موسیقیدان ویولونیست و شاعر – ستاد فقید شاپور نیاکان دبیر (۳)

نویسنده و پژوهشگر: علی تیموری

پایان زندگی نامه استاد شاپور نیاکان

شاپور نیاکان در سال های جوانی متأسفانه در چنگال اعتیاد گرفتار و شدیداً آلوده شد و همین بلای هنرکُش منجر به کناره گیری اجباری از سازمان رادیو و عدم شکوفایی هنری او که می توانست در بقیه ی عمر آثار موسیقیایی گرانقدری ارائه دهد شد و شعله ی آن همه ذوق و قریحه ی درخشان و متعالی کم کم سردی گرفت و به خاموشی گرایید.

نیاکان دارای روحی سرکش و طبعی ناسازگار با معیارهای متداول زمان بود، درست مصداق این شعر نادر نادرپور در اثر شیوایش به نام چهل سالگی:

” روحی آشفته تر از سایه ی صدها برگ و پراکنده تر از لرزه ی صدها موج روحی آماده ی بردن بود!”

و این خصیصه ی اقلیتی از هنرمندان راستین است که در مواردی، نامردی ها، پلیدی ها و دوز و کلک های جاری را برنمی تابند… به جرأت می توان گفت که اگر شاپور نیاکان با آن مایه ی ذوق و استعداد طبیعی، روحی منعطف می داشت و تا حدی شرایط هر چند نامساعد محیط هنری زمانه را می پذیرفت و احساسات تند و سرکش خود را در برخورد با ناهنجاری های اجتماع مهار می کرد و مهم تر از آن به دام مرگبار اعتیاد نیفتاده بود یکی از والاترین آهنگسازان ایران می شد (که بود) و آثاری بس زیبا و جاودانه از خود به یادگار می گذاشت!

مرگ ناگهانی و غم انگیز نیاکان در شانزدهم اسفند ماه ۱۳۷۲ در سن ۶۷ سالگی اتفاق افتاد و سرو قامتش به خاک افتاد و پیکرش در امامزاده طاهر واقع در کرج مدفون شد.

یادگار این هنرمند ارزنده سه فرزند دختر به نام های شبنم، مریم و رویا است که ذوق موسیقی را از پدرشان به ارث برده اند.

دوست گرامی، آقای فرخ امین زاده واحدی یکی از قضات محترم دادگستری تهران، شاگرد نیاکان که تا آخرین دقایق و لحظات زندگی شاپور بر بالین او حضور داشته در معالجه و مداوای او صمیمانه و دلسوزانه نقشی به سزا داشته اند. مرگ او در اثر مسمومیت ناشی از تزریق یا خوردن موادی ناجور و ناساز روایت کرده اند که متأسفانه واقعیت نیز چنین بوده است!

شاپور نیاکان گذشته از هنر نوازندگی ویولن و آهنگسازی دارای ذوقی سرشار در سرودن شعر، از غزل و ترانه بود…

این بخشی است از یکی از اشعار استاد شاپور نیاکان:

زندگانی چیست؟ خواب تلخی از پندارها

دم به دم مردن ز غم ها، رنج ها، آزارها

هر نفس بیزار گشتن با حیاتی بی ثمر        

خسته و رنجور بودن زین همه تکرارها

با فریبی شاد بودن در بیابان عدم

پا برهنه ره سپردن از میان خارها

صد هزاران درد را در سینه پنهان داشتن

یا به دوش جان کشیدن بار غم خروارها

نیاکان مؤسس آموزشگاه موسیقی

شاپور نیاکان برای تربیت شاگردان و تعلیم ویولن کلاس هایی در خیابان جمهوری (نادری)، لاله زار نو و بعد در خیابان ژاله دایر و شاگردانی را تعلیم ویولن داد او که لیسانسه زبان فرانسه است و شغل اصلی اش فرهنگی است یکی از باسواد ترین هنرمندان موسیقی کشور است که از ذوق و استعدادی سرشار در آهنگسازی و سلو نوازی (تکنوازی)  برخوردار بود.

اشتغال نیاکان به خدمت در رادیو تهران

در حقیقت موفقیت شاپور نیاکان، جوان نوزده ساله شهرستانی که فقط سه سال پیش از آن تاریخ با کوله پشتی کوچکی از ردیف های موسیقی و ترانه های ایرانی آموخته از پدر و داشتن توان اجرای شماری چند از آهنگ های ردیف و غیر آن (از نوع خود آموخته) با ساز ویولن به تهران آمده ضمن اشتغال به تحصیل در رشته زبان در دانشگاه و نیز آموختن ویولن نوازی به گونه فنی و اصولی در کلاس استاد سابق الذکر ضمناً استفاده از فرصت های اتفاقی برای دیدار و هم نوازی با چند موسیقیدان تازه آشنای تهرانی نیل به مقام بلند نوازندگی در رادیو تهران مخصوصاً یافتن سمت رهبری بر ارکستر شماره ۵ یعنی گروهی که موسیقیدانان، آهنگسازان و نوازندگان مشهوری نظیر انوشیروان روحانی، ابراهیم سلمکی، فرهنگ شریف، حسین همدانیان و عماد رام و دیگران حلقه های زرین آن را تشکیل می داده اند، برای هنرمند جوان و کم سال موضوع نوشتار کوچک حاضر پیروزی های بزرگ و شگرفی بوده اند. شاپور نیاکان در مدت چند سال ارکستر تحت رهبری خود را با موفقیت اداره کرد.

این هنرمند گرانقدر در اصل پیشه ی معلمی را برگزیده بود و به عنوان معلم در مدارس تهران به تدریس ادبیات فرانسه می پرداخت. هم چنین نیاکان تمامی اشعار لامارتین (شاعر بزرگ فرانسوی) را به زبان اصلی آموخته و حفظ بود.

شاپور نیاکان به عنوان هنرمندی مردمی بارها کنسرت هایی به نفع بیماران بیمارستان سرخه حصار و ابوحسین برگزار کرده و همواره در چنین کارهایی پیش قدم بود.

شاپور نیاکان بارها در عروسی های مردم محروم و کنسرت هایی به نفع کودکان بی بضاعت در تالار فرهنگ برپا می گردید شرکت می کرد و این نه تنها در تهران بود بلکه در بسیاری از شهرستان های مختلف کشور به اجرا درمی آورد.

یادی می کنیم از یکی از اشعار زیبای استاد شاپور نیاکان:

تنهــا تــو را

تنها تو را می خواهم ای شمع شب تنهائی ام

داغ تو می سوزد مرا ای لاله ی صحرائی ام

رسوای عالم چون شدم دیگر چه می خواهی زمن

ای درد تو در جانم ای سرمایه ی رسوائی ام

گر رفته ام از بزم ما خوابم ز سر بردی چرا

ای بانگ تو در گوش جان لالائی لالائی ام

پرواز شو تا یک نفس آواره در بزم جنون

حیران شوی در سوختن از شوق بی پروائی ام

سودای عشقت عاقبت سوزاند جان خسته را

وای از قمار عشق من آه از سر سودائی ام

در نهایت استاد شاپور نیاکان در سال ۱۳۷۲ در سن ۶۷ سالگی جان به جان آفرین سپرد.

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان