Cosmology | کیهانشناسی (۱۰)

نویسنده : شهرام خبیر

مفهوم این گفته که مقولات باید دلیل نخستین جهان باشند این است که مقولات باید معقول باشند. نیکوکاری باید از درون خانه آدمی آغاز شود و دلیل نیز نخست باید خانه ی خود را به سامان آورد. اگر می گوییم که دلیل، اصل نخستین جهان است و اگر امید بسته ایم که جهان را از آن استنتاج کنیم باید نخست خود دلیل را به نحوی منطقی بشناسانیم. با گفتن این که دلیل از دوازده مقوله یعنی دوازده حقیقتی فراهم می آید که از یکدیگر استنتاج نشده اند و توضیح شان نیز بر ما معلوم نیست از دلیل، تعریفی منطقی به دست نمی دهیم. می-توانیم مانند کانت بگوییم که مقوله ای از علت هست و دیگر جای بحث نیست. ولی در چنین حالی مقوله ی مورد بحث صرفاً رازی غائی است و اثبات وجود آن به موجب حکمی جزمی انجام می گیرد و نه به یاری دلیل و از این رو با موازین عقلی و منطقی سازگار در نمی آید. اما قصد ما این است که مقوله ی علت را از مقوله ی گوهر و مقوله ی گوهر را از مقوله ای برتر استنتاج کنیم و بر همین ترتیب تا آخر. در این حال، مقولات ما دیگر حقایقی غیرمنطقی نخواهند بود چون ما ضرورت منطقی آن ها را اثبات می کنیم و نشان می دهیم که نه همان مقوله ای از علت هست بلکه چنسن مقوله ای بای باشد و اثبات ضرورت منطقی هر مقوله، برابر توضیح آن و آشکار کردن مبنای منطقی آن است.

پس وظیفه ای که هگل در منطق خود برعهده برمی گیرد این است که گزارشی از دلیل نخستین جهان بدهد و معلوم سازد که جهان از چه مقولاتی ترکیب یافته است و چون عقیده داشته است که علاوه بر مقولات دوازده گانه کانت، مقولات بسیار دیگری وجود دارند ناگریز باید فهرست مقولات را کامل کند و آن ها را نیز جدا و مستقل از یکدیگر بر ما عرضه نماید بلکه هرکدام را به طور منطقی از دیگری استنتاج کند و سرانجام نشان دهد که همه مقولات هم چون کلی یگانه، وحدتی خود پیدا و خودسامان دارند، به نحوی که می توانند به طور مطلق اصل نخستین جهان باشند، و چون خودپیدا یعنی توضیح دهنده ی خویشند ما را از جست وجو در پی اصل پیشین تر یا برتری در توضیح جهان بی نیاز می کنند. منطق هگل ناگریز نخستین بخش دستگاه فلسفی او است زیرا اصل نخستین جهان را به ما می شناساند. هنگامی که این دلیل نخستین جهان را به طور کامل بشناسیم، گام بعدی، استنتاج وجود عالم واقع از آن، یعنی اثبات این است که کائنات منتج از آن است. هگل دومین و سومین بخش دستگاه فلسفی خود را به همین کوشش وقف می کند.

  زندگی در ساکرامنتو: ۸ فاکتور مهم برای مهاجرت به ساکرامنتو

افلاطون البته به هیچ رو بر آن سر نبود که مثل پست تر را از مثال نیکی استنتاج کند. وی ضرورت این امر را در نیافته بود. ولی یادآوری این نکته برای ما بسیار پرارزش است که حتی اگر افلاطون می خواست که مثل خود را از مثال نیکی استنتاج کند باز نمی توانست چنین کند و دلیل آن نیز پرواضح بود، زیرا مثل برتر افلاطون حاوی مثل فروتر نیستند و از این رو مثل فروتر را خواه به طور منطقی و خواه به نحوی دیگر نمی توان از مثل برتر استنتاج کرد. برعکس مثل برتر با مثل فروتر مباینت آشکار دارند و فقط شامل وجه اشتراک مثل فروترند. مثلا مثال رنگ وجه مشترک میان مثال های سفید و آبی و سبز و غیره را در برمی گیرد ولی اختلافات مشخص آن ها را از حیطه ی خود طرد می کند. کیفیت خاص رنگ سبز، یعنی سبزی، از حیطه ی مثال رنگ بیرون است و مثال رنگ فقط بر آن چه میان رنگ سبز و آبی و رنگ های دیگر مشترک است شمول دارد. پیداست که رنگ آبی خاصیت سبز بودن رنگ سبز را فاقد است. از این رو سبزی خاصیتی مشترک میان هر دو رنگ نیست و به همین علت نیز در مثال رنگ مندرج نیست. پس مثال های آبی و سبز و غیره را نمی توان از مثال رنگ استنتاج کرد یعنی آن ها را نمی توان از مثال رنگ بیرون کشید چون مثال رنگ از آن ها تهی است.

مثال افلاطون در واقع امر کلیاتی مجردند و بدین علت است که از آن ها چیزی استنتاج نتوان کرد. هر کلی مجرد، جنسی است که فاقد نوع خویش است. پس اگر بخواهیم که استنتاج مفاهیم دیگر از آن ها ممکن شود هر کلی با جنس باید نوع و فصل را نیز در برگیرد تا بتوان این نوع و فصل را به یاری استنتاج منطقی از آن جنس بیرون کشید. هگل این گونه کلیات را کلیات انضمامی یا مشخص (concrete universals)  می نامد و مدعی است که کشف آن ها بزرگ ترین دلیل برتری فلسفه ی او بر فلسفه های پیشین است. در این جا مجال آن را نداریم درباره ی این کشف به تفصیل سخن گوییم و فقط به این یادآوری بس می کنیم که کلیات افلاطون مجردند و از این رو مثل فروتر را از مثل برتر نمی توان استنتاج کرد.

  شروع اختلالات رفتاری شایع در کودکان - 2

آیا مقوله ی نخستین کدام است؟

اگر بخواهیم مقولات را از یکدیگر استنتاج کنیم دو پرسش فوری برای ما پیش می آید. نخست این که کار خود را از کجا آغاز کنیم و مقوله ی نخستین ما باید کدام باشد؟ دوم آن که با چه روشی می توانیم مقولات دیگر را از آن استنتاج کنیم؟ در بخش کنونی از پرسش نخست سخن می گوییم و در بخش بعدی از پرسش دوم.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان