نویسنده: اعلیحضرت محمدرضا پهلوی
چه بسیار از کارهای من انتقاد شده و بعضی از این انتقادها درست بوده است. اما کمتر کسی است که امروز بتواند دشواری های فراوانی که بر آن پیروز شدیم حتى مجسم نماید، و مسلما ” نادرند کسانی که بگویند اگر کوشش های من نبود اکنون ایرانی وجود نمیداشت چنانکه خوانندگان ملاحظه کرده اند مرحله نخست تلاش من تضمین استقلال و وحدت و تمامیت ایران در سال های ۱۳۲۴ – ۱۳۲۵ و سپس نجات کشور از آشوب و هرج و مرج در سال ۱۳۳۲ بود. سپس به بازسازی و توسعه اقتصاد ایران استقرار و حاکمیت ملی به منافع نفت پرداختیم و پس از سال ۱۳۴۲ بود که ایران، با تائید کامل ملت، به شاهراه ترقی قدم نهاد. راهی که من آنرا تمدن بزرگ نام نهادم.
مارکسیسم اسلامی، مکتبی غریب
درزمستان ۱۳۵۶ بمناسبت یک صدمین سالروز تولد پدرم رضاشاه کبیر، کتابی تحت عنوان تمدن بزرگ انتشار دادم. روی سخن من در این کتاب با هم میهنانم بود و در طی فصول آن، هم تروریسم و هم خشونت ضدتروریسم را شدیدا محکوم کرده و گفته بودم که خونریزی و ایجاد رعب و وحشت از هر سو که باشد، حاصلی جز فلج کردن پیشرفت جامعه و تخریب جامعه مبانی مودت و تفاهم بین افراد آن نخواهد داشت. نکته اینست که این فکر گرایش به تخریب جامعه، در حقیقت مبنای مکتبی است که بخود “مارکسیسم اسلامی” نام داده، برای من که عمیقاً خداپرست و متدین هستم، حتی تصور تلفیق معنویت مذهبی و مادی گرائی مطلق مارکسیسم میسر نیست.
مارکسیسم اسلامی چیزی نیست جز جمع اضداد. مگر نه اینست که لنین و پیش از او مارکس مذهب را افیون توده ها میخواندند؟
خوشبختانه باید بگویم که بیشتر روحانیون حقیقی ایران، حتی کسانیکه برای مذهب یک نقش سیاسی قائلند، این مکتب را مردود شمرده اند. بعضی دیگر گفته اند که برخی از آراء و عقاید اشتراکی میتواند مفید واقع شود. آری ممکن است چنین باشد ولی باید پرسید مفید برای چه کسی؟
امروزه بسیاری از روحانیونی که با مکتب غریب مارکسیسم اسلامی مخالف بودند یا گوشه عزلــــــت گزیده و مهر سکوت بر لب زده و یا اینکه مورد تعقیب و آزار و شکنجه به اصطلاح پاسداران اسلامی قـــــرار گرفته اند که بنام “خدا و انقلاب” هرچه میخواهند میکنند.
چطور میتوان قبول کرد که انقلابی هم از مرام اشتراکی الهام بگیرد و هم از دیانت مقدس اسلام که مادی گری را به هر شکل و هرنوع و هر صورت محکوم می کند؟
چطور می توان آیات مقدس قرآن و سخنان پیامبر اسلام را با نوشته های متفکرینی که هدفشان مبارزه با دین و اشاعه مادی گری بوده است دریک سطح قرارداد؟
ما در حقیقت بر سر دو راهی قرار داشتیم و من راه معنویت و اعتلای انسان ها را انتخاب کرده بودم، اکنون ایران تحت تسلط ائتلافی از ارتجاع سیاه و کمونیسم قرار گرفته و به سوی نیستی و ویرانی میرود. در این راه مسئولیت روحانیونی که دست در دست کمونیستهای خدا نشناس و ضد مذهب نهاده اند و با آنان به مسابقه در عوام فریبی پرداخته اند، بس بزرگ و نابخشودنی است. متاسفانه برای این روحانیون دیگر راه برگشت وجود ندارد و به حکم تجربه چند سال اخیر محکوم و اسیر کمونیستها هستند. در آینده نزدیک دیگر کسی در کنار آن ها نخواهد ماند و کمونیستها آنها را خواهند بلعید و باید در مقابل تاریخ پاسخگوی جنایاتی باشند که بنام مذهب مرتکب شده اند. متاسفانه این خطر وجود دارد که سرانجام براثر ائتلاف ارتجاع سیاه و کمونیسم، مادی گرائی سرخ بر ایران مسلط شود و آنوقت همین روحانیونی که امروز دست در دست کمونیستها نهاده اند بوسیله خود آنها محکوم خواهند شد.
بسیج دائم ملی برای پیشرفت
من بخوبی میدانستم که درراه وصول به تمدن بزرگ، موانع و دشواریهای بسیار وجود خواهد داشت. صعود، همواره مشکل است. رسیدن به قله ها و بلندی ها آسان نیست. نزول مشکل نیست. هیچکس نمیداند حد انحطاط و سقوط چیست.
تمدن بزرگ، از دیدگاه من، درست نقطه مقابل حالت اختناق و فساد و انحطاط و هرج و مرجی است که اکنون بر ایران حاکم است. از دیدگاه من، تمدن بزرگ پیش از هر چیز کوششی است برای ایجاد تفاهم ملی و صلح و صفای اجتماعی و پیدائی شرایط مناسبی که همه افراد جامعه بتوانند به کار و تلاش برای پیشرفت ملی بپردازند …
یک ملت بزرگ نمیتواند کوشش دسته جمعی خود را در راه توسعه و ترقی متوقف نماید و به گفته ها و افکار عوام فریبانی که از واقعیات جهانی بی خبرند گوش فرا دهد. کشوری چون ایران با توجه به موقع خاص و بسیار حساس جغرافیائی که دارد، برای تضمین بقاء و تامین موجبات ترقی خود باید در حال بسیج و آمادگی دائم باشد. ولی نه چنانکه لنین میگفت، در حال “انقلاب دائم”.
هر ملت حق دارد، و باید، به تمدن بزرگ، برسد و یا چون ما ایرانیان به آن بازگردد. این بیان ناشی از طبیعت تکامل تاریخ است. و ما ایرانیان از طریق تلفیق ارزشهای سنتی و ملی خود با بهترین دستاوردهای تمدنهای دیگر همواره در این راه کوشا بوده ایم .در جهان هیچ ملتی نیست که بتواند به پیشرفت مادی بی اعتنا باشد و یا خود را از حاصل ونتیجه اکتشافات و اختراعات سایر ملل بی نیاز بداند. هیچ ملتی نمیتواند بدون رابطه و دادو ستد با ملتهای دیگر زندگی کند و گرنه دستخوش رکود و سکون، اسیر پیش داوریها و محکوم به فناست .
برای ما وصول به تمدن بزرگ در درجه اول، انتخاب بهترین دستاوردهای تمدنهای دیگر بود ولی عقیده داشتیم که برای این کار باید هویت ملی خود را حفظ کنیم. عقیده داشتیم که باید ایرانی بمانیم تا بتوانیم از پیشرفتهای دیگران بهـره گیریم.
ادامه دارد…