهوری وقت اسپانیا پخش می شد) حاوی عکسی از جسد مرد یا زنی است چنان مثله شده که می تواند لاشه یک خوک سلاخی شده نیز باشد، اما واقعیت قضیه اینست که آنها اجساد کودکان هستند و آن مکان بخشی از خانه ایست که بمب گوشه ای از آنرا منفجر کرده و هنوز قفس پرنده ای از سقفش آویزان است به یادگار از آنچه روزی اتاق نشیمن بود. برای ادامه بحث فرض کنیم که سریعترین و در عین حال سطحی ترین راه برای بیان اغتشاش حسی و درونی حاصل از تماشای این عکس اینست که فکر کنیم ویرانی انسانها و خانه ها به اندازه ای بی نقص ثبت شده که دیگر جایی برای شک یا انکار نمی گذارد. ولف پس از این فوراً سراغ این نتیجه گیری اش می رود که آقای وکیل ما هر دو با وجود تمام پیشینه فرهنگی و علمی و اجتماعی متفاوتمان به پاسخ مشترکی درباره جنگ دست یافته ایم و هم ما (منظور زنان) و هم شما (منظور مردان) ممکن است از کلمات یکسان برای نشان دادن واکنش مان استفاده کنیم. شما آقای عزیز آنها را بنامید: “وحشت ! ، نفرت! ” ما نیز می خوانیم شان وحشت! نفرت! . به جنگ بگوئید پلیدی، سبوعیت! و باید به آن پایان داد. ما نیزپژواک واژگان شما خواهیم بود… 

  آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان - قسمت 12

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان