Cosmology | کیهانشناسی (۱۷)

نویسنده و گردآورنده : شهرام خبیر

فضا- زمان- حرکت

پارادکس ها 

حکمت هندی مکتب مایا-آورده اند: چوپانی با گله گوسفندانش در حاشیه جنگلی مشغول چرای آنان بود. تشنه شد و بدنبال چشمه آب به درون جنگل شد. جستجوکنان می گشت تا چشمش به کلبه ای افتاد. بدرون آن رفت. شمنی (مرتاض) یافت نشسته آرام و ساکن در زاویه، غرق در مراقبه. درودی بگفت و پاسخی نیامد. بشکیب ساعتی به احترام ایستاد تا شمن سر از گریبان برآورد و پدرود گفت. چوپان نشان چشمه ای را خواست. شمن راه را بنمود و از درخواست که کوزه او را نیز پر از آب به او بازگرداند. چوپان پذیرفت، کوزه را گرفت و بیرون شد. در راه چشمه، فریادی و غوغایی شنید. شتابان به سمت صدا رفت. بانویی جوان را دید با لباسی فاخر و گوهر نشان که جماعتی از حرامیان بقصد جان و مالش بر او تاخته! چوپان را رگ غیرت روستایی اش بجوشید و بر حرامیان حمله برد و آنان را بفرار واداشت. سپس شماری سوار مسلح پدیدار شدند و بانو را در برگرفته و چون بزرگان و اشراف او را مخاطب کرده و ازسلامتش پرسیدند. سپس با چوپان بنزد پادشاه شدند. دختر شرح ماجرا را به پدر بگفت و شاه چوپان را بسیار سپاس گفت و او را بنواخت. بسبب دلیریش او را در سپاه خود مقامی رفیع داد و به جنگهای متعدد فرستاد. چوپان اکنون امیر سپاه، با توجه به تدبیر و شجاعت ذاتی فتوحات فراوانی کرد و علیرغم دادن تلفات، هزاران نفر از دشمنان را کشت و منکوب کرد. پادشاه چون علاقه دخترش را به او دید او را داماد و جانشین خود کرد. امیر نیز صاحب فرزندان متعدد شد و هریک را پس از مرگ پادشاه و هنگام سلطنت خود به حکومت سرزمین های مغلوب گماشت. او نیز به کشور گشایی ادامه داد و با نبردهای خونین و مرگبار همه رقبا و حاکمان را مغلوب کرد و تنها بزرگترین مدعی مانده بود. هر دو لشکری عظیم آراستند و در جنگی خونین که درآن هزاران نفر کشته و زخمی شدند کار آنچنان شدت یافت که او خود نیز ناگزیر به حضوردر آوردگاه شد و با وجود رشادت و تلفات از هر دو سو جنگ بدون پیروزی هیچیک تداوم یافت. او نیز زخمی و بیهوش در یک درگیری بر زمین افتاد. وقتی چشم گشود سیل خون و ناله مجروحان و بوی مرگ را در اطراف خود دید. خسته و درمانده احساس تشنگی کرد. جنگلی در حاشیه بود. جستجو کنان می گشت تا چشمش به کلبه ای افتاد. بدرون آن رفت. شمنی یافت نشسته آرام و ساکن در زاویه غرق در مراقبه. درودی گفت و پاسخی نیامد. بشکیب ساعتی به احترام ایستاد تا شمن سر ازگریبان برآورد و پدرود گفت. پادشاه نشان چشمه ای را خواست.. شمن راه چشمه را بدو بنمود. ناگهان او شمن را بشناخت و شرمنده شد و گفت که سی سال پیش بیاد می آورد که بنا بود کوزه او را پر آب به او برگرداند. ازشمن پوزش خواست. شمن گفت اشتباه می کنی و نیازی به پوزش نیست زیرا تنها سی دقیقه از آن زمان گذشته و تاخیری در کار نبوده! پادشاه از این پاسخ در شگفت و حیران شد. شمن گفت: مایا

  Small Intestine Cancer (2)

پارادکس های زنون ( حرکت، مکان و زمان) 

پارادکس (۱) -حرکت غیر ممکن است. بویژه نمی توان از یک مسیر مشخص عبور کرد زیرا برای انجام این کار، ابتدا باید از نصف مسیر عبور کرد و به مقصد رسید. سپس از نصف آنچه باقیمانده، سپس از نیمی از باقی دیگر و همچنان تا انتها.

بیان بالا به معنی آنست که مثلا برای عبور از عرض یک اتاق اول باید نیمه اول را طی کنید. اما پس از آن باید بر نیمی از عرض باقیمانده و سپس بر نیمی از آنچه پس از آن باقیمانده و سپس بر نیمی از آنچه پس از آن باقی مانده غلبه کنید و تا آخر. این دو بخش کردنها بطور نامحدود ادامه خواهد داشت که زنون از آن به این نتیجه می رسد که هرگز نمی توانید از اتاق عبور کنید.

پارادکس (۲)- آشیل قهرمان باستانی یونان قرار است در دویدن با لاکپشت مسابقه دهد. اگر لاکپشت کمی زودتر از آشیل شروع به کار کند آشیل برای اینکه بتواند به او برسد ابتدا باید به محل شروع لاکپشت بردود. اما زمانی که او به آنجا می رسد، لاکپشت مسافتی را می خزد. که آشیل باید دوباره قبل از رسیدن به لاکپشت طی کند. اما در این مدت لاکپشت مقداربیشتری به جلو می خزد و از آنجا که تعداد این بخش ها بی نهایت است آشیل تند پا هرگز به لاکپشت نمی رسد.

 

پارادکس (۳)- اگر تیر پرتابی در فضا حرکت کند یا در مکانی که در فضا اشغال می کند حرکت می کند یا در جایی که وجود ندارد حرکت می کند. با این حال نمی تواند در مکانی که اشغال می کند حرکت داشته باشد ( به دلیل آنکه در هر زمان به اندازه طول خود این مقدار از فضا را اشغال می کند). همچنین نمی تواند در مکانی که وجود ندارد حرکت کند، بنابراین حرکت غیر ممکن است.

  Mitral valve prolapse (MVP)

پارادکس (۴) – مکان ارسطو- اگر هر چیز که وجود دارد در یک مکان دارد پس مکان نیز باید یک مکان داشته باشد و تا به بی نهایت…

مایا- به معنی توهم و ظهور و فریب است و در آیین هندو اساس ذهن و ماده می باشد.

مایا نیروی برهمن (روحانی دین هندو) و متحد با آن است. چنانکه حرارت با آتش. مایا پرده و حجابی بر روی برهمن و بر چشم ماست.

زنون ایلیایی-( حدود ۴۳۰ پ. م) فیلسوف و ریاضی دان یونان باستان که ارسطو وی را بنیان گذار دیالکتیک نامیده است. او شاگرد و دوست پارمنیدس و پیرو و مدافع سرسخت مکتب الیایی بود. مکتبی که بر ثبات و یکتایی واقعیت و بی پایه بودن دانش حسی در مورد کثرت و تغییر پذیری تاکید داشت. زنون بیشتر بخاطر پارادوکس هایی که در دفاع از مکتب الیایی و عقاید فلسفی استادش پارمنیدس، که در بالا ذکر شد مشهور است.

حقایقی!! درباره ویژگیهای یونانیان باستان- روزی روزگاری قومی در یونان زندگی می کردند که به زحمت کشیدن عادت نداشتند و بردگان بجای آنها کار می کردند. بنابراین دچار ملال ناشی از بیکاری شدند و چون چیز دیگری برای انجام دادن نبود ناچار موسیقی، تئاتر، هندسه، ریاضیات، فلسفه و علوم دیگر را اختراع کردند اما هنوز به اندازه کافی بازی و سرگرمی وجود نداشت. تا آنکه فردی بنام زنون سر و کله اش پیدا شد و برای گریز از این ملال ذهنی ( چون ورزش و فعالیت بدنی برای ایشان سخت بود!) پارادکس هایی را برای مغز معاصران در نظر گرفت تا تنبلی شان را با نفی حرکت توجیه کند! چون در واقع اگر حرکت وجود نداشته باشد و توهمی بیش نیست و با سکون برابر است پس چرا باید بیهوده از جای خود بجنبید و تلاش کنید!؟ و جایی بروید و کاری انجام دهید! بهتر است فقط تا روی چمن ها حرکت کنید و روی آن، زیر درختان اقاقیا دراز بکشید و حیله گرانه بر اسرار عالم تفلسف ( فلسفه ورزی) کنید و آنها را سرکار بگذارید.

  سرطان خون - بخش اول

چرا حرکت وجود ندارد؟ این نتیجه گیری از پرتابه زنون ناشی می شود. نکته اصلی آنست که تیر در حال پرواز در هر لحظه از زمان بیحرکت می ماند زیرا اگر در جایی باشد بناچار ساکن است و اگر در جایی نباشد ( جا= مکان) حرکت در هیچ جا بی معنی است . پس پرواز نمی کند و اگر پرواز می کند فقط از دید تماشگران لمیده در سایه ! است.

دیدگاهتان را بنویسید

هم‌اکنون عضو خبرنامه پیام جوان شوید

Newsletter

همراهان پیام جوان