نویسنده نقد: سادراکارتا
علی اکبر سعیدی سیرجانی (۱۳۱۰-۱۳۷۳) ادیب و نویسنده منتقد جمهوری اسلامی در آذر ۱۳۷۳ در زندان به قتل رسید. او یکی از مقتولین وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی موسوم به قتل های زنجیره ای است که مدرک جرم و علت قتل وی کتاب هایش بود.
«شیخ صنعان» نخستین مطلب انتقادی بعد از انقلاب سعیدی سیرجانی است که انتشار سه قسمت (از چهار قسمت) آن در مجله نگین، آن مجله را به توقیف کشانید. در اثر سعیدی سیرجانی «شیخ صنعان» عاشق «قدرت خانم» می شود، و خرقه، دستار، دین و ایمان را در پیرانه سر فدای وصال این دلبر پرکرشمه می کند. «شیخ صنعان» نقد تیز جمهوری اسلامی، امتزاج دین و دولت، و ریاکاران دین به دنیا فروش است.
شیخ صنعان یا سمعان عنوان داستانی از منطق الطیر عطار نیشابوری است. در داستان اصلی،شیخ صنعان چند شب پیاپی خواب می بیند که از مکه به روم رفته و بر بتی سجده می کند و چون این خواب تکرار می شود تصمیم می گیرد به روم سفر کند و جمعی از مریدان وی نیز با او همسفر می شوند. در این سفر شیخ عاشق دختری ترسا می شود و ایمان می دهد و در برابر 4 شرط به وصال دختر می رسد. سجده بر بت، نوشیدن خمر، ترک مسلمانی و سوزاندن قرآن. علاوه بر آن مهریه ی دختر یک سال خوکبانی برای اوست.
سعیدی سیرجانی به زیبایی از این داستان وام گرفته و شیخ صنعان خود را با عناصر قابل فهم امروزی می سازد. داستان این کتاب طنز تلخ سیاسی ست که به تحلیل عوارض تقسیم قدرت در جامعه ایران پرداخته است.
شیخ صنعان روایت این بیت حافظ است:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
سیرجانی در این داستان به زیبایی بیان می کند که حکومت استبداد نیازمند رهبران دینیِ فرومایه ، وقاحت پیشه و صد البته بی سوادی ست که بتوانند پیروانی بله قربان گو، جاهل و بی سواد پرورش دهند. پیروانی که از مراد خود بتی سازند تافته ی جدابافته که مظهر مجسم عقل مطلق است و حق محض.
شیخ صنعان بیان می کند که رهبران حکومت استبداد تا چه اندازه شیفته و فریفته ” قدرت” اند تا جایی که برای رسیدن به آن ، حاضرند از هر آنچه که دارند، حتی ابروی خود بگذرند و همه چیز و همه کس را فدای قدرت طلبی خود کنند. داستان، نقد تند و تیزی است بر سیستم جمهوری اسلامی که شامل ریاکاران دین و امتزاج دین و دولت است.
سیرجانی بسیار زیبا عشق به “قدرت” را توسط ریاکاران دین نقد می کند که این عشق در نهایت وسیله ای می شود برای رسوایی آنان و آشکار کردن باطن و حقیقت درون این جاهلان و عاملان فساد. در این کتاب نشان داده می شود هر چه میل و عشق به قدرت بیشتر باشد زمینه برای سقوط حکومت خفقان و رسوایی رهبران راحت تر و سریعتر فراهم می گردد.
اگر بخواهیم داستان را از نظر روانشناسی تحلیل کنیم به طور خیلی خلاصه اینگونه می توان گفت:
در این داستان خانقاه را می توان نمادی از خودآگاه شیخ صنعان و یا نمادی از قلمرو زهد و پارسایی بدانیم و همچنین قصر را نمادی از ناخودآگاه شیخ و یا دنیای مادی یا زمین فرض کنیم. کوچ شیخ از خانقاه به قصر در واقع یک سفر از عالم روحانی به عالم مادی و یا گذر از خودآگاه و رسیدن و کشف ناخودآگاه ست. صوفیان در این داستان ” نقاب” شیخ صنعان هستند که مدام “هو لا هو” سر می دهند. یعنی آنچه که شیخ خود را در جامعه نمایش میدهد و نه آنچه که واقعا هست.
در علم روانشناسی به هر میل غریزی که بدلیل فرهنگ یا عرف جامعه واپس زده یا سرکوب می گردد “سایه” می گویند.و همچنین به عنصر زنانه وجود مرد یا گرایش های روانی زنانه در ناخودآگاه مرد “آنیما” می گویند.
در این داستان قلندران افرادی هستند که همواره به دنبال موقعیت و روزنه ای برای رفع نیازها و امیال غریزی خود می باشند این موقعیت طلبی در تلاش برای دست یابی به قدرت خانم و یا شراب خواری و میگساری در آن شب کذایی به نمایش در آمده است. این قلندران البته همواره سعی دارند خود را به گونه ای دیگر در جامعه نمایش دهند.
با تعاریف گفته شده قلندران را می توان نمادی از “سایه” یا همان امیال سرکوب شده شیخ صنعان دانست. همانطور که در داستان نوشته شده، در قصر، قلندران “خودِ واقعی” خود را نشان می دهند و یک شب برای اولین بار شیخ صنعان به درون واقعی قلندران پی می برد و از هوش می رود. بنابراین در قصر( ناخودآگاه) شیخ به امیال و غرایز سرکوب شده خود، آگاه می شود و انها را شناسایی می کند و البته کشف این حقیقت برای او بسیار سخت و جانفرسا ست.
قدرت خانم به طور واضح ” آنیما” ی شیخ صنعان است که ابزاری می شود برای بازشناسایی “سایه” یا همان امیال سرکوب شده یا واپس زده در ناخودآگاه.
در این داستان سیرجانی بسیار زیبا کشمکش بین انسان و ضمیر ناخودآگاهش را از طریق مناظره بین شیخ صنعان و شیطان به نمایش می کشد و چه زیباتر بیان می کند که همه یا قسمت بزرگ این کشمکش ها مربوط به امیال یا غرایز واپس زده شده یا سرکوب شده ای است که در ناخودآگاه موجود است. این امیال اکنون در شرایط زمانی و مکانیِ به وجود آمده، خود را نشان می دهند و او را به یک چالش بزرگ می کشانند. نتیجه ی این چالش بازگو کننده آن است که آگاهی از امیال رانده شده می تواند ابزاری شود برای بازشناسی پاره های واپس زده شده روان انسان. از طرفی این آگاهی در نهایت موجب تغییر نگرش مذهبی و رسیدن به کمال نه در پرتو مذهب گذشته که در پرتو شناخت نقاط ضعف و قوت و غرایز انسانی است که لازمه ی تسلط بر آنها شناسایی و پذیرش خواهد بود.
متاسفانه شیخ صنعان و قلندرانش مهلت ندادند سعیدی سیرجانی این داستان را تمام کند. اما یک پایان بندی برای این داستان بر اساس حدس (و سلیقه ی) من اینست که شیخ صنعان از طریق آنیمای خود (کشف عشق ) به وجود سایه اش (امیال سرکوب شده) آگاه می شود و از طریق بازشناسایی “سایه” به حذف “نقاب” در زندگی می پردازد و در نهایت با کنار زدن “نقاب”در پرتو عشق از پوسته خودساخته تقدس بیرون می آید و به کمال واقعی می رسد.
آنچه که به وضوح و به طور قطع می توان از داستان برداشت کرد، این است که عشق یکی از مراحل سیر و سلوک برای رسیدن به کمال است و هم چنین انگیزه ی اصلی انسان برای خودشناسی و راز بقاست. به عبارتی دیگر می توان گفت برای سیر و سلوک و رسیدن به هدف غایی خلقت ابزار ارزشمندی به نام ” عشق” مورد نیاز است.
به عبارتی: “جهان زندگی نه تبعیدگاه روح است و نه شکنجه گاه آن، که جایگاه نمود جمال یار است در هر نمودگاری از نمودهای او”
هر چند شیخ صنعان کتاب نا تمام سعیدی سیرجانی است، اما خواندن همین کتاب ناتمام را به دوستان و علاقمندان توصیه می کنم. گویی سعیدی سیرجانی در این کتاب قلم قوی و جادویی خود را به رخ خواننده می کشد و این جلوه گری در لذت خواننده از کتاب نمود پیدا می کند.
پـــایـــــان