سرمقاله نوامبر ۲۰۲۱: ابتذال شر – قسمت ششم

نویسنده: شهرداد خبیر

شهرداد خبیر

اکنون به محاکمه آدلف آیشمن می پردازیم که در جنگ جهانی دوم مسئول “اداره امور مربوط به یهودیان” در حکومت هیتلری بود و در مقام افسر بلند پایه حزب حاکم نازی جهت اجرای “راه حل نهایی” دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به کوره های آدم سوزی صادر کرد. او پس از شکست آلمان، به چنگ آمریکائیان افتاد ولی ناشناخته ماند و سپس از بازداشتگاه به همراه خانواده اش به آرژانتین گریخت. چند سالی با هویت دیگری در آنجا زندگی می کرد تا آنکه توسط یک گروه کماندویی اسرائیل شناسایی و به اسرائیل ربوده شده و سال بعد یعنی ۱۹۶۱ محاکمه و در ۱۵ مورد از جمله “جنایت علیه قوم یهود” و “جنایت علیه بشریت” مجرم شناخته شد و چند ماه بعد از آن اعدام گشت.

فیلسوف نامدار یهودی آلمانی خانم هانا آرنت ایده پرداز و منتقد عرصه فلسفه سیاسی شخصا در این دادگاه حضور یافت و گزارشی مبسوط از چگونگی این محاکمه و جو حاکم بر آن برای هفته نامه نیویورکر تهیه کرد که پس از انتشار آن بسیار بحث برانگیز شد.

باید اذعان کرد که اندیشه های آرنت در عرصه اخلاق فردی همچنان ۶۰ سال پس از مرگ او بروز است و مبنایی است برای نقد چگونگی زیست بشریت معاصر، مسئولیت فردی و تأثیر و تأثر بشر بر چالش ها و پلیدیهایی که معادلات قدرت و سیاست را برای او رقم می زند. در بحث پیرامون عدالت و بی عدالتی، حقوق بشر و اینکه چگونه می توان جهان بهتری ساخت یا مسئولیت فردی در این راستا چه وزن و اهمیتی دارد، نیز نمی توان آرنت را در حوزه اجتماعی و آکادمیک نادیده گرفت یا دور زد.

بویژه در مورد تجربه سیاسی جامعه ایران در انقلاب و سالهای پس از آن و نقش مردم در اثر گزاری و تأثیر پذیری و نیز در شکل گیری حاکمیت و مناسبات و معادلات قدرت آن که همیشه معطوف به حداکثر سرکوبگری بوده، آرا و اندیشه های آرنت را برای آنهائی که بدنبال چرایی این مسائل بوده اند جذاب ساخته است.

  برگ‌هایی از تاریخ به مناسبت 100 سالگی کودتای رضاشاه: از رضا خان به رضا شاه – از احمد شاه به احمد خان - قسمت پنجم

تجربه ی رژیم های فاشیستی هیتلر، موسولینی و استالین که مبنای تبینات و ایده پردازی آرنت در باره توتالیتاریسم بوده اند از نظر او تجاربی منحصر بفرد اند که تا پیش از نیمه قرن بیستم در تاریخ بشری سابقه نداشته و بنابراین فیلسوفان پیشین عرصه سیاست هیچگونه شناخت یا تصوری از آن نداشته اند که در باره ی آن به نظریه پردازی یا روشنگری بپردازند.

دهشتناک آنکه تئوری و مشخصات این گونه نظامهای نو پدید و بی سابقه از اعماق سیاهچال ها یا اردوگاههای کار اجباری توسط اندیشمندان و فعالان سیاسی دربند به پشتوانه ی درد و رنج فیزیکی و روحی فردی آنها، بند بند و صفحه به صفحه همگام با استواری و رشد این نظامها تکامل یافته اند. در انتها با فروپاشی این حکومت ها افکار و نظریه های پراکنده توصیفی از آنها سرانجام در قالب یک جهان نگری، منسجم شده و از استحکام آکادمیک یا تحلیلی برخوردار شده اند که در این میان نقش آنتونیوگرامشی و هانا آرنت و کارل پوپر نمایان است.

بطور خلاصه مشخصه بارز این رژیم های توتالیتر مدرن بدین قرار است:

۱) استفاده حداکثری از اهرم ترور و ارعاب و تبلیغات که اکنون با بهره گیری از دستاوردهای فنی و روانشناختی و ارتباطی مدرن متنوع تر هم شده است.

۲) استفاده وسیع تر از تمرکز ثروت و قدرت و امکان سازماندهی بهتر نخبگان جامعه اعم از اندیشمندان، ورزشکاران، نویسندگان و هنرمندان و … در راستای قبول ایدئولوژی، گفتمان و کردار نظام حاکم در جهت سرکوب و انقیاد هرچه گسترده تر جامعه

این رویکرد نظام حاکم شرایطی را بوجود می آورد که برخی از پیامدهای آن از قرار زیر است:

  دستور پخت  یک غذای محلی خوشمزه و بدون گلوتن: امام باییلدی

• هول و هراس و در خود رفتگی شهروندان

• محوری شدن حفظ حیات فرد در زمانه ای که هر نقد و مخالفت و فکر و مطالبه ی مستقل ممکن است او را در معرض ترور و حبس و شکنجه قرار دهد

• کشته شدن حس همبستگی در مردم

• سوء ظن شهروندان نسبت به یکدیگر و همراهی “نشئه گونه و سرمستانه” و عاری از فکر و مسئولیت بخش های بزرگی از جامعه با ایدئولوژی حاکمیت.

از نظر آرنت پیامد یک چنین وضعیتی “بحران شهروندی” است که با بحران اندیشه همراه است زیرا در فضایی اینگونه، جایی برای بحث و گفتگو باقی نمی ماند و از آنجا که فکر خود امری گفتگویی (دیالکتیکی) است (زیرا تفکر در جهان مشترک انسانها معنا می یابد) بنابراین پایان گفتگو به منزله پایان تفکر است و از آنجا که فکر کردن به انسانها قدرت داوری در مورد “شر” را می دهد به این سبب عدم تفکر قدرت شناخت و مبارزه با “شر” را از آنان می گیرد.

با چنین زمینه ای آرنت فیلسوف و نظریه پرداز سیاسی سالها بعد در جریان محاکمه آدلف آیشمن شخصا حضور یافت و کتابی نوشت بنام “آیشمن در اورشلیم” که در ضمن آن عقاید و نظریات خود را پیرامون “ابتذال شر” مطرح می کند. ابتذال شر به روندی اشاره دارد که طی آن اعمال تحقیر آمیز و جنایت بار تحت عنوان “جوری که چیزها هستند” یا “واقعیت چنین است” تعبیر و به یک کار عادی فروکاسته می شوند. این روند نه لزوما از سوی آنان که شر را انجام می دهند بلکه به کمک مردم عادی (من و شما) اتفاق می افتد که تأکیدی بر “طبیعی جلوه دادن نا اندیشیدنی ها” است یعنی انجام کارهای هولناک و غیر قابل تصور به روشی منظم و سازمان یافته بصورت تدریجی و پیشرونده و تکراری با هدف عادی سازی آنها. این همان مفهومی است که در ذهن او زمانی جرقه زد که این افسر نازی در دادگاه خود را کارمندی وظیفه شناس و پاک و بیگناه خواند که فقط فرامین پیشوا را اجرا کرده است. از نظر آرنت رنج روانی احساس مسئولیت فردی (یعنی سختی ایجاد معیارهای اخلاقی شخصی و انتخاب های فردی در هر موقعیت دشوار اخلاقی) در برابر راحتی و انفعال صرف پذیرش امر فرمانبرداری که تمام مسئولیت را به عهده فرمانده وا می گذارد مهمترین عامل گسترش شر و عادی شدگی آنست. فراموش نکنیم که شعار “پیشوا بهتر می داند و اوست که بهترین تصمیم ها را می گیرد” در سراسر دوران نازیها در آلمان برای رهایی یا تسکین وجدانهای فردی، معذب یا کنجکاو، از انتخابهای دشوار اخلاقی دائما تبلیغ می شد. “پیشوا بیدار است” مرا بیاد جمله ی ” کوروش آسوده بخواب که ما (یعنی من محمد رضا شاه) بیداریم (بیدارم)” می اندازد که همه را بدون نیاز به دوغ و دیازپام و دایه! همچون یک لالایی آرام بتدریج بخواب خرگوشی فرو برد و این موجب همان شد که نباید می شد!

  Cervical Cancer

ما را به رندی افسانه کردند پیران جاهل شیخان گمراه

بقول ادبا چون قلم بدینجا رسید قلم بشکست. نمی توانم بدون پرداختن به شخصیت این زن بزرگ و فوران احساساتم در باره او این سرمقاله را به این صورت خشک و آکادمیک ادامه دهم.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان