کتاب نادرشاه افشار (۶۵)

نوشته: دکتر محمد حسین میمندی نژاد

خطا کاران به سزای خود رسیدند

نادر می خواست به منتها حد نسبت به مردم محبت نماید. میل داشت رفتاری نشود که بعد از هشت سال عناد و دشمنی باز هم گذشته ادامه یابد. برای این که نتیجه مطلوب به دست آید صبح روز بعد دستور داد چند محکمه تشکیل دادند. در این محاکم ریش سفیدان شهر به عنوان قاضی تعیین گردیدند، در هر محکمه چند نفر از سرداران از طرف نادر برای مراقبت در جریان بازپرسی مأمور شدند.

نادر قبل از آن که قضات شروع به کار نمایند، قاضی های تعیین شده را مخاطب ساخت و گفت: قضات درباره این اشخاص که معرفی کرده اید به خود شما وامی گذارم، این ناکسان به هر کجا قدم گذارده اند از کشته پشته ساخته اند، اموال مردم بی گناه را غارت کرده اند. از هر یک از آنان تحقیق کنید چه کسانی را کشته اند؟ ثروت خود را از کجا به دست آورده اند؟ به چه کسانی ظلم کرده اند؟ چرا نسبت به محمود و اشرف وفادار نمانده با این که تمام ثروت و دارائی خود را از قبل آنان به چنگ آورده اند به آنان خیانت کرده اند؟ پس از تحقیق هر رأی ای که دادید اجرا خواهد شد، البته خدا و رسولش را در نظر گیرید، مواظب باشید قضاوت غلط ننمائید، سعی کنید خاطیان واقعی و ستمگران و غدّاران به سزای خود برسند.

محاکم شروع به کار کردند، بیش از ۲۰۰ نفر افغانی که در رکاب محمود دست خالی به اصفهان رفته بعداً با ثروت و مکنت زیاد به قندهار برگشته بودند به پای میز محاکمه کشیده شدند.

نادر شخصاً به محاکم سرکشی کرد، جریان بازپرسی را از نزدیک مشاهده نمود. کسانی که در برابر قضات حاضر می شدند به علت این که به مردم ظلم و ستم کرده بسیاری افراد بی گناه را سر به نیست کرده بودند، متوجه گردیدند موقع حساب پس دادن رسیده است. همگی شنیده بودند نادر رئوف و مهربان است، برای این که از جوانمردی نادر استفاده کنند به گناهان خود اعتراف کرده حاضر شدند آن چه از راه خشونت و قساوت گرد آورده بودند تقدیم نمایند و گناهانشان بخشوده شود. تمام خاطیان با گریه و زاری، التماس کردند، قضات شفاعت کنند، تأمین جان به‌ آنان داده شود.

قضات به سرعت به کار خود ادامه دادند. پس از بازپرسی های لازم از افراد، رأی نهائی خود را درباره فرد فرد خاطیان به حضور نادر تقدیم کردند. نادر بسیار خوشحال بود که قضات به وظیفه خود به خوبی عمل کرده اند و در مورد این دسته ستمگر حکم ضبط اموال و اعدام صادر نموده اند، خوشحالی نادر بیشتر از آن جهت بود که قضات اکثراً از مردم قندهار بودند و نادر و سردارانش در امر قضاوت دخالتی نداشته اند. طبق رأی صادره و به راهنمائی امیر حسین خان و ریش سفیدان ضبط دارائی محکومین شروع شد، وجه نقدی که جمع آوری شد از پنجاه هزار تومان تجاوز کرد.

برای اجرای حکم اعدام، نادر دستور داد میدانگاهی انتخاب شود. محکومین را در آن جا گرد آورند، مردم شهر برای تماشای اجرلای حکم در محل حاضر شوند. میرغضب ها و جلادان نیز برای اجرای حکم مهیا گردند.

طبق دستور نادر امیر حسین خان شخصاً مأمور گردید گزارش رفتار محکومین را بدهد، تقصیرات یک یک برشمارد. پس از آن که مردم بر فجایعی که محکومین در ایامی که قدرت داشته اند واقف گردیدند، اجرای صادره ابلاغ و مفاد آن ها فی المجلس اجرا شود تا درس عبرتی برای آینده باشد.

اهالی قندهار در اطراف میدانگاهی حضور به هم رسانده منتظر بودند. سربازان نادر تحت نظر فرماندهان خود مراقب بودند. محکومین که انتظار داشتند مورد شفاعت قرار گیرند در این لحظات وضع خاصی داشتند، عده ای از آنان روحیه خود را باخته، دسته ای امیدوار بودند.

سپهسالار با ابهت خاص به میدانگاهی نزول اجلال کرد، در جایگاهی که برایش ترتیب داده بودند جلوس نمود. تمام قضات حضور داشتند.

امیرحسین خان غلجائی با کسب اجازه شروع به صحبت کرد و گفت: به نام خدای بزرگ، به نام ظل الله، برای شادی روح کسانی که مظلوم و بی گناه سر به نیست شده اند، به دستور و امر سپهسالار اعظم برای رسیدگی به گناهان کسانی که در این جا جمع شده اند محاکمی تشکیل گردید. قضات که مردمانی شریف و پاکدامن هستند و در این جا حضور دارند در حالی که خدا را ناظر اعمال خود می دانستند با دقت از یک یک مجرمین بازجوئی بعمل آوردند. کسانی که محاکمه شدند معروف خاص و عام می باشند، مردم قندهار خوب می دانند روزی که اینان به راه افتادند چیزی نداشتند، وقتی برگشتند همگی صاحب مال و مکنت شده بودند. در محاکماتی که بعمل آمد معلوم شد برای به دست آوردن آن ثروت خون ها ریخته، جان ها گرفته اند، عده ای از برادران ایرانی خود را سر به نیست نموده، مادر، پدر، برادر، زن و فرزندان را به عزای عزیزانشان نشانده اند، صدها هزار چشم را گریان و صدها هزار دل را داغدار کرده اند، ما شرم داریم از این که این پست فطرتان حیوان صفت در شهر ما باشند، برای ما ننگ است بگوئیم این افراد خبیث و شقی اهل این دیارند، سنگدلی فرد فرد آنان به حدی است که از شنیدن اعمال آنان لرزه بر اندام می افتد. خداوند بزرگ است، عدل الهی از حد فزون می باشد، این ناکسان بعد از آن همه خیانت که مرتکب شده اند به خیال خود فرار کرده اند، تصور نموده اند با اندوخته های جمع آوری شده می توانند راحت به سر برند اما غافل بودند که فرشته انتقام به دنبال آنان بوده روح بیچارگانی که به دست این پلیدان دون صفت شربت مرگ نوشیده اند در همه جا آنان را تعقیب می نماید.

برای این که مردم قندهار از سیآت اعمال مجرمین و محکومین با خبر گردند به دستور سپهسالار بزرگ جرائم فرد فرد آنان که در محضر قضات محترم اعتراف کرده اند ذکر می شود.

سپس امیر حسین خان نام یک یک محکومین را یاد نمود، تعداد افرادی که سر به نیست کرده بودند، اموالی که به چنگ آورده بودند قرائت کرد. بدین ترتیب مردم قندهار متوجه شدند چه جنایاتی به دست مجرمین انجام شده است. از شنیدن این گزارش حس نفرتی در دل های حاضرین ایجاد گردید، مجرمین در نظرشان سفّاک، بی رحم، شقی و حیوانات درنده ای جلوه گر شدند.

پس از قرائت اسامی و جنایاتی که کرده بودند امیرحسین خان اظهار داشت؛ انتقام عدل الهی است، این افراد خون آشام، این سفاکان بی رحم، به موجب احکام صادره از طرف قضات پاکدامن و شریف باید معدوم شوند، اموالشان ضبط گردد تا روح و روان بی گناهانی که به دست اینان جان سپرده اند شاد گردد. اینک از حضور سپهسالار اعظم اجازه می خواهم احکام صادره اجرا گردد.

صدای ضجه و ناله محکومین بلند شد، همگی به عجز و لابه افتاده از سپهسالار طلب عفو و بخشش نمودند.

نادر از جای خود برخاست، سکوت محض فضای میدان را فرا گرفت. نادر با صدای رسای خود شروع به صحبت کرد: برادران عزیز، هموطنان گرامی، به یاری قادر متعال و به فرمان ظل الله توانستم خانه ظلم را ویران کنم، مسببین بدبختی و مذلت برادران و کسان شما و دوستان شما قلع و قمع نمایم. چند نفری که تصور می کردند با آن همه فجایعی که نمود ه اند در امان خواهند بود و گرد فراموشی بر سیآت اعمال و جنایاتشان خواهد نشست، به پیشگاه قضات عادل که از مردمان شریف این شهر هستند کشانده شدند و به گناهان خود اعتراف کردند. قضات شرافتمند در حالی که قادر متعال را ناظر اعمال خود می دانستند قضاوت کرده اند، راستی برای ما ایرانیان که در این جا گرد آمدیم مایه ننگ است چنین اشخاصی را از خود بدانیم. رضای خداوند چنین بوده است که این اشخاص سنگدل و شقاوت پیشه سزای اعمال بد خود را ببینند. ما که جز جلب رضای پروردگار نظری نداریم برای خشنودی روح درگذشتگان بی گناه چاره ای جز تسلیم در برابر رأی قضات نداریم.

به اشاره نادر جلادان و میرغضبان شروع به فعالیت نمودند. یکی بعد از دیگری جنایتکاران در حالی که استغاثه می کردند و طلب بخشش می نمودند از دم تیغ گذشتند.

مردم قندهار که شنیده بودند آن فجایع به دست این افراد پلید انجام شده است، از این که انتقام پس می دادند خوشحال شده به جان نادر و سپاهیانش که آلت اجرای عدل الهی گردیده بودند دعا می کردند. مردم می خواستند به خانه های این افراد ریخته کسانشان را سر به نیست کنند. نادر از این فرصت استفاده کرد، به اسم این که اطفال محکومین گناه ندارند باید محفوظ بمانند آنان را تحت حمایت گرفت. برای این که گروگانی در دست داشته باشد تا بعداً کسان محکومین توطئه ای بر پا نکنند آنان را به طرف اصفهان حرکت داد.

نادر دستور داد امیرحسین خان کماکان حاکم قندهار باشد، نسبت به افغانان به منتها حد محبت نمود، عده زیادی را وارد سپاه خود کرد، چند نفر از سرداران مورد اعتماد خود را برای راهنمائی و کمک به امیرحسین خان حاکم قندهار مأمور نمود، ساخلوی شهر را عوض کرد، به جای افغانانی که وارد سپاهش شدند از افرادی که همراهش بودند و کاملاً به آنان اطمینان داشت عده ای را در شهر قندهار بر جای گذاشت و به طرف شهر هرات راه افتاد.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان