سیری در تاریخ نقاشی (۲۲) – الیزابت لو برن و نبردی زنانه در تاریخ هنر – ۲

نویسنده: هستی موسوی

همانطور که در مقاله قبل گفتیم، نام الیزابت لوبرن به‌دلیل استعداد بی‌نظیرش در نقاشی و کشیدن پرتره های منحصر بفرد، در محافل فرهنگی پاریس و سراسر اروپا بر سر زبان‌ها افتاد و همین شهرت، موقعیت هنری او را بیش از پیش تثبیت کرد. با آغاز انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹، شرایط سیاسی و اجتماعی کشور به‌سرعت تغییر کرد و نزدیکی الیزابت لوبرن به دربار سلطنتی و رابطه‌ی دوستانه‌اش با ملکه ماری آنتوانت باعث شد که امنیت جانی‌اش به‌شدت تهدید شود.

در فضایی که هرگونه وابستگی به اشراف و سلطنت به چشم جرم دیده می‌شد، او به‌عنوان نقاش رسمی دربار و یکی از چهره‌های شناخته‌شده‌ی محافل سلطنتی، ناگزیر شد فرانسه را ترک کند. در پاییز همان سال، در حالی‌که آشوب‌های انقلابی شدت گرفته بود، به‌همراه دختر خردسالش ژولی، کشور را ترک کرد. تصمیمی دشوار، اما حیاتی.

دوران تبعید الیزابت لوبرن

دوران تبعید الیزابت بیش از دوازده سال به طول انجامید. سال‌هایی که با سفر و اقامت در کشورهای گوناگون اروپایی همراه بود. نخستین مقصدش ایتالیا بود، جایی که نه‌تنها از سوی جامعه‌ی هنری و اشراف محلی با آغوش باز پذیرفته شد، بلکه در شهرهایی چون رم، فلورانس، ناپل و ونیز، نمایشگاه‌هایی از آثارش برگزار شد و پرتره‌هایی برای اشراف و درباریان کشید. پس از آن، راهی اتریش شد و سپس به روسیه رفت، جایی که دوران پرباری در کارنامه‌اش رقم خورد.

در روسیه، مورد توجه کاترین کبیر و خانواده‌ی سلطنتی رومانوف قرار گرفت. او پرتره‌هایی از اعضای خاندان تزار کشید و در جامعه‌ی هنری سن‌پترزبورگ به چهره‌ای شاخص تبدیل شد.

او در هر کشوری که اقامت کرد، نه‌تنها از اعتبار و جایگاه هنری بالایی برخوردار بود، بلکه به‌عنوان زنی مستقل و هنرمند، مورد احترام نخبگان فرهنگی و سیاسی آن زمان قرار میگرفت و این مسئله ای بود که در فضای مردسالار آن دوران، کم‌سابقه و شگفت‌انگیز بود.

در تمام این سال‌ها، لو برن هرگز فعالیت هنری‌اش را متوقف نکرد. تبعید برای او به فرصتی برای گسترش افق‌های هنری‌اش، برقراری ارتباط با سنت‌های هنری کشورهای دیگر، و اثبات توانایی‌هایش در عرصه‌ی بین‌المللی، تبدیل شد. پرتره‌های دوره تبعید او، ترکیبی از شکوه اشرافی، روان‌شناسی چهره و تأثیرپذیری از فرهنگ‌های مختلف‌ هستند، آثاری که امروز در موزه‌های اروپا نگهداری می‌شوند و نشانی از قدرت و استقامت یک زن هنرمند در میانه‌ی تلاطم‌های تاریخی هستند.

سبک هنری و ویژگی‌های آثار

آثار الیزابت لوبرن نه تنها از نظر تکنیک‌های نقاشی، بلکه از منظر نگاه انسانی و فرهنگی به سوژه، جایگاه برجسته‌ای در تاریخ هنر به ویژه ایجاد پرتره دارند. او به‌عنوان یک نقاش، مهارت فوق‌العاده‌ای در نمایش جزئیات چهره، بافت های مختلف لباس‌ها، بازتاب نور روی پوست و پارچه، و القای ظریف حالات درونی افراد داشت. این توانایی‌ها به‌ویژه در پرتره‌های زنانه‌اش بسیار چشمگیرتر است، چهره‌هایی با نگاهی زنده، چشم‌هایی که گویی مخاطب را می‌جویند، تبسم های زیبا و فضایی آکنده از لطافت، آرامش و وقار.

برخلاف پرتره‌های رسمی و پرزرق‌وبرق درباری آن زمان که اغلب سرد، بی‌روح و نمایشی بودند، او توانست نوعی صمیمیت و واقع‌گرایی احساسی را به نقاشی‌هایش وارد کند. او در آثارش، زنان را نه صرفاً به‌عنوان نماد زیبایی یا جایگاه اجتماعی، بلکه به‌عنوان افرادی دارای شخصیت، احساس، و شأن انسانی به تصویر می‌کشید. این رویکرد، به‌ویژه در دوره‌ای که بازنمایی زنان در هنر اغلب کلیشه‌ای، یک‌سویه یا ابزاری بود، معنایی تازه و جسورانه داشت.

از نظر سبک، آثار او در مرز میان روکوکو و نئوکلاسیک قرار می‌گیرند. نقاشی های او اغلب با پس زمینه های خلوت و ژست های طبیعی و استفاده از رنگهای ملایم و پاستیلی، روح سبک روکوکو را در نقاشی‌هایش حفظ کرده است. اما در عین حال، از زرق‌ و برق اغراق‌آمیز فاصله گرفت و نوعی تعادل میان ظرافت و واقع‌گرایی به وجود آورد. لباس‌ها در آثارش با دقتی مثال‌زدنی نقاشی شده‌اند، اما هرگز وسیله‌ای برای نمایش تجمل نیستند، بلکه بخشی از شخصیت سوژه را روایت می‌کنند.

آنچه آثار الیزابت لوبرن را از دیگر نقاشان هم‌دوره‌اش متمایز می‌کند، ترکیب و مهارت او در انتقال نگاهی انسانی و صمیمی او به سوژه هایش است. نقاشی‌های او فقط تصویرهایی از چهره‌ی اشراف و درباریان نیستند، بلکه هر تابلو داستان زنی ست که احساس، شخصیت و شأنی مشخص دارد. در دورانی که زنان در هنر بیشتر موضوع نقاشی بودند تا خالق آن، لو برن توانست با هنر خود، جایگاهی برای صدای زنانه ایجاد کند، صدایی که معمولاً در روایت‌های رسمی آن زمان نادیده گرفته می‌شد. به همین دلیل، آثار او نه‌تنها از نظر هنری ارزشمندند، بلکه از نظر فرهنگی نیز معنا و اهمیتی خاص دارند. با این حال، پس از مرگش، مانند بسیاری از زنان هنرمند، نام او برای مدت‌ها از روایت‌های رسمی تاریخ هنر کنار گذاشته شد. تنها در دهه‌های اخیر، پژوهش‌گران فمینیست و مورخان هنر زن تلاش کرده‌اند تا نقش و جایگاه او را بازشناسی کنند و سهم او را در تحول پرتره‌نگاری و نگاه هنری به زنان برجسته سازند.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان