مولوی

سلسله مقالات “مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی” (۱۸)

نویسنده: سید سعید زمانیه شهری 

فصل اول سلسله مقالات «مولوی، معلم بلخی، شمس شعر شرقی» – قسمت هفدهم

به نام خداوند رنگین کمان

خداوند بخشنده مهربان

خداوند مهسا، حدیث و کیان

خداوند یک ملت همزبان 

که این خانه مادری، میهن است

که ایران زمین، کاوه اش یک زن است 

قصه نقاشان رومی و چینی از مثنوی معنوی مولوی:

در روزگاران قدیم مردم چین و روم در هنر نقاشی بسیار ماهر بودند. این ادعای مهارت آنان باعث جدال بین این دو گروه شده بود، بطوریکه این جنگ و مجادله به گوش پادشاه هم رسید. او برای خاتمه دادن به این مخاصمه هر دو گروه را صدا کرده و به حرف هایشان گوش داد. نهایتاً چینیان به سلطان راهکار خوبی پیشنهاد کردند، بدین مضمون که یک خانه در اختیار ما قرار دهید، تا هنرمندی خود را در آن خانه در معرض نمایش و قضاوت بگذاریم. رومیان نیز این پیشنهاد را پذیرفتند. لذا قرار بر این شد که، اتاقی بزرگ بدین منظور اختصاص یابد. یک طرف اتاق جهت نقاشی چینیان و طرف مقابل نیز جهت انجام نقاشی رومیان اختصاص داده شد و میان این دو اتاق نیز پرده ای حایل قرار دادند، تا هیچ گروهی از کار گروه دیگر مطلع نشود.

چینیان، تقاضای رنگ و ملزومات بسیاری را نمودند و شاه هم دستور داد تا هرچه که طلب می کنند در اختیارشان قرار گیرد. ولی رومیان گفتند ما چیزی نیاز نداریم، زیرا آنان اعتقاد داشتند که برای نشان دادن عالی ترین نقش ها، فقط داشتن آیینه ای صیقلی کفایت می کند. به همین جهت شروع به صیقلی کردن دیوار مخصوص خود کردند. خلاصه پس از چندین روز کار،  موعد مقرر فرا رسید. چینیان از تمام شدن به موقع هنر خود شادی ها کردند، کار رومیان نیز به اتمام رسیده بود. این خبر به شاه داده شد و او برای پرده برداری از نقش ها و به قولی رونمایی از کار، شخصاً حضور یافت. ابتدا به سراغ نقاشی چینیان که بسیار پرمدعا بودند، رفت. با دیدن تصویر حیرت انگیز ایشان، انگشت تعجب به دندان گرفت. تصویری بسیار زیبا که عقل و چشم را می ربود، شاه پس از تحسین آنان، به سراغ نقاشی رومیان رفت، با برداشتن پرده روی دیوار، تصویر نقاشی رویایی ای را مشاهده کرد، نقش همان نقش چینیان بود، منتهی بدون هیچ خش و موج و عیبی. آری دیوار صیقلی شده آنان مانند یک آیینه، تمام نقاشی های چینیان را آشکار کرده بود. با دیدن این منظره، شاه آنان را بسیار ستوده و برنده این مسابقه را رومیان معرفی کرد، ضمن اینکه رقیب سرسخت ایشان نیز با دیدن آن هنر به این موضوع اعتراف کرده و هیچ اعتراضی ننمود. آری صفای آن دیوار آیینه ای شکل و صیقلی، وصف دل است.

آن صفای آیینه لاشک دل است 

کو نُقوش بی عدد را قابل است

یعنی مراد از اینکه رومیان دیوار خانه را به آیینه ی صافی مبدل کرده اند، وصف صفای دل است، که میتواند به واسطه این صفا، صورت ها و نقوش بی انتهایی را نمایان سازد.

از دو صد رنگی به بیرنگی رهی است 

رنگ، چون ابر است و بی رنگی مهی است 

از دویست نوع رنگ و وارنگ بودن به بی رنگی، راهی است. رنگ مانند ابر است زیرا که موجب حجاب و پوشیدگی است. ولی      بی رنگی مانند آن ماه تابانی است که حجاب ابر را نورانی می کند و از نورانی شدن ابر می توان به وجود ماه تابان پی برد. آری اگر در جهان هستی،  رنگ ها را دقیقاً مورد ارزیابی قرار دهیم، خواهیم دید که ارزش نهایی آنها در این است که ملاک خوبی برای نشان دادن بی رنگی هستند. در واقع زیبایی حقیقی رنگ ها از بی رنگی نشأت می گیرد، مانند روشنایی ابر، که ناشی از نور ماه مخفی شده و پنهان پشت آن ابر است.

اهل صیقل رسته اند از بو و رنگ 

هر دمی بینند خوبی بی درنگ

 پس هنگامی که درون انسانی تصفیه شده و مانند آیینه، از کدورت های حرص و آز و بخل و کینه توزی و نادانی و خودپرستی پاک شده باشد، از رنگار و کثرت رنگ ها و بوهای مادی رها شده و صیقل توحید زده و نهایتاً می تواند به معلومات تازه و درخشانی دست یابد لذا کسانی که درون خود را صیقلی کرده اند همیشه خوبی ها را می بینند.

همه جان من محو جانانه شد

به معشوق من، سینه کاشانه شد

و آنکه بر او جان چو جانانه گشت

سینه بر عشقش چو کاشانه گشت

وصف بر او در سخن افسانه شد

مستِ بر او این دلِ دیوانه شد

ارادتمند شما

خاک پای آستان شما

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

آرشیو مقالات پیام جوان

همراهان پیام جوان