نویسنده: امیر فغانی
ذهن انسان عادت دارد که اندازه ی میله ها را متناسب با مقادیر فرض کند و بنابراین در نمودار نخست علیرغم اینکه اعداد درست هستند، ممکن است ما را به نتیجه گیری اشتباه بکشاند.
همین روش گمراه کننده می تواند در محور افقی به ویژه در هنگام استفاده از نمودار های خطی هم به کار گرفته شود.
نمودار زیر نرخ بیکاری را در آمریکا بین سالهای 2007 و 2010 نشان می دهد.
مخاطب در نگاه نخست ممکن است دچار این گمراهی شود که این نرخ به طور خطی در حال افزایش است. اما نگاهی دقیق تر به محور افقی نشان می دهد که، نقاط نشان داده شده، در بازه های زمانی غیر مساوی انتخاب شده اند و اگر این داده ها به طور مساوی انتخاب شوند، تصویری متفاوت را نمایش می دهند و تاثیر مبارزه و غلبه بر با رکود اقتصادی در سالهای پس از 2009 بیشتر مشخص می شود.
در نظر نگرفتن فاکتور های مرتبط
حتی اگر نمودار هیچ مشکلی نداشته باشد، در نظر نگرفتن فاکتور های مرتبط ممکن است مخاطب را به نتیجه گیری اشتباه برساند.
مثال:
نمودار زیر نشان می دهد که چند نفر هر سال بازی فوتبال سوپر کاپ (super bowl) را تماشا می کنند. نگاهی به این تصویر، این گمان را ایجاد می کند که محبوبیت این بازی فوتبال در حال افزایش چشمگیر است.
اما این نمودار رشد جمعیت را در بازه ی زمانی نشان داده شده در نظر نگرفته است. اگر این رشد را در نظر بگیرم و میزان درصد افراد دارنده ی تلویزیون را در این نمودار لحاظ کنیم، به نمودار زیر می رسیم که نشان می دهد محبوبیت ثابت مانده است.
هر چند روش های دروغ آماری، گستره ی وسیع تری دارند، اما این موارد چند نوع از این دروغها بودند که در قالب نمودار و هیستوگرام ارائه می شوند. دارل هاف (Darrell huff) در سال ۱۹۵۴ کتابی با عنوان “چگونه میتوان با آمارها دروغ” گفت منتشر کرد. مطالعه ی این کتاب برای علاقمندان به این مباحث خالی از لطف نیست. اما دفعه ی بعد اگر نموداری را دیدید، در اعداد و رنگها و زرق و برق آن غرق نشوید، به محور ها ی عمودی و افقی و اعداد آنها دقت کنید، نامگذاری ها را بخوانید و مقیاس ها را در نظر بگیرید به محتوای نمودار دقت کنید و سعی کنید متوجه شوید که نمودار چه داستانی را بیان میکند.