آداب فرهنگی و آیین ملی در ایران باستان – قسمت ۴۶

ای وطن ای مادر تاریخ ساز              ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای  کویر تو بهشت جان من               عشق  جاویدان من، ایران من

نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی

فصل هفتم سلسله مقالات ایران باستان (جشن های باستانی)

به نام خداوند رنگین کمان 

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است

ادامه‌ی تاریخ در ایران باستان:

اکثر محققین، تاریخ مشرق کهن را به سه قسمت تقسیم می کنند:

۱. مشرق قدیم  ۲. مشرق مسیحی ۳. مشرق اسلامی 

برای روشن بودن این معنی کافی است نظری به ممالکی، که دو تمدن بزرگ مصری و بابلی را پرورده اند بیفکنیم. در مصر، زبان قبطی، که یک زبان طبقه سوم بود رایج بود، یعنی از زبانی آمده بود که زاده زبان قدیم مصر بود، ولی این زبان در قرن هفدهم میلادی به کلی مرد. در بین النهرین از تمدن سومری ها، اکدی ها و کلدانی ها اثری باقی نمانده است. اما در آسیای صغیر، ایران و آسیای وسطی تأثیر عربیت کمتر بود، در نتیجه زبان مردمان این ممالک محفوظ ماند و سکنه این ممالک چیزهای زیادی از عادات و اخلاق سابق خودشان را حفظ کردند. جهات این تفاوت ها زیاد است و سبب اصلی را باید از اینجا دانست، که این مردمان نه سامی نژاد بودند و نه عناصر سامی در اینجاها مانند مصر و کلده زیاد بود.

راجع به ایران بی تردید می توان گفت که علاوه بر محفوظ ماندن زبان، بسیاری از عادات و آداب ایران قدیم در میان مردم و خصوصا در ایلات و عشایر ایرانی هنوز زنده است.  وصف تمدن های مصری و بابلی در میان مللی که گذشته های مفصل و تمدن های عالی داشته اند تقریبا بی نظیر است، چه مردمان یونان و ایتالیا، که از ملل قدیم عالم اند، گذشته های خود را فراموش نکرده اند و تمدن کنونی شان دنباله تمدن های گذشته آنها است و به زبانی حرف می زنند که از زبان قدیمشان آمده است.

هر قدر که کاوش ها و تحقیقات پیش می رود یک نکته روشن تر می گردد و آن اثراتی است که تمدن های قدیم مشرق در تمدن های یونانی و رومی و بعد به واسطه این مردمان در تمدن کنونی گذارده اند. مثلاً مبادی علم طب و ریاضیات از مشرق به فلاسفه یونانی، اسکندرانی و سپس به اعراب رسید و در قرون وسطی به اروپا رفت.   

الفبا از مشرق توسط فینیقی ها به مغرب منتشر شد. تشکیلات دولتی مشرق، به خصوص مانند آنچه در مصر بود، ابتدا به یونان سرایت کرد و از آنجا به روم و بیزانس آمده و اثراتی انکار نکردنی برجای گذاشت. مذهب مصری ها، نفوذی در مذهب یونانی ها داشت، چنان که مذاهب قدیم مشرق (مذهب موسوی و مذاهب ایرانی) به روم رخنه کرد، مذهب مسیح که شرقی بود مغرب را مسخر کرد، یعنی بعد از غلبه مغرب بر مشرق، در زمان اسکندر از مشرق بر مغرب استیلا یافت. از این جهت است که از چندی به این طرف تاریخ مشرق قدیم و آثار آن بطور خاص مورد توجه قرار گرفته است.

تاریخ و علم، آثار عتیقه مشرق قدیم را به رشته هایی تقسیم کرد. معروف ترین آنها مصر شناسی و آشورشناسی است، اخیرا ایران قدیم هم موضوع رشته ای گردیده که باید آن را ایران شناسی نامید. این رشته ها غالبا دست به دست هم می دهند، چه نظری که در یک قرن پیش راجع به ملل مشرق قدیم حکمفرما بود و تصور می کردند که ملل مزبور از هم جدا زیسته با یکدیگر ارتباطی نداشته اند و اساس حکومت ها بر استبداد صرف بود و حرکتی در تمدن ها وجود نداشت و غیره و غیره ، اما این نظرات تماما امروز از میان رفته یا دارد می رود. گذشته از این نکته، کشفیاتی که در یک مملکت به عمل می آید، چه بسا که به روشن کردن زمانی از مملکت دیگر کمک می کند، چنان که راجع به ایران هر یک از این موارد در جای خود گفته خواهد شد.

* خطوط میخی: خواندن خطوط میخی پارسی مشکل تر از خطوط مصری قدیم بوده، چرا که ترجمه یونانی در کتیبه های ایرانی وجود نداشت. با وجود این علمای اروپایی با زحمات طاقت فرسا به خواندن آن نیز موفق شدند. شرح پیشرفت های آنها چنین است: در ١۶٢١ سیاح ایتالیایی «پیتر و دلاولا» از کتیبه های تخت جمشید چند علامت میخی نقاشی کرده با خود به اروپا برد و حدس زد که باید این خط را از چپ به راست بخوانند . در ١۶٧۴ «شاردن» سیاح فرانسوی صورت کتیبه ای را در شرح مسافرت خود به ایران گنجانید. در ١٧۶٢ «گنت کای لوس» صورت گلدانی را که از مرمر بود و کتیبه هایی  را که به سه خط میخی و یک خط مصری قدیم بود منتشر کرد. پس از آن سیاحان مختلف سوادهایی از کتیبه های تخت جمشید برداشتند و در ١٧۶۵ «کارس تنس نیبور» بهترین سواد را برداشته معلوم کرد که خطوط کتیبه ها از سه نوع و ساده ترین این خطوط مرکب از چهل و دو علامت است. در ۱۸۰۲ عالم دانمارکی «مونتر» گفت که خط دوم سیلابی یا هجایی است، یعنی هر علامت نماینده یک هجا است و خط سوم ایدئو گرافی است، یعنی هر علامت نماینده مفهوم یا کلمه ای است. بعد عالم مزبور گفت در جاهایی که کتیبه به سه نوع خط نوشته شده، هر سه از حیث مضمون راجع به یک مطلب است و هر کدام از خط ها متعلق به زبانی است. خط اول باید متعلق به زبانی باشد که متن در ابتدا به آن زبان نوشته شده، بعد آن را به دو زبان دیگر ترجمه کرده اند و چون زبان اهالی پارس که تخت جمشید در آن واقع است زبان پارسی بود، پس جای اول را باید به زبان پارسی داد. پس از آن عالم مذکور به خواندن خط اول که ساده تر است پرداخت و بنابراین فرض که حروف صدادار (مصوت) بیش از حروف بی صدا (مصمت) تکرار می شود، چهل و دو علامت را به حروف صدادار و بی صدا تقسیم کرد. بعد چون زبان اوستایی را می دانست پرداخت به تعیین اینکه کدام حرف صدادار بیشتر استعمال شده، به این وسیله توانست دو حرف را که عبارت از «آ» و اب بود معلوم کند و نیز توجه علما را به این نکته معطوف داشت که چند علامت همیشه با هم و به یک ترتیب تکرار می شوند، ولی آخر این چند علامت تغییر می کند. سپس حدس زد که باید تغییر از صرف اسماء باشد. زحمات این عالم در اینجا خاتمه یافت.

قدم دیگر را «گروت فند» برداشت. این عالم دو کتیبه کوچک را از کتیبه هایی که «نی پور» نقاشی کرده به اروپا برده و هر دو را مورد مطالعه قرار داده دریافت که در هر دو کتیبه علاماتی به یک ترتیب دارند که با هم تکرار می شوند، بعد با مجموعه ای از بررسی ها گفت: این چند علامت که به یک ترتیب و با هم تکرار می شود کلمه شاه است و کلمه ای که قبل از آن آمده و در دو کتیبه مختلف است اسم شاه. پس از آن کتیبه ها را تجزیه کرده کلمات را به ترتیب درآورد.

– در یکی از کتیبه ها: فلان + شاه + مجهول اول + شاه + فلان + مجهول دوم + مجهول سوم .

– در کتیبه ای دیگر: فلان + شاه + مجهول اول + شاه + فلان + شاه + مجهول دوم + مجهول سوم . پس از این کار «گروت فند» گفت باید عناوین شاهان هخامنشی مانند عناوین شاهان ساسانی باشد و بنابراین حدس زد که مجهول اول کلمه «بزرگ» است، شاه به علاوه تغییری که در آخر کلمه شاه حاصل شده کلمه «شاهان»، مجهول دوم «پسر» و مجهول سوم «هخامنشی» می باشد.

پس از آن خواند: فلان شاه بزرگ، شاه شاهان، فلان پسر (یعنی پسر فلان) هخامنشی. و …

ادامه دارد…

و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.                             

بگویید آهسته در گوش باد

چو ایران نباشد تن من، مباد

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان