نویسنده: سید سعید زمانیه شهری
فصل هشتم سلسله مقالات شجریان، سروش مردم، فردوسی موسیقی ایران
مفاهیم بنیادین در موسیقی سنتی ایران
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده مهربان
خداوند مهسا، حدیث و کیان
خداوند یک ملت همزبان
که این خانه مادری، میهن است
که ایران زمین، کاوه اش یک زن است
ادامه ی تاریخ موسیقی ایران در روزگار ساسانی:
در گفتار پیشین، سرآغاز تاریخ موسیقی ایران را از عهد سلوکیان تا بخش نخست روزگار ساسانی مرور کردیم. اینک، بدون تکرار محتوای گذشته و با نگاهی ژرف تر، به تداوم شکوفایی موسیقی در گستره ی فرمانروایی ساسانی می پردازیم؛ دورانی که هنر آوازی و نوازندگی چنان در تار و پود زندگی درباری و مردمی تنیده بود که نام بسیاری از موسیقیدان ها و نغمه ها تا امروز بر زبان ها جاری است.
معنای «خسروانی» و جایگاه آن در ادب و موسیقی: در منابع لغوی کهن، خسروانی به عنوان نوعی نغمه ی آوازی یا موسیقایی شناخته میشود که گفته میشود باربد، نوازندهی نامدار دربار ساسانی، آن را بر پایهی نثری آهنگین و دارای آهنگ مسجع طراحی کرده بود؛ نثری که حاوی ستایش و مدح شاه وقت بود و مورد توجه خاص پادشاه قرار گرفت. به این ترتیب، خسروانی الگویی شد که بعدها در سبکهای شعر و موسیقی ایرانی تداوم یافت.
باربد و نهادینه شدن هنر در دربار: باربد را باید نمادی از جایگاه رفیع موسیقی در دستگاه ساسانی دانست. اسناد و روایت های ادبی میگویند وی نظامی منسجم از سی لحن یا «سی لحن باربدی» بنیان نهاده بود که هر یک با رویداد یا خلق و خوی ویژه ای تناسب داشت. بدین ترتیب، مرز میان شعر و موسیقی در محضر شاهان در نوردیده میشد و آهنگ، بلافاصله در خدمت روایت تاریخی، حماسی یا عاطفی قرار میگرفت. چند پادشاه این سلسله ـ بهویژه بهرام گور و خسرو پرویز ـ چنان دلبسته ی ساز و آواز بودند که نه تنها مقرری و منصبی برای نوازندگان تعیین کردند، بلکه آبشخور اندیشه ی اجتماعیشان نیز، بر پایه ی اُنس با هنر شکل گرفت.
بازتاب اندیشه ی مزدک و تقدیس قوه ی شادی: در نظام فکری مزدک، که از باورهای دینی آن دوره نشأت گرفته بود، تصور میشود که در ساحت آسمانی، خداوند همچون فرمانروایی در بالاترین جایگاه قرار دارد و چهار نیروی بنیادین ـ خرد، ادراک، یادآوری و نشاط ـ در خدمت او هستند. از دید مزدک، شادی، که با موسیقی هم پوشانی دارد، نقشی برابر با دیگر نیرو های معنوی دارد. این نگاه به موسیقی، تأثیرگذار بر نگرشهای اجتماعی و مذهبی آن زمان بود و نشان از اهمیت ویژه این هنر داشت.
سازهای رایج و پهنه ی جغرافیای موسیقایی:
تحلیل قصهها و اشعار سدههای نخستین اسلامی نشان میدهد دستکم پنج ساز در روزگار ساسانی رواج چشمگیری داشته است: نای، غژک (یا غیچک، همان کمانچه)، بربت، رباب و چنگ. این سازها هر کدام ویژگیهای منحصر به فردی داشتند و بعضی از آنها امروزه نیز در مناطق مختلف ایران و آسیای میانه با نام های مشابهی شناخته میشوند. برای مثال، بربت بعد ها به نام عود معروف شد و چنگ نیز از قدیمیترین سازهای زهی است که نقش پررنگی در موسیقی آن دوران داشت.
پیوند موسیقی با آیین شکار و جشن:
ساز و آواز، بخشی جدانشدنی از آیینهای اجتماعی ساسانیان بود. شکارِ سلطنتی ـ که نماد قدرت، فراوانی و شجاعت شاه محسوب میشد ـ با همنوازی چنگ نوازان و نای نوازان همراه میشد تا هیجان صحنه و هیمنه ی پادشاه را چند برابر کند. نگاره های به جای مانده از آن دوره، از جمله نقش برجسته ی تاق بستان، نشان میدهد که زنان نوازنده نیز در این جشنها حضور فعال داشتند و با نغمههای خود، لحظاتی فرح بخش را برای شاه و همراهانش رقم میزدند.
ساختار طبقاتی و حمایت سلطنت:
در دربار ساسانی، رامشگران و سرایندگان مقام و حقوق مشخص داشتند. اسناد مالی و روایات تاریخی حاکی از آن است که گروهی از نوازندگان و خوانندگان به طور رسمی از خزانه ی شاه حقوق دریافت میکردند. این حمایت رسمی سبب شد موسیقی از سطح سرگرمی گذر کرده، به عرصهای برای رقابت حرفهای میان هنرمندان تبدیل شود؛ رقابتی که به ابداعات فنی در سازسازی، گسترش دستگاه های نغمگی و اصلاح شیوه ی آموزش انجامید.
نفوذ بر موسیقی عرب و تداوم در دوره ی عباسی:
پس از سقوط امپراتوری ساسانی، فاتحان عرب با هنری رو به رو شدند که در تمدن خودشان سابقه ی چندانی نداشت. استفاده از نوازندگان ایرانی در دربار اموی و سپس عباسی ـ از جمله اسحاق موصلی و زریاب ـ موجب شد چارچوب های ایرانی، مانند پرده بندی، وزن های هجایی و ساختار گوشه ها، در موسیقی عربی نهادینه شود. در نتیجه، موسیقی ایرانی نفوذی ژرف در جهان اسلام یافت و مسیر رشد موسیقی در سرزمین های دیگر را نیز هموار کرد.
پیوند شعر و موسیقی: از خسروانی تا ترانهٔ امروزی
اگرچه خسروانی در ابتدا به مدح شاهان اختصاص داشت، اما به تدریج به قالبی برای طرح مضامین عاطفی و عاشقانه بدل شد. این دگردیسی نشاندهنده ی پویایی سنت موسیقایی ایران است؛ سنتی که شعر را وسیله ای برای تلطیف موسیقی و موسیقی را ابزاری برای بیان عمیق تر شعر میشمرد. امروز نیز در ترانه ها، شاهد امتداد همان میراث هستیم: تقارن سجعگونه ی کلام و ریتم آهنگ.
انحطاط و فراموشی برخی سازها: با وجود اوج هنر در عهد ساسانی، برخی ساز ها چون چنگ به دلایلی از جمله تحول ذایقه ی شنیداری، تغییر سیاستهای مذهبی و دشواری ساخت و حمل بهتدریج رو به افول نهادند. حتی نقل شده است که پس از اسلام، به سبب احتیاط های فقهی نسبت به ساز های زهی، استفاده از چنگ کمتر شد و جایگاه خود را به عود و قانون سپرد. با این حال، نام چنگ آن چنان در ادب فارسی جا گرفت که شاعران بزرگ مکرر آن را به کار بردهاند.
آموزش و انتقال دانش موسیقی:
گزارش های پراکنده ی منقول از متون پهلوی نشان میدهد آموزش موسیقی نه تنها در انحصار خاندانهای خاص نبود، بلکه در مدارس ویژه ای مشابه هنرستان امروزی به طور عمومی صورت میگرفت. شاگردان، ابتدا خواندن متون مذهبی و سپس نوازندگی و سرود خوانی را میآموختند. چنین ساختاری بعد ها در دوران اسلامی به مکتب خانههای موسیقی انتقال یافت و تا روزگار قاجار به حیات خود ادامه داد.
نتیجه و نگاه به آینده: روزگار ساسانی نه پایان بلکه آغاز مسیری بود که موسیقی ایرانی را از حصار جغرافیا رهاند و به گوش جهان رساند. فهم این دوران، کلید شناخت میراثی است که هنوز در رگ های موسیقی معاصر ما جریان دارد. از دیدگاه جامعه شناسان، این دوره نمونه ای بارز از حمایت رسمی هنرمندان و پیوند میان قدرت سیاسی و هنر را ارایه میکند. امروز که به صدای موسیقی ایرانی گوش میسپاریم، میتوانیم پژواک دوران ساسانی را در آن احساس کنیم؛ میراثی که همچنان زنده و جاری است.
ادامه دارد…
و… تا ساز هست و آواز هست، شاگردان مکتبت، به نامت و با یادت، صبوح ها پر می کنند و قدح ها خالی.
ساقیا…، سرو چمان…، قدحت پُر مِی باد.