نویسنده: سید سعید زمانیه شهری
فصل اول سلسله مقالات «مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی» – قسمت بیست و ششم
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده مهربان
خداوند مهسا، حدیث و کیان
خداوند یک ملت همزبان
که این خانه مادری، میهن است
که ایران زمین، کاوه اش یک زن است
داستان کلوخ انداختن مرد تشنه در آب از مثنوی معنوی مولوی:
مرد مسافری که از شدت تشنگی بسیار دنبال آب می گشت، نهایتاً به پای دیوار بسیار بلندی رسید، که در زیر آن دیوار، جوی آب گوارایی روان بود. از یک طرف تشنگی رمق را از جان مرد گرفته بود و از سوی دیگر، دیوار به قدری بلند بود، که او دستش به آب نمی رسید. لذا با نگاهی آمیخته از آه و افسوس از بالای دیوار به آب نگاه می کرد، که ناگهان قطعه ای از دیوار کنده شده و به درون آب افتاد، از افتادن آن کلوخ به درون آب، صدای دلنشینی طنین انداخت. آن صدا مانند نواختن ساز و یا چنگ، برای او دلربا بوده و از شنیدن آن، احساس بسیار خوبی به او دست داد، لذا شروع کرد به کندن و انداختن کلوخ های دیگر از دیوار به درون آب، در همین اثنا آب با زبان بی زبانی به او گفت: بس است آخر این کار تو چه فایده ای دارد؟
آب میزد بانگ، یعنی هی ترا
فایده چه زین زدن خشتی مرا ؟
آب چنین داد میزد که ای تشنه از این خشت انداختن ها چه سودی به تو میرسد؟ تشنه گفت، ای آب، من از این کار دو فایده می برم و از آن دست برنمی دارم.
فایده اول، سماع بانگ آب
کو بود مر تشنگان را چون رباب
فایده اول، شنیدن صدای آب است، زیرا شنیدن این صدا، برای تشنگان مانند شنیدن نوای دلنشین موسیقی است. یا مانند شیپور صور اسرافیل، در جان مرده گان جان می دمد، یا مانند صدای رعد و برق که در فصل بهار باعث زنده شدن درختان می گردد، در جان بی رمق من جانی نو ایجاد کرده است.
فایده دیگر که هر خشتی کزین
برگنم، آیم سوی ماء معین
فایده دیگر آنکه هر خشتی که از این دیوار بلند کنده می شود اندکی مرا به آن آب گوارا نزدیک تر می کند پس کوتاه شدن دیوار سبب نزدیکی من به آب و خراب شدن کامل آن نیز باعث وصال من خواهد شد.
سجده آمد کندن خشت لَزِب
موجب قربی که واسجد واقترب
کندن این سنگهای چسبنده ( لزب ) همانند سجده کردن است و سجده ، موجب نزدیکی بنده به خداوند می شود.
تا که این دیوار، عالی گردنست
مانع این سر فرود آوردن است
تا وقتی که این دیوار، بلند و افراشته باشد، این بلندی مانع از سر فرود آوردن انسان می شود.
سجده نتوان کرد بر آب حیات
تا نیابم زین تن خاکی نجات
تا از این جسم خاکی رهایی پیدا نکنیم، نمی توانم بر آب حیات سجده کنیم.
بر سر دیوار هر کو تشنه تر
زودتر بر میکند خشت و مدر
هرکس بر سر دیوار تشنه تر باشد، خشت و کلوخ را زودتر می کند.
هر که عاشق تر بود بر بانگ آب
او کلوخ زُفت تر کَند از حجاب
هرکس بر صدای آب، شیفته تر باشد، کلوخ درشت تر را زودتر از دیوار خواهد کند. آری سر فرود آوردن در پیشگاه خدا مانند کندن آن خشت های مادی و گناهان است. گناهانی که ما را از آن جویبار حیات دور نموده است. پس سر فرود آورید در پیشگاه خدا تا به قُرب خداوند برسید تا موقعی هم که گردن این دیوار بلند است، مانع سر فرود آوردن خواهد شد، لذا باید سعی کرد از این تن خاکی و تعلقات مادی آن رها شد. پس بر بالای آن دیوار بلند، هرکس که تشنه تر و مشتاق تر باشد، مسلماً در کندن خشت ها چابک تر خواهد بود و آنکه عاشق تر است کلوخ های بزرگتری را در مدت زمان کمتری جدا میکند و خوشا به حال کسانی که ایام جوانی را غنیمت شمرده و دِیْنِ خود را به آن هستی بخش مطلق (خدا) ادا مینمایند زیرا در ایام جوانی چون انسان توانا، قویدل، قدرتمند و سالم است، یقیناً از پس این کار مهم هم بهتر برمی آید. به همین دلیل پاک بودن در جوانی شیوه زندگی انبیاء است.
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری ست
ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار
همه جان من محو جانانه شد
به معشوق من، سینه کاشانه شد
و آنکه بر او جان چو جانانه گشت
سینه بر عشقش چو کاشانه گشت
وصف بر او در سخن افسانه شد
مستِ بر او این دلِ دیوانه شد
ارادتمند شما
خاک پای آستان شما
ادامه دارد…