گردآورنده: شهرداد خبیر
برگرفته ازکتاب “از کودتا تا سقوط”
جنگ جهانی دوم و حمله نیروی متفقین به ایران – قسمت آخر
نویسنده: مرتضی سیفی قمی تفرشی
تبلیغات رادیو بی بی سی چندان کارساز شد که وقتی این رادیو اعلام کرد قسمت اعظم جواهرات ایران توسط خانوادۀ سلطنتی برای خروج از ایران به اصفهان برده شده است، نمایندگان مجلس در این باره جلسۀ محرمانه تشکیل دادند. علی دشتی و شکرالله صفوی در این جلسه در مورد جواهرات سلطنتی از وزیر دارایی سؤال کردند. در این بین، در حالیکه متفقین به توافق هایی با دولت ایران رسیده بودند، سفارت انگلیس در نهم شهریور از دولت ایران خواست به جای اخراج اتباع آلمان، آنها را به نیروهای انگلیس یا شوروی تسلیم کنند. متفقین حتی به این امر بسنده نکردند و در یادداشت پانزدهم شهریود خود، تعطیلی سفارتخانه های آلمان، ایتالیا، مجارستان، رومانی و بلغارستان و تحویل اتباع آنان را طلب کردند. همچنین عدم استفادۀ این سفارتخانه ها از دستگاههای بی سیم تا زمان تعطیلی شان خواسته شد. رضاشاه در مقابل این درخواست های مغایر قوانین بین المللی، سعی کرد از همان حربۀ رسانه ای علیه متفقین، به ویژه انگلیسی ها استفاده کند. او خواستار آن بود این موضوع در جراید و رادیو ابراز شود. در این زمان روزنامه های رسمی اطلاعات و ایران تهیه کنندۀ خبر و مطلب برای رادیو بودند. ادارۀ راهنمای روزنامه نگاری و رادیو هم تحت کنترل اداره کل انتشارات و تبلیغات قرار داشتند. بنابراین مطالب روزنامه ها و رادیو بایستی از یک مجرا می گذشت. پس از دستورشاهانه، ستوان دوم علی جلالی، سردبیر روزنامۀ اطلاعات، مأمور این مهم شد. او مطلبی در این موضع تهیه کرد. عیسی صدیق، رئیس اداره کل انتشارات و تبلیغات، برمتن نظارت نمود. فروغی نیز از طریق تماس تلفنی عیسی صدیق با وی در اصلاح و ملایم کردن آن کوشید. مقاله در عصر نوزدهم شهریور 1320 تحت عنوان «تأثر مردم» با امضای «پندار» در روزنامۀ اطلاعات منتشر شد. مقاله در اخبار شب از رادیو هم پخش گردید. نکتۀ مهم آنکه مقالۀ مزبور به جز پخش فارسی، به زبانهای عربی، ترکی، فرانسه و انگلیسی نیز پخش شد. مقاله ضمن دفاع از سیاست بیطرفی دولت، از بسته شدن سفارتخانه های متحدین در تهران بر اثر فشار دولت های شوروی و انگلیس اظهار تأسف کرده و آنرا خلاف «اصل بیطرفی کامل»- که «مرام و آرزوی عمومی ملت ایران» است – دانسته بود. در پایان هم تشریح بیشتر مطلب به روزهای بعد محول شد. اعتراض شدید متفقین به این حرکت از ادامۀ این جنگ تبلیغاتی توسط رضاشاه جلوگیری کرد. سفیرکبیر شوروی در دیدار با سهیلی، این اقدام را وسیله ای برای تهییج مردم دانست که «کینۀ روس ها و انگلیس ها را دل نگاه دارند و درصدد تلافی برآیند». هرچند دولت ایران سعی کرد مسئولیت مقاله را متوجه نویسندۀ آن کند، متفقین اما چنین امری را بدون اطلاع «محافل صلاحیت دار» ناممکن دانستند. سرانجام عیسی صدیق براثر بازجویی های بولارد، مجبور شد از نقش خود و فروغی در انتشار مقاله پرده بردارد. بدین ترتیب روزنامۀ اطلاعات توقیف شد. این روزنامۀ تا 25 شهریور تا زمان کناره گیری رضاشاه، در محاق و توقیف باقی ماند. از این زمان تلاش برای سقوط رضاشاه آغاز شد. لندن هم نظر بولارد را پذیرفته بود. وزارت خارجه در پیامی به تاریخ 21شهریور به بولارد نوشت: ایدن با مایسکی ( سفیر شوروی در لندن) ملاقات کرد. ما راجع به آیندۀ ایران بحث کردیم و او این نظر را بیان کرد که شاه هرچه زودتر برود، بهتر است. واضح بود که نمایندگان دیپلماتیک ما در تهران هر دو متقاعد شده بودند که با او نمیشود کنار آمد .
با اعلام نظر تغییر پادشاه، فعالیت ها برای عملی شدن آن آغاز شد. تهران برخلاف تعهد و تصمینی که متفقین سپرده بودند، اشغال گردید. درخواست های ایران برای تخلیۀ پایتخت هم ثمری در بر نداشت. در 24 شهریور نظر وزارت خارجۀ انگلستان با جانشینی ولیعهد، محمدرضا اعلام شد. بولارد خواستار اقدام سریع بود: « چون مملـــــــکت در آشوب است و شاه برای اصلاح امور کاری نمی کند ».
بدین ترتیب رضاشاه در سه شنبه 25 شهریور 1320، از کاخ سعدآباد عازم کاخ مرمر شد. فروغی نیز در کاخ حاضر شد و از خطرهای پیش رو، از جمله حرکت روس ها به تهران برای شاه گفت. سپس به شاه توصیه به کناره گیری کرد. شاه پذیرفت و فروغی متن استعفانامه را نوشت. رضاشاه هم بدون انجام اصلاحاتی آن را امضا کرد. استعفا در کاخ مرمر و با قلم خاتمی که امروزه نیز در اتاق خاتم کاخ مرمر وجود دارد، امضا شد:
نظر به این که همۀ قوای خود را در این چندساله مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده ام، حس میکنم که اینک وقت آن رسیده است که قوه و بنیۀ جوانتری به کار کشور که مراقبت دائم لازم دارد، بپردازد که اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد. بنابراین امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض و از کار کناره نمودم . از امروز که روز بیست و پنجم شهریور 1320 است، عموم ملت از کشوری و لشکری ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسند و آنچه از پیروی مصالح کشور نسبت به من می کردند، نسبت به ایشان منظور دارند. کاخ مرمر، تهران 25 شهریور، رضا پهلوی