ای وطن ای مادر تاریخ ساز ای مرا بر خاک تو روی نیاز
ای کویر تو بهشت جان من عشق جاویدان من، ایران من
نویسندگان: سید سعید زمانیه شهری و سونیا سیدالحسینی
فصل هشتم سلسله مقالات ایران باستان (جشن های باستانی)
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده مهربان
خداوند مهسا، حدیث و کیان
خداوند یک ملت همزبان
که این خانه مادری، میهن است
که ایران زمین، کاوه اش یک زن است
ادامه ی خط:
خط مردم «هیت» و مردم وان از حیث تمدن به خط آشوری ها و بابلی ها نزدیک بود. از هیت ها اطلاعاتی تا سال ١٨۴٠ نبود، ولی حالا معلوم شده که آنها در حدود سال ۱۷۰۰ قبل از میلاد، دولت نیرومندی در آسیای صغیر تشکیل داده بودند و هزار سال این دولت دوام داشت، تا بالاخره در قرن هفتم قبل از میلاد به دست آشوری ها منقرض شد. علمایی مانند گندر، سیس و سنین، برای خواندن این خط کار می کردند ولی زحمات آنها نتیجه قطعی نداده بود زیرا تا به آنجا کتیبه ای که به دو زبان باشد به دست نیامده بود و تاریخ این ملت را هم نمی دانستند.
مهری از یکی از پادشاهان «هیت» پیدا شده بود که به خط میخی برآن حک کرده بودند. در سال ۱۸۹۰ هیئتی از آکسفورد به ریاست «رامزی» به دولت هیت فرستاده شد و این هیئت در کاپادوکیه آسیای صغیر تحقیقاتی کردند و آثار زیادی به دست آوردند. حجاری های برجسته ای هم از دوره هیت ها یافته اند و معلوم شده که صنایع اینها ترکیبی و خشن بوده است. اشیاء و آثار زیادی از هیت ها در موزه برلین است و علمای فرانسوی، آلمانی و غیره به نوبت روی آنها کار کرده اند.
پایتخت این دولت در ابتدا در «پتریوم» بود که اکنون موسوم به بوغازگیی است و بعد در «کاراکامش» در ساحل فرات (کارگمیش تورایه).
خط فینیقی: این خط را تا سال ۱۷۳۰ نتوانستند بخوانند، در این سال نوشته ای به خط فینیقی و یونانی در جزیره مالت به دست آمد و خواندن این خط سهل گردید. بعد علمایی مانند سوین تُن انگلیسی و بارتلمی فرانسوی، الفبای زبان را به دست آورده معلوم کردند که زبان فینیقی کاملاً زبان سامی است.
خط عربستان جنوبی: تا سال ۱۸۱۰ علمای اروپایی اطلاعی از این خط نداشتند. در این سال، دکتر «زتسن» سوداهایی از خطوط سبا که به نظر اهمیتی نداشت به اروپا فرستاد، بعد سیاح فرانسوی «آرن»، سوادی از ۵۶ کتیبه و ۲۰ لوحه در محله های جنوب عربستان برداشت و بدین وسیله توانستند با زبان جمیری آشنا شوند. در سال ١٨۶٩ عالم سامی شناس فرانسوی «گال وی»، لباس اعراب بدوی پوشیده داخل عربستان شد و هفتاد سند از آنجا بدست آورد، ولی از همه این کشفیات مهم تر نتیجه زحمات «گلازر» که عالم آثار قدیمه بود میباشد. او که از سال ۱۸۸۲ تا ١٨٩۴، چهار دفعه به عربستان رفت، هر دفعه یک یا دو سال در آنجا به سر برد و متن های مفصلی بدست آورد و کتیبه ها و لوحه های زیادی کشف کرد.
در سال ١٨۴٠-١٨۴١ «فلاندن» و «گشت» به طور کلی نقشه تخت جمشید را ترسیم و ضمنا حجاری های جالب توجهی کشف کردند. از آثار بدست آمده معلوم شد که تالار بزرگ «آیه دان» کجا و چگونه بوده است. در سال ١٨۵٠ لفتوس و چرچیل در خرابه های شوش تحقیقات و امتحاناتی کردند. بعد از آنها در سال ۱۸۸۵ دیولافوا با همسرش مشغول تحقیقات در شوش گردیدند و قصر اردشیر دوم هخامنشی را کشف کردند (در آن محل در ابتدا قصر داریوش اول بود و بعد از خراب شدن آن به واسطه حریقی در زمان اردشیر اول، اردشیر دوم از نو قصری بر خرابه آن بنا کرده بود.) علاوه براین اکتشاف، سر ستون ها و کاشی های زیادی در آنجا پیدا شد که حالا در موزه لوور پاریس است. موزه لوور پاریس از حیث آثار ایران قدیم بر سایر موزه ها برتری دارد. پس از لفتوس و دیولافوا هیئتی تحت ریاست مورگان، برحسب اجازه انحصاری که دولت ایران به دولت فرانسه داده بود حفریات را دنبال کردند و «شیل» عالم آسورشناس جزو هیئت مزبور بود. اگر چه حفریات شوش هنوز به اتمام نرسیده و چنان که میگویند، نیم قرن دیگر لازم است تا این کار انجام شود، با وجود این از آنچه تا به حال به دست آمده تاریخ عیلام تا اندازه ای روشن گشته و یک دولت بر دولت های بزرگ مشرق قدیم افزوده است. در آنجا آثاری راجع به بابل و آسور به دست آمد که کسی انتظار آن را نداشت.
بعد دو عالم انگلیسی «تُمپ شن» و «کینگ» به ایران آمده تحقیقات و مقابله جدیدی در نسخه های سه گانه کتیبه بیستون کردند. این کار خیلی مشکل بود زیرا می بایست روی طناب هایی در بلندی ۱۰۰ پا از زمین قرار گرفته کار می کردند. نتیجه این تحقیقات در سال ۱۹۰۷ منتشر شد. عنوان کتاب آنها این بود: «حجاری ها و کتیبه های داریوش بزرگ- یک مقابله جدید متن پارسی، شوشی و بابلی با ترجمه های انگلیسی». مقارن این زمان در حوالی حدود ایران حفریاتی در مرو و عشق آباد توسط مؤسسه «کارنه جی» آمریکایی به دستیاری «پوم پلی» به عمل آمد و اشیاء زیادی پیدا شد که جلب توجه کرد، از جمله از این حیث که به اشیای منکشفه «سومرا» شباهت داشت. بنابراین بعضی علما حدس می زدند که بین تمدن سومر و ماوراء بحر خزر ارتباطی بوده و شاید سومری ها از طرف شمال به سواحل خلیج پارس رفته اند.
سال شماری در مشرق قدیم:
باید دانست که در مشرق قدیم سال شماری علمی، چنان که اکنون معمول است، معمول نبود و مبدأ ثابتی هم برای تاریخ نداشتند. برای احتیاجات معیشتی در مصر، بابل و فلسطین، در ابتدا سنین را از وقایع مهم حساب می کردند. در بابل مثلاً می گفتند: «سالی که دونگی به تخت نشست» و چون تعداد این نوع سنوات زیاد بود، دولت بابل لیستی ترتیب داد از وقایع مهم و آن را به دولت های اطراف فرستاد، تا بدان عمل کنند. وقتی که می خواستند سالی را معین کنند که واقعه مهمی در آن روی نداده بود، می نوشتند: «فلان تعداد سال بعد از سالی که فلان واقعه مهم روی داده است». در فلسطین نیز، ترتیب چنین بود.
در مصر هم چنانکه از سنگ (پالرم) و آثار دیگر مشاهده شده، حساب سال ها را بدین منوال حساب میکردند. بعد، در زمان سلسله دوم فراعنه، مقرر شد که سال ها را از ابتدای سلطنت هر فرعون حساب کنند. بعدها قرار شد مبدأ را از جلوس فراعنه به تخت سلطنت حساب کنند، مثلاً بگویند : « سال فلان از جلوس فلان فرعون». ولی چون به این ترتیب مبدأ تاریخ با سلطنت هر فرعون تغییر می کرد و باعث اختلال غریبی در حساب زمان می شد مجبور شدند آن را تغییر دهند. پس، قرار شد که مبدأ را اول سال نو بدانند و اگر فرعونی چند ماه به اول سال نو مانده به تخت نشسته، این چند ماه را هم جزو سلطنت او حساب کنند. در بابل هم این ترتیب از زمان سلسله کاشی ها شروع شد و بعد به آسور سرایت کرد، ولی بابلی ها و آسوری ها اول سلطنت هر پادشاه را از اول سال نو آینده حساب می کردند و ماه های سال قبل را ابتدای سلطنت می گفتند.
و…. سرانجام نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران، ققنوس وار و نیلوفرانه از خاکستر خویش برخواهد خواست.
بگویید آهسته در گوش باد
چو ایران نباشد تن من، مباد
ادامه دارد…