نویسنده: سید سعید زمانیه شهری
فصل هشتم سلسله مقالات شجریان، سروش مردم، فردوسی موسیقی ایران
مفاهیم بنیادین در موسیقی سنتی ایران
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده مهربان
خداوند مهسا، حدیث و کیان
خداوند یک ملت همزبان
که این خانه مادری، میهن است
که ایران زمین، کاوه اش یک زن است
ادامه ی تاریخ موسیقی ایران: از ساسانیان تا دوران تیموری:
که چگونه در آن دوران هنر آوازی و نوازندگی در تار و پود زندگی درباری و مردمی تنیده بود تا جاییکه نام بسیاری از موسیقی دان ها و نغمه ها از آن روزگار تا امروز بر زبان ها جاری است.
ایران، سرزمینی با ریشههای ژرف در تمدن، همواره در بستر فرهنگ جهانی، صدایی متمایز از موسیقی خود را به گوش رسانده است. موسیقی ایرانی، از دوران باستان تا روزگار اسلامی، نهتنها یک هنر، بلکه روایتگر هویت، اندیشه، و احساسات مردمان این سرزمین بوده است. ماه گذشته، تاریخ موسیقی ایران را در روزگار ساسانی مرور کردیم، در این نوشتار به بررسی تحولات موسیقی ایران از زمان ورود اسلام (حمله ی اعراب به ایران) تا پایان عصر تیموری میپردازیم؛ زمانی که موسیقی در گذار از چالشها و تغییرات، شکلی تازه یافت و راه خود را به فراتر از مرزهای ایران گشود.
۱. دگرگونی فرهنگی پس از ساسانیان: با فروپاشی حکومت ساسانی در قرن هفتم میلادی و تسلط اعراب مسلمان بر ایران، ساختارهای سیاسی و فرهنگی کشور دستخوش تغییرات بنیادین شد. اما این تغییر، به معنای نابودی کامل هنرها نبود. ایرانیان با هوشیاری، بخشهایی از فرهنگ خود، از جمله موسیقی را، به شکلی تطبیق یافته وارد تمدن اسلامی کردند.
اعراب پیش از اسلام، گرچه به شعر و بلاغت زبانی علاقه داشتند، اما موسیقی نزد آنان هنوز در مراحل ابتدایی بود. آشنایی با موسیقی ایرانی – چه در دربارهای حیره و یمن، و چه از طریق تعاملات تجاری و نظامی – آنها را با دنیای تازهای روبهرو ساخت. برخی از منابع تاریخی، مانند داستانهایی در «الاغانی»، از نفوذ نغمههای ایرانی در اشعار و محافل عربی سخن گفتهاند.
از نمونههای اولیه این نفوذ، حضور معماران ایرانی در بازسازی خانهی کعبه در مکه است. این معماران، در حین کار آوازهایی میخواندند که توجه مردم بومی را جلب کرد. همین آشنایی ساده، سرآغاز علاقه به موسیقی ایرانی شد.
۲. نخستین جریانهای انتقال موسیقی ایرانی به جهان اسلام: یکی از نخستین چهره های برجسته در انتقال موسیقی ایرانی به جامعهی اسلامی، فردی به نام ابوعثمان بن مسجح بود. او که به موسیقی ایرانی علاقهمند شده بود، سفری به ایران داشت و در بازگشت، نغمههایی را که آموخته بود در مکه رواج داد. گفته میشود وی از نخستین کسانی بود که اشعار عربی را با الحان ایرانی آمیخت. پس از او، چهره هایی چون نشیط فارسی و ابوالخطاب مسلم بن محرز بهعنوان واسطههایی میان فرهنگ ایرانی و عربی شناخته میشوند. آنان در مدینه و سایر شهرهای اسلامی، موسیقی ایرانی را به اشکال تازهای بازتعریف و عرضه کردند. این جریان نه تنها موجب انتقال سازها و الحان شد، بلکه مبانی نظری موسیقی ایرانی نیز کمکم در قالب رسالهها و آموزشهای شفاهی وارد جهان عرب شد.
۳. عصر عباسی: طلوع شکوه موسیقی در بغداد: با شکلگیری خلافت عباسی در قرن دوم هجری، و انتقال مرکز خلافت به بغداد، موجی از شکوفایی فرهنگی آغاز شد. ایرانیان در عرصههای مختلف علمی، ادبی و هنری نقش کلیدی داشتند. این مشارکت گسترده، به احیای هنرهایی چون موسیقی نیز انجامید.
نخستین خلفای عباسی، از جمله سفاح و منصور دوانیقی، به دلیل شرایط سیاسی دشوار، به موسیقی توجهی نداشتند. اما از زمان خلیفه مهدی عباسی به بعد، بهویژه در دوران هارونالرشید و مأمون، دربار بغداد به یکی از مهمترین مراکز موسیقی در جهان اسلام بدل شد. در این دوره، هنرمندان از سراسر سرزمینهای اسلامی، بهویژه از ایران، به بغداد دعوت میشدند و درباریان علاقهمند، با حمایت مالی و اجتماعی، زمینهی شکوفایی این هنر را فراهم ساختند.
در چنین فضایی، بشار بن برد، شاعر غزلسرای نابینای ایرانی، با اشعار خود به لذت و موسیقی مشروعیت بخشید و هنرمندان را تشویق به آفرینش نغمههای تازه کرد. او گرچه بهدلیل بیپروایی در اشعارش نهایتاً مورد خشم خلیفه واقع شد، اما تأثیر فرهنگیاش ماندگار شد.
۴. موسیقی دانان نام آور عباسی: ابراهیم و اسحاق موصلی: از درخشانترین چهرههای این دوره، باید به ابراهیم موصلی اشاره کرد؛ موسیقیدانی ایرانیتبار که در کوفه زاده شد و پس از آموزش در ری و بغداد، به دربار راه یافت. او نخستین کسی بود که آواز را بهصورت علمی آموزش داد، و شاگردانی از میان زنان و مردان تربیت کرد. ابتکار ابراهیم در تربیت خوانندگان زن سفیدپوست، شکلی تازه از حضور زنان در صحنهی موسیقی بود که تا آن زمان بیسابقه بود.
پسر او، اسحاق موصلی، راه پدر را ادامه داد و حتی در زمینههای نظری و تئوریک، از وی فراتر رفت. اسحاق افزون بر موسیقی، در شعر و ادب نیز تبحر داشت و با دستهبندی علمی نغمهها، موسیقی را از سطح تجربی به سطح نظری رساند. او همچنین شاگردی به نام زریاب داشت که بعدها به اندلس رفت و موسیقی ایرانی را به آن سرزمین و سپس به اروپا منتقل کرد.
۵. نگارش تاریخ موسیقی: میراث ابوالفرج اصفهانی: در کنار موسیقیدانان، کسانی نیز بودند که روایتهای موسیقایی را ثبت کردند. ابوالفرج اصفهانی، نویسندهی مشهور قرن چهارم هجری، در کتاب جامع خود، «الاغانی»، دهها سال از عمرش را صرف گردآوری روایتهایی از زندگی هنرمندان، اشعار، مقامها و سازها کرد. این کتاب گرچه دارای افسانهپردازیهایی است، اما منبعی بسیار ارزشمند برای شناخت فضای هنری دوران عباسی به شمار میرود.
۶. احیای موسیقی ایرانی در دورهی آلبویه: با کاهش نفوذ خلفای عباسی و قدرتگیری خاندان ایرانی آلبویه، موسیقی بار دیگر به مرکز توجه بازگشت. آلبویه که از دیلمان برخاسته بودند، با دیدگاه ایرانگرایانه، به احیای ارزشهای فرهنگی و هنری ایران پیش از اسلام پرداختند. در این دوره، مجالس هنری در دربارهای ری، بغداد، و شیراز برپا میشد و خوانندگان زن نیز در محافل هنری حضور داشتند. کتابخانه ها و مراکز علمی پدید آمدند که در آن ها، آثار موسیقایی نگهداری و بازنویسی میشد. این فضا موجب شد که موسیقی از حالت درباری خارج شده و در میان طبقات گوناگون جامعه جریان پیدا کند.
۷. پیوند موسیقی با عرفان در دورهی سلجوقیان: با آغاز فرمانروایی سلجوقیان، که خود ترکزبان اما تحت تأثیر فرهنگ ایرانی بودند، موسیقی شکلی تازه یافت. طریقتهای صوفیانه در این دوره اوج گرفتند و خانقاهها به کانونهایی برای اجرای موسیقی معنوی تبدیل شدند. نوای نی، دف، و آوازهای عرفانی، وسیلهای برای سلوک درونی و وصال روحانی شد.
شاعران بزرگی همچون سنایی و عطار، با اشعار خود زمینهی مناسبی برای تلفیق موسیقی و تصوف پدید آوردند. موسیقی در خانقاهها نه بهعنوان سرگرمی، بلکه بهمثابه راهی برای تقرب به حقیقت الهی نگریسته میشد.
۸. عصر تیموریان: اوج نظاممندی موسیقی: با ظهور دولت تیموری در سدهی هشتم هجری، موسیقی ایرانی وارد مرحلهای تازه و نظاممند شد. شاهرخ تیموری و فرزندش بایسنقر میرزا، که خود اهل ذوق و فرهنگ بودند، به پرورش هنرمندان و پژوهشگران در شهرهایی چون هرات پرداختند.
در این دوران، چهرهای چون عبدالقادر مراغی درخشید. وی با نگارش رسالههایی همچون «جامع الالحان» و «مقاصد الالحان»، پایهگذار موسیقی نظری ایران شد. آثار او در عثمانی و آسیای مرکزی تدریس میشد و نقشی تعیینکننده در تکوین موسیقی علمی ایفا کرد. تلاش او برای دستهبندی مقامها، فواصل صوتی، و ترکیب ملودیها، موسیقی ایرانی را وارد حوزهی هندسی و ریاضی کرد.
موسیقی، آیینهی پایداری فرهنگی: در گذار از ساسانیان به دورهی تیموری، موسیقی ایران، با وجود فراز و فرودهای سیاسی و فرهنگی، هرگز از حرکت بازنماند. از نغمههای کهن در مدائن تا صوفیانِ دروننگر در نیشابور، و از آوازهای درباری بغداد تا دستگاه های منظم مراغی در هرات، موسیقی ایران همواره، با دگرگونی و انطباق، زنده مانده است. این هنر، فراتر از مرزهای جغرافیا، تبدیل به صدای تاریخی یک ملت شد؛ صدایی که نهتنها در درون خود ماند، بلکه در اندلس، آسیای صغیر و بعدها در اروپا، پژواک یافت و جهانی شد. و…
تا ساز هست و آواز هست، شاگردان مکتبت،
به نامت و با یادت، صبوح ها پر می کنند و قدح ها خالی.
ساقیا…، سرو چمان…، قدحت پُر مِی باد.
ادامه دارد…