• Home
  • >
  • مقالات مجله – نوامبر ۲۰۲۲
  • >
  • برگهایی از تاریخ به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت نوزدهم

برگهایی از تاریخ به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان – قسمت نوزدهم

گردآورنده: شهرداد خبیر

برگرفته ازکتاب “از کودتا تا سقوط”

تاج شاهی

ماجرای قتل ایمبری که منجر به اعلام حکومت نظامی شد، برای رئیس الوزرا فرصتی فراهم ساخته بود که قدرت خود را بازسازی کند. اینک با اعلام استیضاح از سوی اقلیت، این قدرت نمایی با خطر مواجه شده بود. سردار سپه با وجود حمایت های اکثریت، از نتیجه استیضاح نگران بود. او یک بار شکنندگی اکثریت را در رویداد جمهوری خواهی تجربه کرده بود. از سوی دیگر، موارد استیضاح بسیار روشن و واضح بود و پاسخ-گویی به آن ها دلیل و مدرک می طلبید که سردار سپه فاقد آن بود. رئیس الوزرا چگونه می خواست هتک حرمت مجلس و ضرب و شتم مردم را توجیه کند. قدرت و اعتبار بازسازی شده ی رضاخان پس از واقعه ی جمهوری خواهی به چالش طلبیده شده بود. گردن نهادن به بازی مدرس، اگر در درون مجلس به نفع رضاخان تمام می شد، در نزد افکار عمومی اما یقیناً او برنده نبود. لذا رئیس الوزرا تصمیم گرفت کل جریان بازی را برهم زند. در این میان، تهدید میلسپو مبنی بر استعفا به این دلیل که در تصمیمات مهم دولتی با او مشورت نمی شود و قدرت او محدود است، جبهه مخالفان را قدرت بخشید.

روز یکشنبه ۲۸ مرداد، موعد استیضاح فرا رسید. بهار از تمهیداتی هم چون حبس هواداران اقلیت و تجهیز هوچیان بازار سیاست برای مقابله با استیضاح کنندگان می نویسد. با ورود طرفین به مجلس، هتاکی ها و دشنام ها آغاز شد. به نظر می رسد مدرس هم از نتیجه استیضاح به نفع خود مطمئن نبود و سعی در تحریک سردار سپه داشت تا خشونت های دوره ی جمهوری خواهی در صحن مجلس تکرار شود، اما همان طور که بهار در نطق همان روز خود گفت، رئیس الوزرا از حملات برخی از نمایندگان به مدرس جلوگیری کرد.

جلسه صبح به واسطه ی کثرت جمعیت و غوغای حاصله رسمیت نیافت. استیضاح به بعد از ظهر موکول شد. مدرس، حائری زاده و کازرونی در بیرون از مجلس مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. تنها بهار که از مجلس خارج نشده بود، جان به سلامت برد. کازرونی در نامه ای به ریاست مجلس به ضرب و شتم خود به همراه مدرس اشاره کرد و بر حق استیضاح خود اصرار ورزید. بهار نیز به نمایندگی از اقلیت در جلسه ی بعد از ظهر حاضر شد و از توهین و اهانت به یاران خود و نبود امکان استیضاح خبر داد. نماینده ی اقلیت در پایان از نمایندگان خواست در برابر این سلب مصونیت نمایندگان اقلیت و جلوگیری از آزادی افکار، عکس العمل نشان دهند. در برابر نطق بهار، سلیمان میرزا برای پاسخ گویی به پشت تربیون رفت. سلیمان میرزا که در مجلس چهارم با تمام وجود در برابر تحدید آزادی مطبوعات مقاومت کرده بود، اینک تحدید آزادی مطبوعات و حبس و تبعید افراد را چنین توجیه می کرد:

  زبانشناسی: سفر حجمی در خط زمان: سیر از “زبان” به “اوزوان” – بخش پنجم

– … اما راجع به اعلام حکومت نظامی و ترتیباتی که فرمودید، راجع به جراید و حبس و تبعید، البته محتاج به تکرار نیست و همه بهتر از بنده می دانند که چه ترتیباتی در این شهر به عمل آمد که از برای احدی تا اندازه ای می توان گفت مصونیت و امنیت نبود. البته باز فراموش    نفرموده اید که در اثر آن تهیجات چون دولت خواست کاملاً نشان بدهد که مردم در اظهار عقیده و فکر آزادند، چه حرکات ناشایستی بروز کرد و چه ترتیباتی پیش آمد که یکی از لکه های تاریخی را برای ایران ایجاد کرد که هیچ وقت در مملکت ما هم چو سابقه و هم چو یادداشت شرم آوری نبود… .

نماینده سوسیالیست تهران که گویا از آن قسمت نطق حائری زاده درباره ی تیرباران مخالفان مشروطه به خشم آمده بود، سخنان نمایندگان اقلیت را خارج از نزاکت دانست و آنان را به سوءاستفاده از آزادی متهم نمود.

از آن سو، رضاخان هم که بازی ناتمام را به نفع خود دید، دولت را برای حفظ قانون آلت دست شده دانست و از مجلس خواست تکلیف دولت را تعیین کند:

– اگر اقلیت هر روز به یک عنوان اسباب زحمت دولت را فراهم کند، برای دولت پیشرفت ندارد. چهارده نفر یا هفت نفر از اقلیت (درست در نظرم نیست) ورقه استیضاح دادند، ولی دولت متکی به اکثریت است. اگر اکثریت دارد، برود عقب خدمت خودش و اگر هم ندارد، تکلیف خودش را بفهمد. به هرحال دولت رأی اعتماد می خواهد… .

با وجود دلایل تیمورتاش و سلیمان میرزا که حضور اکثریت را نشانه ی اعتماد به دولت دانستند، سردار سپه تنها رأی اعتماد به دولت را خواستار شد. سرانجام پس از مباحثات بین اکثریت، رأی اعتماد به دولت داده شد. رضاخان پس از کسب رأی اعتماد، از وزیران کابینه خواست استعفا دهند. پس از استعفای هیئت دولت، وزیران جدید به این ترتیب معرفی شدند: فروغی ذکاءالملک، وزیر مالیه؛ مشارالملک، وزیر امور خارجه؛ امیر اقتدار، وزیر داخله، سردار اسعد، وزیر پست و تلگراف؛ سردار معظم خراسانی (تیمور تاش)، وزیر فواید عامه؛ ادیب السلطنه، وزیر عدلیه و مشارالدوله، کفیل وزارت معارف. رضاخان با انتخاب هیئت وزیران جدید، گامی دیگر در راستای نزدیکی به نیروهای محافظه کار برداشت. سردار اسعد رئیس ایل بختیاری بود. تیمور تاش در جنگ جهانی اول در هیئت میکس راجع به موراتوربوم نماینده ایران بود که با دولتین روس و انگلیس همکاری می کرد. سردار سپه با اعلام حکومت نظامی و جان  به در بردن از استیضاح اقلیت، گامی پر قدرت برداشته بود. تهران قدرت دولت را باور کرده بود. اینک نوبت ایالت مهم خوزستان بود که با سرکوب خَزعل، هم برای دولت اعتباری تازه به وجود آورد و هم رئیس الوزرا را گامی دیگر به سلطنت نزدیک سازد. 

  دروغ آماری چیست؟ قسمت اول

ماجرای خزعلی

مطالب اساسی و بلکه اولین حرف اصول دین سیاست را به آخر گذاشتم نه برای این که اهمیتش کمتر از مطالب دیگر بود، بلکه برای این اصل اعظم ایرانیت را بدیهی و مسلّم دانسته، امکان خللی در آن فرض نمی کردم… آن مسئله عبارت از حفظ وحدت ملی ایران است که تمام این اصلاحات در نظر یک سیاسی ایرانی برای همین مقصود و به عبارت صحیح تر با وجود این مقصود است.

وحدت ایران از نظر روشنفکران ایرانی، اولین پایه و مدار دولت مدرن بود. عدم وحدت ایران نشانی از جامعه سنتی بود که باقی مانده از حکومت های ایلی پس از اسلام بود. ایلات ایران تنها نیروی آماده به خدمت بودند و از این امتیاز در خودسری های شان علیه دولت مرکزی بهره می جستند. دولت هایی هم که در مصدر امور قرار می-گرفتند، خود دارای خاستگاه ایلی بودند و پشتیبانی ایلات از آن ها، یگانه سلاح قدرت و مشروعیت آن ها بود. قاجارها هم که فراتر از یک رئیس ایل نمی اندیشیدند، در قرنی که اروپا دولت های مدرن را تجربه می کرد، در ایران نظام ایلی بر سر ساختار حکومتی سنگینی می کرد. قبایل مختلفی در چهار گوشه ی ایران زندگی می کردند و در منطقه سکونت خود قدرت عمده محسوب می شدند. انقلاب مشروطه که ساختاری مدرن بود، نتوانست قدرت خان ها و ایلات را محدود سازد. بختیاری ها و محمدولی خان تنکابنی، ملاک عمده منطقه شمال، در بازگشت مشروطه کمک نمی کردند و پس از اعاده ی مشروطه در دولت ها سهم به سزایی یافتند. دولت های روس و انگلیس نیز در عدم وحدت ایران سهیم بودند. این دو دولت با حمایت قدرت های مرکزگریز، در تضعیف دولت مرکزی می کوشیدند. در جریان نهضت مشروطه، روس ها از ایلات شاهسون در ضدیت با مشروطه حمایت کردند و بختیاری ها از دوستی و یاری انگلیسی ها برخوردار بودند.

  طرز تهیه کوکی زنجبیلی کریسمس

انقلاب مشروطه که حاصل اشتراک نیروی شهری بود، در ایلات سبب دگرگونی شد. ایلات به ساختار جدید تن در دادند و برخی ایلات هم چون بختیاری ها به حمایت از آن برخاستند. استقرار مجلس مشروطه سبب شد قدرت های دور از مرکز، واقعیت مجلس را پذیرا شوند و برای سهیم شدن در قدرت، در این نهاد دموکراتیک جایگاهی جست وجو کنند. مخالفت با مشروطه برابر با مخالفت با «ایرانیت و ملیت» بود و این امر ضربه سختی بر نظام ایلی بود، زیرا مجلس و مشروطه نماد دولت مرکزی بود و این با واقعیت این نظام هم خوانی نداشت. ایلات و قدرت های مرکزگریز، راه تفاهم و یگانگی با مشروطه نمی پوییدند. اینان حاضر به قبول حاکمیت حکومت مرکزی و پرداخت مالیات به آن نبودند. درحالی که دولت های مشروطه همواره از مشکلات مالی در رنج بودند. ناامنی و بی نظمی از دیگر اموری بود که ایلات بر دولت مرکزی تحمیل می کردند. دولت های مشروطه هم که در ایجاد ارتش منظم و دائمی گامی برنداشته بودند، از ایل بختیاری تا سال ۱۳۳۱قمری به عنوان تأمین کننده اصلی نیروی نظامی کشور سود می جستند. از این رو دولت ها در استقرار امنیت و گسترش قدرت خود ناتوان نشان می دادند. ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان