زبان شناسی – دستور زبان یونانی، بخش ۴۶

گردآورندهشهرام خبیر

دستور نویسان بعدی زبان یونانی، بر پایه توصیف دستوریتراکس، کتابهای دستور زبان دیگری تدوین کردند. از آن جملهاپولوینوس دوسکولاس ( سده دوم میلادی)، که در اسکندریه می زیست، دستور زبان یونانی را به گونه ای تازه ارائه کرد: که در آن« نظریه نحوی» جامعی را بر زبان یونانی به کار بست. به این ترتیب، نسلهای پیاپی پژوهشگران یونانی، مجموعه ای از روشها و نیز واژگان فنی دقیق و گسترده ای، برای توصیف زبان یونانی باستان به دست دادند. از راه ترجمه همین واژگان فنی و نیز به کارگیری روشهای بررسی دستور زبان یونانی بر زبان لاتین،  یافته های دستوری پژوهشگران یونان باستان، برای تقریباً دو هزار سال، پایه نظریه و توصیف دستور زبان لاتین و همچنین آموزش آن قرار گرفت.

در اینجا لازم است دو نکته یادآوری شود: نخست این که،  چنان که در بالا گفته شد، میان نظریات فلاسفه یونان در باره زبان و پژوهشگران دستور زبان پس از آنان، تفاوت عمده ای مشاهده می شود. افلاطون، ارسطو و رواقیان به دستور زبان به عنوان: نوعی جستجوگری فلسفی در بارۀ طبیعت زبان و نیز ابزاری برای بیان مفاهیم و توفیق در جدالهای فلسفی، می نگریستند؛ در حالی که دستور نویسان پس از آنان، دستور زبان را  ابزاری برای بررسی متنهای ادبی و نیز آموزش و فراگیری و نیز درست به کاربردن زبان یونانی، می انگاشتند. تمایز یاد شده میان دو نظرگاه عمده پژوهشگران یونان باستان، بسیار حائز اهمیت است، زیرا بویژه، چگونگی پیدایش و نیز تمایز دو روش یادشده برای بررسی زبان را نشان می دهد. روشن است: که بررسی دستور زبان به منظور تفسیر متنهای ادبی و نیز آموزش و فراگیری زبان یونانی باستان، به تدریج و بیشتر، به توسط پژوهشگران و مفسران متنهای ادبی و نیز معلمان زبان یونانی به انجام رسید.

دوم آنکه : یونانیان باستان به هیچ زبان دیگری به جز زبان یونانی توجه نمی کردند، هر چند که احتمالاً با برخی زبانهای دیگر آشنا بودند. عدم توجه آنان به زبانهای دیگر، از این طرز تفکر خاص آنان ناشی میشد که مردمان دیگر را بربر (یا وحشی) می انگاشتندو از این رو، زبان آنان را نیز در خور توجه و بررسی نمی پنداشتند. از سوی دیگر، آنان بر این باور بودند که : ساخت زبانشان، شکل جهانی اندیشه انسان و یا حتی نظم جهانی را نشان می دهد.

به ترتیبی که گفته شد، یونانیان در زمینه دستور زبان به بیشترین توفیق دست یافتند، و از این راه برای نسلهای بعد، پایه های روشهای بررسی و توصیف زبان را بنیان نهادند.

به همین ترتیب نیز کتابهای دستور زبان مهمی درباره یونانی باستان، نوشته شد. به علاوه، کتابهای دستور زبان یونانی از راه سنتی پیوسته نگهداری شد به گونه ای، که به سده های میانه و نیز دنیای نو راه یافت و بدین ترتیب: پایۀ ارائه دستور زبانهای متداول برای زبانهای گوناگون را فراهم آورد. همچنین، نظریه ها، مقوله ها و واژگان فنی ارائه شده به توسط دستور نویسان زبان یونانی باستان، بخشی از تجهیزات زبانشناسی توصیفی روزگار ما را تشکیل داده است. می توان پنداشت که پژوهشها و یافته های یونانیان در زمینه زبانشناسی، نظریه دستوری و توصیف زبان بسیار گسترده و پربار بوده، به گونه ای که بر تمامی پژوهشها و بررسیهای زبان در مغرب زمین و همچنین سرزمینهای دیگر تاثیری بسزا داشته است.

دستور زبان لاتین و دستور زبان سنتی

۱دستور زباندوناتوس وپریسکیانوس

از سده سوم پیش از میلاد، در حالی که رومیان به تدریج بر تمامی ایتالیا حاکم می شدند، به طور فزاینده بر یونان نیز تسلط می یافتند. به این ترتیب در آغاز دوران مسیحیت، رومیان حکومتی کاملاً استوار در ایتالیا پدید آوردند، و در همین حال، به گسترش نفوذ و تسلط خود بر یونانیان نیز ادامه می دادند. بر اثر همین حکومت استوار، از سده چهارم میلادی، زبان لاتین در تمامی قلمرو امپراطوری رم، به عنوان زبان دولت، بازرگانی، حقوق، دانش و پیشرفت اجتماعی به کار می رفت و از همین رو، مورد بررسی و توصیف دقیق قرار گرفت و در همین حال، به دلیل گستردگی قلمرو جغرافیایی، به تدریج براثراین توسعه مکانی، تغییر یافته و دگرگون گشت و سرانجام به صورت زبانهای رومیایی جدید (فرانسه، کاتالونی، ایتالیایی، پرتغالی، پروونسی، رومانیایی، و اسپانیولی) تغییر سیما داد. در همین حال، در بخش شرقی امپراطوری رم و درادامه سنت گذشته، زبان یونانی همچنان به کار می رفت. این دوگانگی زبانی سرانجام از لحاظ سیاسی نیز، مورد قبول قرار گرفت و در نتیجه، امپراطوری رم به«امپراطوریهای غربی و شرقی» تقسیم گردید.

قسطنطنیه (استانبول) در کشور ترکیه کنونی، پایتخت امپراطوری رم شرقی شد و تا آغاز رنسانس غرب همچنان به همین عنوان باقی ماند. همانند دیگر بخشهای دانش و فرهنگ، رومیان در زمینه زبانشناسی نیز، یافته های یونانیان را به عاریه گرفتند. زبانشناسی رومیایی تا حد زیادی به کارگیری اندیشه ها، جدالها و مقوله های دستور زبان یونانی و تطبیق آن، بر لاتین بود. شباهت ساختهای اصلی دو زبان، به همراه «یگانگی تمدن» یونانیان و رومیان، انتقال این دانش زبان را بهتر میسر ساخت.

وارو (۲۷۱۱۶ پیش از میلاد)، نخستین پژوهشگری است که از او درباره مسایل زبانشناسی و زبان لاتین، آثاری به جا مانده است. یکی از مهمترین ملاحظاتوارو، تمایز گزاردن میان ساختهای اشتقاقی و تصریفی است. در دوران باستان، ساختهای یاد شده  کاملاً روشن نبود. یکی از مشخصه های صریح تصریفها، عمومیت گسترده آنهاست، یعنی مقوله های تصریفی برای همه سخنگویان یکسان است. در مقایسه با آن، اشتقاقها از لحاظ کاربرد، همانند تصریفها، چنین عمومیت گسترده و همگانی ندارد، بلکه احتمالا از یک سخنگو به سخنگوی دیگر و از یک ستاک (ریشه) واژه، به دیگری فرق می کند.

