ابوالقاسم حالت، شاعر و موسیقیدان

نویسنده و پژوهشگر: علی تیموری

ابوالقاسم حالت فرزند محمدتقی حالت در خانواده ای مقدس و مذهبی متولد شد. وی از کودکی به موسیقی و نقاشی و شعر و نویسندگی علاقه تام داشت و چون امکان پرورش ذوق و استعداد و رشد و ترقی خود را در موسیقی و نقاشی در خانواده مشاهده نکرد، به شعر و نویسندگی روی آورد و طولی نکشید که در این هنرها پیشرفت شایانی کرد و از بزرگان آن گردید. درباره ی اولین شعری که حالت سرود، خود وی می گوید: روزی در مدرسه با یکی از دوستان همکلاسم قهر کرده بودم و چون خیلی نسبت به هم صمیمی بودیم بالاخره طاقت نیاوردم و با یک قطعه ی سه بیتی از او معذرت خواستم، این قطعه که اولین شعرم بود و متاسفانه الان هیچ به یادم نیست مؤثر واقع شد و قهر ما را به آشتی تبدیل نموداثر این شعر مرا بر آن داشت که شاعری را دنبال کنم لذا از کلاس ششم ابتدایی گاهگاهی شعر ساختم مخصوصاً تابستان ها که مدرسه تعطیل بود و فراغت بیشتری داشتم و می توانستم هم شعر بسازم و هم دنبال چاپ آن بروم اما روزنامه های ادبی آن ایام که عبارت بودند ازنسیم شمال،کانون شعراوتوفیقهمه از چاپ اشعارم خودداری می کردند، چون بسیار ناپخته بود ولی این امر به هیچ وجه باعث دلسردی من نمی شد. تا دو سه سال بعد که کم کم بعضی اشعارم در روزنامه ها چاپ شد.

پس از چندی که اولین اثر ابوالقاسم حالت در یکی از جراید چاپ گردید، درصدد برآمد که خود را به کانون ها و انجمن های ادبی نزدیک نماید، به همین سبب بعضی شب ها به انجمن ادبی ایران که ریاست آن با محمد هاشم افسر بود می رفت و در یکی از همین شب ها یکی از اشعار خود را در این انجمن ادبی قرائت می کند که صدای آفرین و احسنت شیخ الملک اورنگ که در آن زمان نایب رئیس انجمن بود به قدری وی را تحت تأثیر قرار داد که تا صبح خواب به چشمانش راه نیافت. از این زمان به بعد وی در راه شهرت و ترقی گام های بلندی یکی پس از دیگری برداشت.

باری ابوالقاسم حالت در کلاس چهارم دبیرستان مروی درس می خواند و چون اواخر سال تحصیلی بود و محصلین در حالی که کتاب های خود را جهت تمرین دروس زیر بغل نهاده و عازم محوطه ی باغ ملی که درختان زیادی داشت و محلی مصفّا بود می رفتند، حالت هم کتاب خود را برداشت عازم این محل گردید.

در خیابان نزدیک باغ ملی با مرحوم حسین توفیق صاحب امتیاز روزنامه ی توفیق برخورد می کند و از طرف دعوت می شود که با هیئت تحریریه ی این روزنامه همکاری نماید. وی از نخستین شماره ی روزنامه فکاهی توفیق تا مدت پنج سال متوالی سردبیری این مجله فکاهی را به عهده داشت.

حالت بعد از وقایع شهریور ۱۳۲۰ با بسیاری از جراید از جمله رونامه های امید، قیام ایران و مجله ی تهران مصور همکاری می کند. در مورد انگیزه ی سرودن ترانه می گوید: یک شب مرحوم دهقان پیشنهاد کرد که برای تماشاخانه ی تهران تصنیف بسازم، اولین تصنیف من که توسط حمید قنبری به عنوان پیش سپرده در تماشاخانه ی تهران خوانده شد و خیلی معروف گردید، تصنیفچاقوکشبود که با این شعر شروع شد:

بچهی چاقوکشم و گردنم کلفته 

هر جا من باشم باید خون راه نیفته

بقیه اش حرف مفته

بعد از آن تصنیف وکالت خانم ها را ساختم که مرحوم مجید محسن خواند. از آن به بعد این کار را هم دنبال کردم و اغلب تصنیف هایی را که می ساختم توسط حمید قنبری، جمشید شیبانی و مرحوم مجید محسنی خوانده و اجرا می گردید. البته بعضی تصنیف های جدی و ادبی هم برای جامعه باربد ساخته ام که در آن زمان خانم ملکه حکمت شعار اجرا می کرد.

ابوالقاسم حالت در سال ۱۳۲۵ بنا به دعوت کمپانی  اورگرین پیکچربه هندوستان سفر کرد و در بمبئی به کار دوبلاژ فیلم پرداخت و مدتی نتوانست در کار تصنیف سازی فعال باشد تا این که مرحوم مهدی خالدی، مرحوم جواد بدیع زاده، مرحوم نصرالله زرین پنجه و خانم دلکش جهت ضبط صفحه از ایران به بمبئی رفتند و حالت به عنوان یادگار برای این هیئت ایرانی تصنیف شیرین را ساخت و علی زاهدی آن را اجرا کرد. این تصنیف این طور شروع می شود:

شیرین، شیرین سرو قد و سیمین بر و گل پیکری تو در مذاق از شکر شیرین تری تو

ابوالقاسم حالت در بهار سال ۱۳۲۷ به وطن بازگشت و در آن زمان سرپرستی اداره ی کل انتشارات و رادیو با ابوالقاسم پاینده بود، از وی دعوت بعمل آورد تا برای رادیو تصنیف بسازد و پس از یک ماه که با رادیو همکاری کرد چون به استخدام شرکت نفت در آمده بود، عازم آبادان شد و این همکاری قطع گردید.

وی از شعرای دانشمند و با ذوق می باشد که به سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسه تسلط کامل داشت و چندین کتاب از نویسندگان انگلیسی و فرانسوی را ترجمه کرده است. منوچهر همایون پور که از دوستان صمیمی حالت بود می گفت: در تابستان سال ۱۳۳۲ وقتی که زنده یاد مهدی خالدی همکاری خود را با خانم دلکش رها کرد و به فکر ابداع برنامه های دیگر افتاد، اولین کاری که طرح و شروع به اجراء آن کرد، همکاری با آواز خوان های مختلف بود یکی از افرادی را هم که برای همکاری دعوت کرد من بودم.

در آن ایام برنامه های موسیقی قبل از ظهر جمعه انحصاراً در اختیار ایشان بود که مورد علاقه اکثریت دوستداران موسیقی بود.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان