ای وطن ای مادر تاریخ ساز ای مرا بر خاک تو روی نیاز
ای کویر تو بهشت جان من عشق جاویدان من، ایران من
نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی
فصل هفتم سلسله مقالات ایران باستان (جشن های باستانی)
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده مهربان
خداوند مهسا، حدیث و کیان
خداوند یک ملت همزبان
که این خانه مادری، میهن است
که ایران زمین، کاوه اش یک زن است
ادامه آغاز موسیقی درنظر پیشینیان:
بعضی دیگر حکایتی شبیه به داستان گفته شده در قسمت قبل را به فارابی نسبت داده و گفته اند که او به عوض کاسه ی سنگ پشت جمجمه ی انسان را جعبه ی صوتی ساز قرار داده و سازی شبیه به تار ساخته است. این حکایت و امثال آن در بعضی کتاب ها آمده، چنان که یونانیان هم برای اختراع ساز چنگ نظیر این داستان را به فیثاغورس نسبت داده اند. از این گذشته، قدما برای ایجاد هر علمی حکایتی نقل کرده اند.
در اینکه موسیقی عرب از موسیقی ایران و یونان اقتباس شده، شکی باقی نیست و شاید اصل منبع این حکایت هم یونانی باشد که در موقع مطالعه و اقتباس از کتب یونانی به دست فارابی و ابن سینا و دیگر فیلسوفان ایران افتاده و در آثار آنها اثر گذاشته است. راجع به پیدایش موسیقی مطلب به این سادگی نیست زیرا، به احتمال زیاد، موسیقی اولیه ی بشر را فقط اجرای انواع ریتم و وزن تشکیل می داده و حتی به عقیده ی برخی از نویسندگان کتاب های تاریخ موسیقی، انسان قبل از اینکه شروع به تکلم کند اصوات مقطعه ای برای ایجاد ارتباط با دیگران تولید می کرد که نوعی موسیقی بود. از این گذشته، صوت پرندگان و مرغان خوش الحان هم شاید از آموزگاران اولیه ی بشر در فراگرفتن موسیقی بوده است. بنابراین پیش از فیثاغورس هم انسان با موسیقی آشنایی داشته، چنان که ملل دیگر هم که سابقه ی تاریخی آنها جلوتر از یونانیان است از نغمه و آواز بهره مند بوده اند و نمونه های مختلفی از سازهای آنها نیز به دست آمده اند. پس نمی توان فیثاغورس را اولین مخترع فن موسیقی دانست ولی ممکن است او هم مانند دیگران سازی اختراع کرده باشد، نه اینکه به طور کلی مخترع موسیقی باشد زیرا از قراین تاریخی به خوبی معلوم می شود که اختراع این فن کار یک نفر نیست و از قرن ششم پیش از میلاد که دوره ی زندگانی فیثاغورس بود خیلی جلوتر بوده است. حتی اگر، به فرض محال، قبل از فیثاغورس سازی وجود نداشته باشد حنجره ی انسان خود یک نوع وسیله ی طبیعی موسیقی بوده و کسی که آوازی خوش داشت موسیقی دان به شمار می رفت.
* صوت و موسیقی:
در نظر قدما موسیقی عبارت است از معرفت احوال الحان. الحان موسیقی از ترکیب و اتحاد اصوات مختلف ایـــجاد می شوند و آنـــها را به دو طــریق می توان اجرا و بیان کرد: توسط صوت انسان و یا به وسیله ی سازهای موسیقی.
اصل موسیقی صوت یا به اصطلاح قدما نغمه است و صوت از تصادم دو چیز حاصل می شود. این مصادمه برخورد اهتزازی در هوا تولید می کند و در اثر انتقال ذرات هوا پرده ی گوش ما متأثر می شود و صوت را درک می کنیم. در کتاب های قدیم موسیقی نغمه به جای صوت موسیقی، و لحن در مقابل ملودی آورده شده است ولی امروزه نغمه و لحن مترادف یکدیگرند. صدای موسیقی یا صوت، یا در اصطلاح قدما نغمه، دارای حدت و ثقل اسـت و باید مطبوع طبع باشد. مقصود این است که بتوان درجه ی زیر و بمی آن را نسبت به صدای دیگر تشخیص داد و امتداد و کشش آن را تعیین کرد. قدما درجه ی زیر و بمی صداها را به وسیله ی کوتاهی و بلندی سیم های ساز عود معیّن می کردند و درواقع این سـاز همواره مورد آزمایش صوتی و فیزیکی بوده است. عود همان بربت باستانی ایرانی است که در دوره ی اسلامی تغییر نام داد و عود نامیده شد زیرا از حیث شکل و طرز ساختمان خیلی به بربت شباهت دارد.
* ابعاد موسیقی:
در اصطلاح قدما فاصله ی میان دو صدای موسیقی را بعد گویند که ما در اصطلاح امروز فاصله می گوییم. ابعاد یا بعدهای موسیقی را به طوری که امروز هم در بین اهل فن معمول است به دو طبقه ی ملایم و متنافر تقسیم کردند که در اصطلاح امروز مطبوع و نامطبوع گفته می شود. از ترکیب ابعاد لحن به وجود می آید به شرط آنکه فواصل مختلف به طرزی مناسب و ملایم طبع دنبال یکدیگر واقع شوند و شنونده از شنیدن مجموع آن ها لذتی درک کند. بعضی این شرط را هم اضافه کرده اند که الحان موسیقی باید با اشعار و کلماتی مناسب توأم باشند تا سبب تحریک عواطف شوند. البته اشعار هم باید از حیث وزن مطابق قواعد عروض تلفیق شده باشند.
قدما فواصل را به سه قسمت تقسیم می کردند:
۱. عظام به فاصله ی بیش از اکتاو (یا هنگام) می گفتند.
۲. اوساط اصطلاحی بوده است برای فاصله های چهارم و پنجم.
۳. صغار فاصله های کوچک تری است که ابعاد لحنی هم نامیده شده اند. در تشکیل این فواصل و نسبت های آنها بحث های مفصل کرده اند که جنبه های فنی دارد.
* سازهای موسیقی:
قدما حلق و حنجره ی انسان را اشرف سازهای موسیقی می نامیدند زیرا صوت انسان طبیعی ترین صدای موسیقی است علاوه بر اینکه با الفاظ و کلمات نیز مقرون است. کلماتی که با الحان توأم می شوند متضمن معانی هستند و در نتیجه، صوت انسان بیش از سازهای موسیقی که، مصنوع آن انسان اند در نفس آدمی تأثیر می کند. این تعبیر کاملا به مورد و صحیح است و همواره مورد قبول خواهد بود.
سازهای موسیقی بر دو قسم اند:
سازهای بادی، سازهای سیمی و زهی.
سازهای بادی صــــدایشان به وسیله ی دمیدن (یا فوت کردن) حــــاصل می شود مانند سرنای، نای و حلق انسان. قدما حلق را جزو سازهای بادی می شمردند و بعد از صوت انسان نی را که دارای صدایی طبیعی و مطبوع است بهترین ساز موسیقی می دانستند.
سازهای سیمی و زهی دو نوع اند:
مطلقات که نغمه ی آن ها از دست باز سیم (یا مطلقات) حاصل می شود و برای هر صدا یک سیم روی ساز بسته شده و بر روی آن رشته ها انگشت گذاری نمی شود مثل چنگ و قانون و سنتور. در این نوع سازها هر دو دست انسان وظیفه ی نواختن مضراب را دارند. نوع دیگر از سازهای سیمی، مقیدات اند که نغمه شان به مقید و «گرفت» ایجاد می شود. قدما دست باز سیم را که انگشت بر آن تکیه نمی کند مطلق می گفتند و اگر یکی از انگشت های دست چپ نوازنده روی سیم تکیه نماید آن را «گرفت» می نامیدند. سازهایی مانند عود و تنبور و رباب و غیره از مقیدات هستند و انگشت های دست نوازنده روی رشته ها یا وترهای آنها تکیه کرده و وسایل نواختن، مانند ناخن، پنجه، مضراب و کمان یا آرشه، با دست راست نوازنده عمل می کنند. در میان سازهای سیمی و زهی رباب در ابتدا دو سیم داشته که در قرون بعد تبدیل به کمانچه شده اسـت. ادامه دارد…
و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.
بگویید آهسته در گوش باد
چو ایران نباشد تن من، مباد