به این ترتیبوارو، برای نخستین بار، ساخت واژگانی و دسته بندی واژه ها در زبان لاتین را به دست داد. مقوله های واژگانی ارائه شده به توسط وارو، نشان می دهد که او چگونه بدون عاریه گیری محض، یافته های یونانیان را درک کرده و بر زبان لاتین به کار برده است. او حالت و زمان دستوری را به عنوان نخستین مقوله های تمایز دهنده واژه های تصریفی، بازشناخت و نظامی از دسته های چهارگانه واژه های تصریفی یعنی: اسم، فعل، صفت فعل و قید، به دست داد. به هر حال، میتوان گفت که در میان رومیان وارو، احتمالاً مستقل ترین و اصیل ترین پژوهشگر و نویسنده درباره مسایل زبانشناسی بوده است. پس از او، نویسندگان اغلب مسائل زبانشناسی پیشین را دنبال کرده اند، بدون آن که موضوع تازه ای ارائه دهند.

دوناتوس (سده چهارم میلادی)، وپریسکیانوس (سده پنجم و ششم) نیز، از دستور نویسان برجسته زبان لاتین به شمار میآیند. دستور زبانهای لاتین نوشته شده به توسط آنان، در تمام دوران سده های میانه( ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی)، به عنوان «کتابهای درسی» مورد استفاده قرار گرفت. با این حال همه دستور نویسان زبان لاتین، از جملهدو ناتوس، وپریسکیانوس، تنها روشهای توصیف دستوریتراکس وآپولونیوس دو سکولوس، را بر زبان لاتین به کار بستند. آنان دستور زبان یونانی تراکس و اپولونیوس، را منابع موثق برای بررسی دستور زبان می دانستند. از همین رو، همان مقوله های دستوری و واژه های فنی را در بررسی دستور زبان لاتین به کار بردند و از این راه، نزدیکترین واژه های لاتین را به جای واژه های فنی دستور زبان یونانی به دست دادند. –پریسکیانوس، در نیمه دوم سده پنجم میلادی در قسطنطنیه، به آموزش دستور زبان لاتین اشتغال داشت. از همین رو، او کوشید تا در این زمینه، اثری جامع پدید آورد. هر چند که او از یافته های دستور نویسان زبان لاتین پیش از خود، بسیار سود برد، با این حال، هدف او این بود که هر چه بیشتر نظام دستور زبان یونانی تراکس و آپولونیوس را به زبان لاتین منتقل گرداند.

پریسکیانوس، همانند دستور نویسان یونانی دوران باستان و به پیروی از آنان، « نظریه دستوری واژه و دسته بندی تصریفی» را پایه تحلیل و توصیف زبان لاتین قرار داد. بر این اساس، او« هشت بخش واژه دستور زبان یونانی» تراکس و آپولونیوس را در زبان لاتین ارائه کرد. او تنها «یک تغییر» در هشت بخش واژه تراکس و آپولونیوس، ایجاد کرد. به این معنی که در برابر« حرف تعریف یونانی»، در زبان لاتین باستان چیزی وجود نداشت. از این رو، او برای باقی نگه داشتن هشت بخش دستوری، به جای حرف تعریف، « بخش صوت » را به صورت بخش جداگانه ای باز شناخت، در حالی که بهتر بود آن را زیر «بخش قید» قرار می داد، به همان گونه که تراکس و اپولونیوس عمل کرده بودند؛ به علاوه، پریسکیانوس، هر بخش از واژه ها را با تعیین مقوله های صوری مشخص، تعریف و توصیف کرده و برای همه بخشها از متن های باستانی مثال آورده است. در واقع، تعریفهایی که پریسکیانوس برای هشت بخش سخن به دست داده، همانند همان تعریفهایی است که آپولونیوس در دستور زبان یونانی خود ارائه کرده است. همچنین، دستور نویسان بعدی زبان لاتین نیز همین روش را ادامه دادند. در واقع، همه آنان از این عقیدهدیدوموس (نیمه دوم سدۀ اول پیش از میلاد)، پژوهشگر اسکندرانی الهام گرفتند که همه مشخصه های دستوری زبان یونانی در زبان لاتین یافت می شود.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان