نویسنده: شهرداد خبیر
ترامپ سرانجام هم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را برد و هم اکثریت نمایندگان سنا و کنگره را از آن خود کرد تا در برابر جمهوری اسلامی خود را در موقعیتی مسلط قرار داده،و هشدار دهد و بگوید: (همچون ویشنو خداوندگار هندو در بهاگاواد گیتا): اکنون من به خود مرگ تبدیل شده ام؛ نابودگر جهان ها!(بویژه جهان ارتجاعی و پوسیده وسرکوبگر جمهوری اسلامی).
فرایند نظرسنجی ها و پیش بینی ها در مورد انتخاب ناپذیری ترامپ، مرا به تبلیغ محصولی پیشرفته (سمعک با قابلیت های کیفی عالی) از شرکت فیلیپس در دهۀ هشتاد میلادی می اندازد که به نکتۀ شگفتی اشاره می کرد: “محاسبات بیولوژیک، ریاضی و علمی نشان می دهد که زنبور تپل (Bubmble bee ) با این شکم گنده و این بالهای ضعیف، قادر به پرواز نیست! اما با این وجود، او همچنان می پرد!!؟.” یعنی حسابگری، آمارگیری و خردورزی، همیشه در جوامع انسانی راهگشا نیست و به بیان زبان شیرین فارسی خودمان، “حساب خانه و بازار دو تاست.” در مقابل، آنان که با منطق سنتی خود، برخاسته از کمبودها، منافع و کینه تاریخی خویش با جهان تو و مشخصه شاخصش، یعنی فناوری ( چون این لغت، حال و هوای شرقی دارد) که نه، بلکه با تکنولوژی و مدرنیسم به ستیز و عناد برخاسته اند، در عمل با نادانی و اشتباه محاسبه، غولی را از شیشه خفته در دریای طوفانی بحرانها، بجهالت به بیرون رها کرده اند و اینک باید پاسخگوی سقوط آزاد خود بسوی توافقی خفت بار با ترامپ یا دفن در وادی خاموشان بوده و به اذناب مزدور ایده لوژیک داخلی یا خارجی شان حساب پس دهند. فعلاً در تهران در انتظار ملک الموت! از حالا تا جلوس ترامپ،کار به ادای شهادتین رسیده؛ باید منتظر نشست، بدقت نگریست و بسیار امیدوار بود.
از این ماه، می خواهم با استفاده از منابع مختلف تاریخی و پژوهشی، به این پرسش اساسی بپردازم که براستی این کشور -«ایران»، به دست کیست؟ در پشت پرده نمایش نهادهای بظاهر قانونی کشور: رهبری، مجلس، هیئت دولت و قوه قضائیه، عروسک گردان واقعی آنها کیانند؟ و به زبان بهتر چه خاندانهایی هستند و مشخصات ذاتی و ماهوی آنها چیست؟ و وابستگی و سر سپردگی های منطقه ای و جهانی آنها کدام است؛ حداقل نه بنام که به نشان و تاریخ! عنوان این پژوهش را – زر سالاران یا الیگارشی زر سالار- ( به تبع مآخذ های فوق الذکر) برگزیده که در فرهنگ سیاسی غرب، مفهوم پلوتوکراسی از آن ادراک میشود.. پلوتوکراسی، از واژه یونانی “پلوتوس” به معنای ثروت و لغت “کراسی” در ترکیب، به معنای حکومت یا داشتن سلطه و نفوذ، گرفته شده است. منظور از آن، سروری مستقیم یا غیر مستقیم یک اقلیت ثروتمند و بهره مند، یا نخبگانی زرسالار بر تمامی جامعه است. نکته مهم آنست که زرسالاری در دنیای امروز دارای ساختار دودمانی است و لذا عنوان الیگارشی زرسالار، صفت مناسبی برای این پدیده می باشد که در ادبیات سیاسی غرب هم پیشینه کاربرد دارد. در همین معناست که – جرج برنارد شاو، نویسنده ایرلندی-انگلیسی از زرسالاری الیگارشی چنین یاد کرده: “موجودیتی که تمام اقتدارات و اختیارات کهن شاهان را اعمال می کند” و هربرت جرج ولز، نویسنده دیگر انگلیسی آنرا با تعبیر “انسانهایی بسان خدایان” ذکر می کند. عملا آنچه در غرب در واقع مسلط است – دموکراسی (دموس = مردم) نیست بلکه پلوتو دموکراسی است. یعنی آن نظم سیاسی-اجتماعی که بظاهر دموکراتیک (مردم سالار) است ولی در باطن پلوتو دموکراتیک است و در آن ثروت سلطه دارد. در بارۀ این پدیده به تفصیل در آینده سخن خواهم گفت. مخلص (چکیده) کلام آنکه بر بنیاد سنن و میراث دوران جنگهای صلیبی، در سده های شانزدهم تا نوزدهم میلادی، اتحادیه ای از خاندانهای شریک و درگیر در کشف و اداره و استثمار سرزمین های ماوراء بحار، در غرب و مرکز اروپا شکل گرفت. همین مجموعه بود که زمام امور کمپانی هند شرقی بریتانیا را در دست گرفت و در قرن نوزدهم، بزرگترین امپراتوری مستعمراتی تاریخ معاصر را بنیاد نهاد. پرسشی که اکنون بجد مطرح است آنست که نقدینگی انباشته و افسانه ای کمپانی هند شرقی بریتانیا، پس از انحلال رسمی آن در سال 1857 میلادی چه شد؟ کانون های گرداننده این مجتمع عظیم جهانی، در سده های نوزدهم و بیستم، چه سرنوشتی یافتند؟ و بازماندگان و وارثین آنان در جهان امروزین، چه می کنند؟
در حال حاضر، با مجموعه ای از مجتمع های عظیم اقتصادی روبرو هستیم که در دنیای پیچیده امروز، شبکه ای گسترده و درهم تنیده ای را می سازند و همزمان کنترل، مالکیت و مدیریت این مجموعه همبسته و جهانشمول نیز بطور عمده با نوادگان همان خاندانهایی است که در سده نوزدهم، الیگارشی مستعمراتی دنیای غرب بشمار می آمدند و مستقیم و یا غیر مستقیم وارث سنن و میراث خوار غارتگری جنگهای صلیبی و استثمار کشورهای ماوراء بحار سده های پیشین بودند. بهترین مسیر برای پژوهش در این مورد، روش “تبارشناسی” است که برای ما ایرانیان ناشناخته نیست و در حقیقت همان دانش ارجمندی است که با نام هایی چون، “علم انساب” و “علم الرجال”، در ایران پیشینه طولانی دارد. و در گذشته یکی از بنیان های استوار تاریخ نگاری ما را تشکیل می داد. تبار شناسی، امروزه برای پژوهش زمینه ایلات و عشایر و جوامع دارای ساختار قبیله ای، کاربرد گسترده ای دارد و از پایه های دانش مردم شناسی بشمار می رود. این روش در تحلیل تحولات تاریخ معاصر نیز دارای کارایی جدی است.
نتایج نظری که بر اساس این روش بدست می آید، و به بحث ما مربوط است بدین شرح است: در دنیای معاصر شبکه ای گسترده و همبسته از خاندان های زر سالار حضور دارد که بسان یک الیگارشی جهان وطن عمل می کند و عوامل نفوذی اش مانند فراماسونری ها در حکومتها ( از جمله ایران) با چهره های گوناگون، درفرهنگ، اقتصاد، و سیاست نقش ایفا می کنند. این الیگارشی ادامه و وارث مستقیم یا غیر مستقیم همان خاندان هایی است که طی سده های شانزدهم تا نوزدهم میلادی عاملین اصلی غارتگری سرزمین های (نسبت به انگلیس و اروپا) ماوراء بحار و تکاپوهای مستعمراتی بوده اند. این الیگارشی دارای ساختاری دودمانی است، به عبارت دیگر، شبکه بغرنج و گسترده ای از مناسبات خویشاوندی آنرا به هم پیوسته است و از این زاویه، منظره یک قبیله بزرگ جهانی را جلوه گر می سازد.بسیاری از عناصر ساختاری در نظام های اجتماعی، مبتنی به خویشاوندی را که تصور می رود مختص جوامع سنتی قبیله ای است در این الیگارشی می توان یافت مانند: همبستگی جمعی، حمایت گری، درون همسری و تداوم حافظه تاریخی.
* دیارن( در زبان مردم جنوب ایران)=…دارد سر وکله اش پیدا میشود.
ادامه دارد…