ادامه زن ایرانی در دوران سلطنت پهلوی
۲ـ اشتغال
الف : سازمان زنان و وزارت کار با ایجاد برنامه های خاص کارآموزی در بخش های مشاغل تخصصی و نیمه تخصصی، زنان را برای ورود به مشاغلی که دستمزد بیشتری دارند، آماده می کردند.
ب : همه قوانین برای از میان بردن تبعیض جنسی مورد مطالعه قرار گرفت و اصل دستمزد مساوی برای کار مساوی در همه قوانین و مقررات مربوط به اشتغال در نظر گرفته شد.
ج : قانون جدید به مادران شاغل اجازه داد تا زمانی که سن کودکشان به سه سال تمام برسد به صورت نیمه وقت شاغل باشند. حقوق و مزایا و فوق العاده ها به نسبت ساعات خدمتی که انجام می دهند، به حساب می آمد.
د : قانون ایجاد مهد کودک در کارخانه ها و ادارات تصویب شد و در زمانی کمتر از دو سال بعد از تصویب قانون، فعالیت سازمان زنان و برخی از وزارت خانه ها موجب شد که یک سوم کودکانی که این قانون شامل حالشان می شد، از مهدهای کودک استفاده کنند.
ه : تکمیل مقررات مربوط به معذوریت زایمان به زنان باردار امکان داد که از هفت ماهگی بتوانند با مزد کامل از مرخصی استفاده کنند.
و : در همه مقررات مربوط به حق مسکن، وام و سایر امتیازات مربوط به کار برای از میان برداشتن تبعیض جنسی، تجدید نظر شد.
۳ـ خانواده
الف : قانون حمایت خانواده به زنان حق داد مانند مردان و در همان شرایط تقاضای طلاق کنند. همین قانون حضانت اطفال و تعیین نفقه را به عهده دادگاه های خانواده گذاشت. اجازه قیمومت کودک بعد از مرگ پدر نیز به مادر واگذار شد. این قانون، چند زنی را تقریباً از میان برد و فقط در صورت عقیم بودن زن یا بیماری لاعلاج او، ازدواج با زن دوم را با اجازه زن اول، مجاز دانست. هر چند که هنوز تساوی کامل میان زن و مرد برقرار نیست ولی این قانون تا به امروز از قوانین خانواده در بقیه کشورهای مسلمان پیشرفته تر است.
ب : قطع دوران بارداری با اجازه کتبی شوهر مجاز شد. در مورد زن بدون شوهر رضایت کتبی زن کافی شناخته شد.
۴ـ مشارکت سیاسی
الف : از همه هیئت های انتخاباتی محلی خواسته شد که در رسیدگی به خصوصیات داوطلبان، نام زنان را نیز در لیست های انتخاباتی وارد کنند.
ب : مسئول سازمان زنان در هر استانی زیر نظر استاندار، فعالیت می کرد. در آخرین انتخاباتی که قبل از انقلاب انجام گرفت به یُمن اقدامات گسترده سازمان زنان بیست زن به مجلس راه یافتند و سیصد زن به شوراهای محلی و شهری.
ج : زنان پیوسته خواستار احراز مقام های پر مسئولیت دولتی بودند. علاوه بر پست های سنتی از قبیل معلمی و پرستاری، تعداد زنان در وزارت خانه های آموزش و پرورش و بهداری و کار و صنایع و معادن رو به افزایش رفت. در سال ۱۳۵۷ از میان ۱۴۶،۶۰۴ زن کارمند دولت ۱۶۶۶ نفر سِمت مدیریت داشتند. ۲۲ زن نماینده مجلس، دو زن سناتور، یک زن وزیر، یک زن سفیر، سه زن معاون وزیر، یک زن فرماندار، پنج زن شهردار، ۳۳۳ زن نماینده انجمن های شهرستان و شهر بودند.
۵ـ طرح اقدامات ملی: طرح اقدامات ملی در سال ۱۳۵۷ به تصویب هیئت وزیران رسید. در این سال دو میلیون زن ایرانی رسماً به کار اشتغال داشتند. این طرح ساختار خاصی برای برنامه ریزی، سازمان بخشی و رهبری کوشش های ملی در جهت ورود زنان به همه بخش های اقتصادی و اجتماعی در وزارت خانه های مختلف به وجود آورد. در هر وزارت خانه ای شخص وزیر مسئول پیشرفت این برنامه بود و می بایستی هر سال گزارشی در این باره به هیئت وزیران عرضه نماید. جلسات ماهانه ای با شرکت معاونان وزارت خانه ها به ریاست وزیر مشاور در امور زنان به نمایندگی نخست وزیر تشکیل می شد و بر انجام برنامه های مربوط به زنان نظارت می کرد.
۶ـ فعالیت های بین المللی: ایران در زمینه برنامه های بین المللی زنان و فعالیت های سازمان ملل، مقام سوم را در جهان داشت. مسئولیت ایجاد مرکز آسیا – اقیانوس کبیر برای زنان و توسعه که به عهده ایران گذاشته شده بود در تهران ایجاد گردید. همینطور مؤسسه بین المللی تحقیق و آموزش برای پیشرفت زنان در سال ۱۳۵۸. قرار بود کنفرانس زنان جهت ارزیابی نتایج تصمیمات کنفرانس جهانی مکزیکو نیز در سال ۱۳۶۹/۱۹۸۰ در تهران برگزار شود.
تجربه سفر به مناطق دور افتاده
پس از ولادت دو فرزند اولم، سفرهای خود را در ایران آغاز کردم. می خواستم با مردم دورترین ولایات ایران آشنا شوم و به نتایج کار دولت و سازمان های مختلف غیر دولتی و از جمله آنهایی که ریاستشان را به عهده داشتم، پی ببرم و همین طور مملکت و فرهنگ های مختلف آن را بهتر بشناسم. هر چند در تهران گزارشهای بسیار به من می رسید، اما نمی توانستم واقعیت را لمس کنم، مایل بودم مستقیماً با دهقانان، کارگران، کارمندان و همه کسانی که دور از پایتخت برای توسعه مملکت کار می کردند تماس بگیرم.
انقلاب سفید که در حال پیشرفت بود، از یک سو امیدها و توقعات تازه بر می انگیخت و از سوی دیگر محرومیتهای اجتناب ناپذیر را برملا می ساخت. این سفرها برای من فرصتی بود تا این عکس العمل ها را بشناسم و واقعیتها را به گوش پادشاه برسانم. او نیز سفر می کرد اما فرصت من بیش از او بود زیرا پادشاه می بایست وقت خود را میان امور بین المللی و سیاست داخلی تقسیم کند. من خود را بهترین سفیری می دانستم که قادر بود با صداقت آنچه را که دور از تهران گفته می شد و نیز نحوه زندگی واقعی ولایات را به او گزارش دهد. برخی از وزرا و کارمندان عالی رتبه، از بیم ناراحت کردن شخص اول مملکت، ترجیح می دادند فقط جنبه های خوب وقایع را گزارش دهند چرا که وقایع خوب حاکی از جدیت آنها بود، در حالیکه گفتن واقعیت ها ممکن بود موقعیت آنها را به خطر اندازد. اما من می توانستم همه چیز را به وضوح بگویم و این وظیفه ای بود که در برابر هموطنان و همسرم قائل بودم. انتخاب مناطق مورد بازدید تا حد زیادی منوط به تعداد نامه هایی بود که از ولایات مختلف به من می رسید. 80000 نامه در ماه به دفترم می رسید و مورد مطالعه قرار می گرفت – و نیز گفته های کسانی که به ملاقات من می آمدند و علاقه من به دیدار منطقه ای که نمی شناختم. البته نظر پادشاه و یا دولت نیز در انتخاب محل بازدید من مؤثر بود. مردم خیلی زود متوجه شده بودند که من دردهای آنان را حس می کردم و به همین جهت خواست هایشان را با من در میان می گذاشتند. تجزیه و تحلیل نامه ها امکان می داد مسائل و خواست های مردم بر اساس مناطق طبقه بندی شود. سپس با وزرای مربوطه صحبت می کردم و اگر احساس می کردم که رفتن من به محل گرهی از کارها می گشاید، وسایل سفرم را فراهم می کردم. معمولاً وزرای مربوطه و مدیران سازمان های غیر دولتی و دانشگاهیانی که تخصصشان در زمینه مسائل مربوط به آن استان بود، مرا همراهی می کردند. کریم پاشا بهادری، رئیس دفترم که مسئول سازمان دادن این سفرها بود همواره با من بود. بعداً هوشنگ نهاوندی به این سمت منصوب شد.
ادامه دارد…