پهلوی

برگ‌هایی از تاریخ: از رضا خان به رضا شاه – از احمدشاه به احمد خان

به مناسبت ۱۰۰ سالگی کودتای رضاشاه
گردآورنده: شهرداد خبیر
برگرفته از نوشته های دکتر حسین زرین کوب

تاج شاهی

ایرانِ دورۀ پهلوی اول متمایز از دیگر دوره های تاریخی آن است دوره ای از پی انقلاب مشروطه و ناکامی های آن در نوسازی کشور. از همین رو برخی از گروه های اجتماعی برای انجام نوسازی های مورد نظر، قائل به دیکتاتوری به عنوان مرحلۀ گذار از استبداد فردی به دموکراسی شدند، چرا که در آن زمان زودرس بودن مشروطه در جامعۀ ایران در نبود نهادهای مدنی و ابزارهای مدرن اندیشۀ غالب بود. به اعتقاد نخبگان ایرانی، دیکتاتوری با مشت آهنین لازم بود تا ابزارهای مدرن را به عنوان مقدمۀ نهادهای مدرن فراهم آورد. این دیکتاتوری که بر پایۀ برآوردن منافع برخی از طبقات و گروه های اجتماعی بود. با استبداد فردی تفاوت داشت. چون این مقدمه فراهم شد، نتیجه خود به خود به مدرنیته خواهد انجامید. بر مبنای چنین اندیشه ای بود که عده ای از نخبگان همچون ملک الشعراء بهار از قرارداد ۱۹۱۹ پشتیبانی می کردند. اندیشۀ نوسازی و اصلاح دغدغه هایی بود که در طول سالیان پس از جنگ جهانی اول در ذهن گروه های اجتماعی مؤثر در انقلاب مشروطه خلجان می کرد. از همین رو پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ چنین سیاستی نصب العین سیاستمداران درون دولت و مجلس قرار گرفت. رضا خان در کسوت سردار سپهی بر ریاست وزرایی توانست با انجام اقداماتی در این راستا، همگان را در حفظ خود در عرصۀ سیاسی ایران متفق القول سازد. همین اجماع بود که رضا خان را با وجود پای بند نبودنش به نهادهای برآمده از مشروطه چون مجلس، احزاب و مطبوعات، در نیل به مقام سلطنت یاری رساند.
سلطنت رضاشاه هم دوره ای از تحولات، اصلاحات و تلاطمات است_ دوره ای که تحولات مهمی در سیستم قضایی، آموزشی، اقتصادی، صنعتی و … انجام شد. در کنار این تحولات، سوانح سیاسی گوناگونی رخ داد که جامعۀ ایران را دچار اصطکاک سیاسی و اجتماعی کرد. جامعۀ سنتی ایران در گذار از وضعیت کنونی خود به وضعیت مدرن، مقاومت هایی بروز داد_ مقاومت هایی که گاه با خشونت دولتی مواجه می شد. از همین رو شکاف میان دولت و ملت رخ نمود. البته تمامی این تحولات و نوسازی ها دولتی نبود و بسیاری از انجمن ها و موسسه های فرهنگی_اجتماعی با تکیه بر توانایی های مالی و معنوی موسسان و اعضای خود در این باره می کوشیدند هر چند که اهداف این موسسه ها با ایدئولوژی سلطنت پهلوی اول مبتنی بر ناسیونالیسم باستان گرا و تجدد غربی همخوانی داشت. به جهت این همخوانی هم بود که با وجود مخالفت های نهادهای سنتی اجتماع هم چون روحانیت، این موسسه ها و انجمن ها مجال فعالیت و خودنمایی داشتند همین وجه غیر دولتی هم بود که به روند نوسازی فرهنگی به وسیلۀ این مراکز صورت تدریجی بخشیده بود. گفتنی است در طول سلطنت پهلوی اول تمامی تحولات درحوزه های گوناگون زیر سایۀ این ایدئولوژی با شاخصه های مذکور قرار داشت، این دو شاخص در پیوندی وثیق با یکدیگر قرار داشت و از اتکا به یکی، رسیدن به دیگری مراد می شد. از اتکا به ناسیونالیسم باستان گرا، گذاشته ای مشترک با غرب مقصود بود_ گذشته ای که در آن غرب باستان پیش تر وام دار فرهنگ و تمدن ایران به عنوان سلسه جنبان شرق باستان بود. این گذشتۀ مشترک علاوه بر فرهنگ شامل زبان و پوشش نیز می شد، از این گذشتۀ مشترک پلی به حال و آیندۀ مشترک با غرب زده می شد. از همین رو ارج نهادن به فرهنگ و تمدن ایران باستان، توجه به هویتی بود که امروزه غرب وام دار آن است. رسیدن به گذشتۀ با عظمت ایران هم، تعامل فرهنگی و تمدنی با غرب را می طلبید. در عرصۀ سیاست خارجی هم این دو شاخصه خودنمایی می کرد؛ به طوری که از یک سو ایران در دورۀ پهلوی اول سیاست خارجی فعالی داشت و از سوی دیگر، برمبنای ناسیونالیسم ایرانی دچار چالش هایی با دو همسایۀ شمالی و جنوبی، شوروی و انگلیس، بود. درمقاله حاضر سعی شده است قدرت یابی رضا خان از منظر داخلی و خارجی با توجه به حوادثی که روی داد، بررسی شود. این امر با زمینه های تاریخی، از قرارداد ۱۹۱۹ تا تغییر سلطنت پی گرفته شده است. نگاه و آمال طبقات مؤثر اجتماع به اقدامات رضاخان و نسبت این اقدامات با آمال مشروطه، از جمله نکاتی است که در تحلیل و بررسی وقایع مورد نظر بوده است بخش دوم مقاله نیز به حوادث و تحولات دورۀ سلطنت رضاشاه در حوزه های گوناگون پرداخته است. حوادث و تحولاتی که دنبالۀ همان حوادث دورۀ سردار سپهی و ریاست وزرایی رضاخان است.

  سرمقاله فوریه ۲۰۲۲: ابتذال شر – قسمت نهم

شهرداد خبیر

از قرارداد ۱۹۱۹ تا کودتا

جنگ جهانی اول با وجود بی طرفی ایران، برای ایرانیان مصیبت بار بود. اشغال کشور و سپس امضای تعهد نامۀ ۱۹۱۵ میان دولت های روس و انگلیس چون ضرباتی مهلک بر پیکر نحیف ایران بود. این قرارداد تجدید نظر در قرارداد ۱۹۰۷ محسوب می شد. اگر در قرارداد ۱۹۰۷ کشور به سه منطقۀ نفوذ تقسیم شد و روس و انگلیس در شمال و جنوب سهمی یافتند، در قرارداد ۱۹۱۵ اجازۀ تملک و اشغال این مناطق را می یافتند. به نوعی این قرارداد عملی کردن قرارداد ۱۹۰۷ بود. در نتیجۀ قرارداد ۱۹۱۵، روسیه علاوه بر تملک استانبول و بغاز بسفر، آزادی عمل کامل در حوزۀ نفوذ خود در شمال ایران به دست می آورد. بریتانیا هم علاوه بر حفظ هندوستان، به مناطق نفتی جنوب ایران برای نیاز نیروی دریایی سلطنتی خود دست می یافت. انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه و سقوط تزارها، لغو قرارداد مزبور و نجات استقلال و تمامیت ارضی ایران را به دنبال داشت. روسیۀ تزاری در طول مشروطه همواره مخالف و تهدید کنندۀ آن بود از همین رو آزادی خواهان و روشنفکران ایرانی به انقلاب روسیه امیدوارانه می نگریستند.

با رفع خطر روسیۀ تزاری اما هم چنان تهدید بریتانیا و نابسامانی اوضاع داخلی وجود داشت. در جنوب شیخ خزعل به پشتوانۀ بریتانیا به سیادتِ خود ادامه می داد؛ در شمال کوچک جنگلی برای گسترش فعالیت خود تلاش می کرد؛ و خان های سرکشِ ایلات هم هر کدام برای خود داعیه ای داشتند. در این میان، سیمیتقو کرد خطرناک تر می نمود. اوضاع پایتخت هم دست کمی از مناطق دیگر نداشت.

  افسردگی نوجوانان - قسمت سوم

افرادی تحت عنوان «کمیتۀ مجازات»، سیاستمداران طرفدار انگلستان را ترور می کردند. ریاست کمیته با ابراهیم خان منشی زاده و اسد الله خان ابوالفتح زاده، از مشروطه خواهان قدیمی بود. از دیگر اعضای کمیته، کریم دواتگر، عامل ترور ناموفق شیخ فضل الله نوری در دورۀ استبداد صغیر، میرزا علی اکبر ارادقی و بهادرالسلطنه بودند. در چنین اوضاع و احوالی، صمصام السلطنۀ بختیاری به ریاست وزرایی منصوب شد. ریاست وزرایی این خان بختیاری در داخل و خارج مخالفانی داشت. سید حسن مدرس با عده ای از همفکران خود در حضرت عبدالعظیم تحصن کردند و خواهان کناره گیری صمصام السلطنه به نفع حسن وثوق الدوله شدند. دولت انگلستان هم وثوق الدوله را شخص مناسبی برای زمامداری ایران در این دورۀ بحرانی می دانست. اختلاف شاه با صمصام السلطنه هم مزید بر مشکلات نخست وزیر کهنسال ایران شد. سرانجام صمصام السلطنه مجبور به کناره گیری از رئیس الوزارایی شد و وثوق الدوله جانشین او شد. وثوق الدوله در اعلامیه ای که به مناسبت انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ صادر کرد، اوضاع مملکت را در هنگام بر عهده گرفتنِ مقام ریاست وزارایی چنین شرح داد: – امنیت در تمام نقاط داخلۀ مملکت مسلوب، دولت مرکزی فاقد کل وسایل و اختیارات هم چنان که افراد و تشکیلات ترور[کمیتۀ مجازات] در پایتخت آسایش عامه را دچار اختلال نموده بودند، دستجات یاغی و قطاع الطریق به اعراض و نوامیس عامه حکمفرمایی داشته، اغلب ولایات و نقاط مهم مملکت بی حکومت و سرپرست و دستخوش غارتگران محلی باقی مانده، قوای متلاشی شدۀ تأمینیه با رقتناک ترین احوالی بر مقدرات خود نالان و افراد آن از گرسنگی در حالت احتضار، خزانه تهی، عایدات مالیاتی لاوصول، اقساط مخارج مهم و ضروری دولت در عهدۀ تعویق و تعطیل، ابواب تجارت بکلی مسدود و همه کس برای ضروریات زندگانی نگران و سرگردان، سختی ارزاق عمومی در مرکز و ولایات با قیافۀ فجیح خود حیات هیئت اجتماعیه را تهدید، قحطی و استیلای امراض چرخ نظام اجتماعی و زندگانی افراد را متوقف، مناسبات خارجی ها تعطیل، و روابط با دولت انگلستان… تیره و مبهم…

  صفحه نخست روزنامه‌های اقتصادی ایران – دوشنبه ۱۳ اردیبهشت

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان