نویسنده: امیر فقانی
منحنی لافر رابطه بین نرخ مالیات و درآمد مالیاتی دولت را توضیح می دهد. منحنی لافر بر اساس این واقعیت استوار است که رفتار کاری افراد در مواجهه با نرخ مالیات تغییر می کند. این تغییر رفتار به صورتی است که با بالا رفتن نرخ مالیات، علاقه ی مردم به کار کردن کاهش پیدا کرده و در نتیجه ، درآمد دولت کاهش می یابد. بنابراین دولتها باید با تصمیم گیری های بهتر نرخ بهینه ی مالیات را پیدا کنند. در شرایط حدی و فرضی معلوم است که در نرخ مالیاتی صفر درصد، درآمد دولت صفر خواهد بود چون افراد صرفنظر از میزان درآمد، مالیات پرداخت نمی کنند. در اینجا بدیهی است که افزایش ۱۰ درصدی نرخ مالیات، درآمد های دولت را افزایش می دهد. در نرخ مالیاتی صد درصد نیز دولت درآمدی نخواهد داشت چرا که همگان دست از کار می کشند چون باید همه ی درآمد خود را به عنوان مالیات به دولت بپردازند. حال اگر نرخ مالیات از ۱۰۰% کاهش پیدا کنند و مثلا به ۹۰% برسد احتمالا به تدریج افرادی پیدا خواهند شد که حاضر هستند در این نرخ کار کنند و طبیعی است تعداد این افراد زیاد نخواهد بود. در این نرخ، دولت درآمدی خواهد داشت ولی به دلیل حجم کم تولید، این درآمد نیز محدود و اندک خواهد بود. اما واقعیت این است که در اینجا کاهش ۱۰ درصدی مالیات ها موجب افزایش درآمد دولت شده است.
پرسش اساسی که اینجا مطرح می شود این است : “در چه نرخ مالیاتی، درآمد دولت بهینه خواهد بود؟”
آرتور لافر اقتصاد دان اهل آمریکا نظریه ای ارائه داده است تا رابطه ی بین نرخ مالیات و درآمد مالیاتی دولت ها را نشان دهد. منحنی لافر نخستین بار در سال ۱۹۷۴ هنگامی که او با اعضای ارشد دولت رئیس جمهور جرالد فورد در مورد افزایش نرخ مالیات در دوره ی مشکلات اقتصادی، روی یک دستمال کاغذی انجام شد. در آن زمان، اعتقاد بر این بود که افزایش نرخ مالیات باعث افزایش درآمد مالیاتی می شود اما لافر توضیح داد افزایش نرخ مالیات بردرآمد فقط “تا حدی” باعث افزایش درآمد مالیاتی می شود و از نقطه ای به یعد در واقع دولت با کاهش درآمد مواجه خواهد شد. در این نظریه نشان داده شده است که در زمانهایی کاهش نرخ مالیات می تواند درآمد مالیاتی را افزایش دهد. در این نظریه نرخ مالیات بهینه تعریف می شود. در نرخ بهینه، درآمد دولت ماکزیمم است و هرگونه کاهش یا افزایش نرخ مالیات در آن نقطه، باعث کاهش درآمد های مالیاتی دولت خواهد شد.
اگر میزان درآمد دولت و نرخ مالیات را به صورت منحنی رسم کنیم تقریبا شکلی مشابه زیر رسم می شود. بررسی دو نقطه شروع و پایان منحنی برای روشنسازی مسئله کافی است. برای مثال در صورت افزایش نرخ مالیات به ۱۰۰ درصد (منتهی الیه راست) و آگاهی از این حقیقت که افراد باید تمام درآمد خود را به اداره مالیات (دولت) بپردازند و در نتیجه به طور طبیعی دست از کار کشیده و درآمد مالیاتی دولت نیز از بین خواهد رفت. از طرفی در نرخ مالیات صفر درصد، افراد و تولید کنندگان بدون پرداخت مالیات دارای درآمد هستند و بنابراین درآمد دولت از مالیات باز هم صفر خواهد بود. بنابراین طبیعی است که در بین این دو، نرخی وجود دارد که درآمد مالیاتی دولت را بهینه خواهد کرد و ما در شکل زیر آن را با T نشان داده ایم.
توجه به این شکل نشان می دهد که اگر نرخ مالیات در سمت راست نقطه ی T باشند به معنی آن است که با کاهش مالیات، افراد به کار کردن تشویق و در نتیجه درآمد مالیاتی افزایش می یابد و اگر نرخ مالیاتی در سمت چپ باشد، برای افزایش درآمد دولت باید مالیات ها افزایش یابند.
البته شکل منحنی لافر، و نقطه ی بهینه، کاملا به رفتار سرمایه گذاران و حقوق بگیران بستگی دارد. شاخص های اقتصادی، رفتار مصرف کننده، تفریح و درآمد و حتی تکنولوژی می تواند بر شکل منحنی و محل T تاثیر گذار باشد. اما آنچه روشن است این است که هدف دولت ها اگر افزایش درآمد مالیاتی باشد، باید نرخ مالیات را در سطح T تعیین کنند. جایی که درآمد های دولت ماکزیمم است مردم هم کماکان در حال کار و تولید هستند.
اگر نرخ مالیات بالا باشد، سرمایه گذارن رغبت کمتری برای ریسک یا سرمایه گذاری جدید خواهدد داشت و همچنین کارگران حقوق بگیر نیز برای کار بیشتر تشویق نخواهند شد و این یعنی درآمد کمتر برای دولت. به عبارت دیگر افزایش نرخ مالیات به کاهش میل به کار و سرمایه گذاری منجر خواهد شد. نظریه ی لافر پایه ای شد برای کاهش مالیات ها در دهه ی هشتاد میلادی توسط دولت رونالد ریگان و نتیجه ی آن افزایش درآمد دولت از ۳۴۴ بیلیون دلار در سال ۱۹۸۰ به ۵۵۰ بیلیون دلار در سال ۱۹۸۸ و جهش اقتصادی در آن دوران شد. دونالد ترامپ هم در تصمیم دولت خود برای کاهش نرخ مالیات برای اقشار پر درآمد به نظریه ی لافر توجه داشت و آرتور لافر در سال ۲۰۱۹ مدال ریاست جمهوری را از دستان دونالد ترامپ دریافت کرد.
محدودیت های منحنی لافر
اما توجه به نظریه ی لافر برای اجرا دارای محدودیت هایی هم هست.
نخستین محدودیت این نظریه این است که منحنی لافر تنها بر مبنای سه حقیقت است. درآمد صفر در نرخ مالیاتی صفردرصد، درآمد صفر در نرخ مالیاتی ۱۰۰ درصد و یک درآمد بهینه بین این دو نرخ! اما همانطور که قبلا گفته شد شکل درست منحنی لافر به عوامل دیگری بستگی دارد، صنایع و سرمایه گذاران مختلف، واکنش های مختلفی نسبت به نرخ مالیات یکسان دارند و تصمیم سرمایه گذاری در یک صنعت علاوه بر نرخ مالیات به عوامل دیگری بستگی دارد که برخی از این عوامل باز هم تا حدی به دست دولت ها می تواند تغییر کند. بنابراین دولت ها می توانند با تغییر سیاست ها و ثابت نگه داشتن نرخ مالیات، سرمایه گذاری را تشویق کنند. به علاوه شکل صحیح منحنی لافر می تواند در کشورهای مختلف و با توجه به شرایط، کاملا با آنچه در شکل نشان داده شده متفاوت باشد.
محدودیت دوم در منحنی لافر،نگاه به شرایط اجتماعی در تعیین نرخ مالیات است. شرایط مبالغه آمیزی را مجسم کنید که منحنی لافر نقطه ی بهینه ی ۹۹% را نشان دهد!. آیا تعیین نرخ مالیات فقط با توجه به درآمد دولت در نرخ ۹۹% امکان پذیر است؟ پاسخ این پرسش احتمالا منفی خواهد بود چرا که دولت ها برای تعیین نرخ مالیات حتما باید عوامل دیگر را نیز مد نظر داشته باشند. بدون شک شرایط رفاه عمومی، دموگرافی، شرایط سیاسی و اجتماعی بر واکنش مردم به نرخ مالیات تاثیر خواهد داشت. بنابراین دولت ها مجبورند مرتب نرخ مالیات و تغییرات منحنی لافر را مطالعه کنند و در صورت لزوم سیستم مالیاتی را تعدیل نمایند.
عاملی محدود کننده ی بعدی توجه به عامل زمان است. شکل منحنی لافر در یک کشور حتی در طول زمان تغییر می کند. تغییر شرایط زندگی مردم در طول زمان واکنش آنها را نسبت به نرخ مالیات عوض می کند.
به علاوه گاهی اوقات حتی اقتصاد دان ها برای به دست آوردن نقطه ی بهینه و شکل درست منحنی لافر ناچار به سعی و خطا هستند. در حقیقت نمی توان پیش بینی کرد که آیا در سمت راست یا سمت چپ نقطه ی بهینه قرار داریم!
پرسش اساسی هم البته این است که آیا هدف “بهینه کردن درآمد دولت” در تعیین نرخ مالیات، تنها هدف دولتها است؟ آیا بهینه سازی درآمد دولت هدفی مناسب است؟ برای اقتصادهای غیر دولتی، بیشینه کردن درآمد مالیاتی شاید هدف اصلی نباشد. از طرفی شاید برخی برنامه های دولت بتواند بدون نیاز به بودجه ی بیشینه محقق شود. در اینصورت شاید هزینه تحقیقات برای یافتن نرخ مالیات بهینه، مقرون به صرفه نباشد.
منحنی لافر پلی است بین رشته های اقتصاد، جامعه شناسی و روانشناسی. سمت چپ این محنی، از قوانین اقتصادی و سمت راست ان از قوانین یا واکنش های روانی و جامعه شناسی پیروی می کند. توجه به رفتار صاحبان مشاغل و پیش بینی واکنش آنها در برابر افزایش یا کاهش یک شاخص اقتصادی برای مشاوران دولت ها مهم و در تصمیم گیری ها نقش مهمی دارند.